مسأله 19: « القدر الواجب من الكفن يؤخذ من أصل التركة في غير الزوجة و المملوك مقدما على الديون و الوصايا و كذا القدر الواجب من سائر المؤن من السدر و الكافور و ماء الغسل و قيمة الأرض بل و ما يؤخذ من الدفن في الأرض المباحة و أجرة الحمال و الحفار و نحوها في صورة الحاجة إلى المال و أما الزائد عن القدر الواجب في جميع ذلك فموقوف على إجازة الكبار من الورثة في حصتهم إلا مع وصية الميت بالزائد مع خروجه من الثلث أو وصيته بالثلث من دون تعيين المصرف كلا أو بعضا فيجوز صرفه في الزائد من القدر الواجب».[1]
صاحب عروه قدس الله سره مىفرمايد بر اينكه از تركه ميت آن مقدارى كه واجب است از كفن كه ثلاثة اثواب است، آن ثلاثة اثواب از ما ترك خارج مىشود.
بعد قدس الله سره در ذيل مىفرمايد، اين اخراج از تركه مقدمٌ على ساير الديون و الوصايا و الارث، مقدمٌ مختص نيست به خود كفن، بلكه آن قدر واجب از ساير تجهيز هم مؤنه ساير التجهيز هم آن مقدار واجبش از تركه ميت خارج مىشود، مثل اينكه فرض بفرماييد آب نيست ميت را غسل بدهيم در اين مكان، بايد حمال گرفته بشود تا برود آن حمال آب بياورد، يا جنازه در جايى است كه بايد از آنجا حمل بشود تا در اين محل شسته بشود، اين حمل احتياج به اجرت دارد، يا فرض كنيد در ما نحن فيه قبر بايد كنده بشود، حفار بر حفر قبر پول مىخواهد يا در جايى كه ميت را دفن مىكنند آنجا از كسان ميت و از ميت پولى را مىگيرند تا مىگذارند دفن كنند ولو ارض مباح است، تمامى اينها از ما ترك خارج مىشود مقدار لازمهاش، پس اختصاص ندارد اخراج به آنى كه كفن فقط بوده باشد، ولكن در مسأله كفن المرأة على زوجها آنجا فرمود فقد كفن به عهده شوهر است و اما ساير مؤنه تجهيز ولو آن مؤنه لازم هم بوده باشد و ساير التجهيز موقوف به صرف آن مؤنه بوده باشد او ليست على المؤنة، او از ما ترك خود زن خارج مىشود، اگر ما تركى داشته باشد، اين فرمايش ايشان است.
در مقام سه فرمايش دارد، يكى از آن سه فرمايش اين است.
فرمايش دومى هم دارد، آن فرمايش دوم اين است كفنى كه در آن موت زوجه به عهده زوج است يا در غير ساير الموتى از ما ترك خارج مىشود فقط آن كفنى است كه آن كفن كفن واجبه بوده باشد، مثل اینکه كفن واجبه سه قطعه است، مئزر است و قميص است و عزار، اين سه تا از تركه خارج مىشود، و اما آن كفن مستحبى كه عمامه مستحب است بر ميت، مرد بوده باشد يا زن بوده باشد يا لف الحقبيین بر عوره، لف آنها مستحب است اينها از ما ترك ميت خارج نمىشود.
بعد مطلب سومى دارد، مطلب سوم اين است مىدانيد آن كفن واجب كه سه قطعه است، افرادش مختلف است، يك بخش از كفن از پارچهاى مىشود كه قيمتش غالى است گران است، و اخراى از آنی مىشود كه قيمتش قيمت نازله است، و ساير آن مقدار واجب يك وقت اين است كه آن قبر را مثلا يك قامت حفر مىكنند يك اجرتى دارد، يك وقت يك متر حفر مىكنند اجر اقل دارد، اين مقدار زايد كه هست داخل در مسأله سه كفن يا بيشتر از سه كفن است، داخل او است، و اما قبر، يك متر مىكنند، مقدارى كه دفن بشود، ولكن دو زمين هست، در يك زمين قيمت بيشتر است در زمين ديگر قيمت كمتر است، اين مثل اين است كه يك كفن قيمتش زياد است يكى قيمتش كم است، در جايى كه امر داير باشد به مقدار واجب او الزايد آنجا فتوا مىدهد كه مقدار واجب از ما ترك خارج مىشود، و اما آنجايى كه مقدار واجب و كفن واجب امرش مردد بشود ما بين ذى قيمت و آنى كه رخيص است، ارزان است، آنجا مىفرمايد احتياط اختيار الرخيص است، آن زمينى كه مؤنه در دفن كردن، در آنجا كمتر است او احتياط واجب اين است كه او را اختيار بكند، يعنى مطلب دوم ايشان اين است كه در موارد دوران امر بر اينكه اختصار بشود به واجب يا زياده باشد، زياده از ما ترك خارج نمىشود، اما در جايى كه امر مردد بشود در فرد واجب، فردى كه غالى است او را اختيار بكنند يا رخيص را، فرد واجب است سه قطعه كفن است، ولكن قيمتش گران است، مىگويد احتياط وجوبى آنی كه از تركه خارج مىشود آن فرد رخيص است، اين سه تا مطلب را فرموده است.
ما اين سه تا مطلب را بايد صاف كنيم، اول اين است كه، آنى كه از تركه ميت خارج مىشود هم كفن و هم ساير مؤنه تجهيز است كه تجهيز واجب يعنى غسل دادن واجب كه تهيه سدر و كافور از آن جمله است، اجرت آب آوردن از اين قبيل است اجر حمل جنازه از اين قبيل است كه بياورند بشويند، آنجا شسته نمىشود، ممنوع است مثلا در خانهاش شستن، اين اجرت حمل و نحو اينها هم اينها از ما ترك خارج مىشود، اختصاصى به كفن ندارد، ولكن در زوجه كما تقدم به عهده شوهر فقط كفن تنها است، ساير مؤنه تجهيز به عهده شوهر نيست.
بعضى از فقهاى ما فرمودهاند ما بين اين دو تا فتوا تهافت است، چونكه در روايت سكونى كه وارد شده بود كفن المرأة على زوجها، به همان لسان در روايات اخراج کفن از تركه، به همان لسان وارد شده است، يعنى فقط در خصوص كفن وارد شده است روايات، يكى از اين روايات باز معتبره سكونى است، در باب بيست و هشت از ابواب الوصايا روايت اولى[2] است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوَّلُ شَيْءٍ يُبْدَأُ بِهِ مِنَ الْمَالِ الْكَفَنُ» ، اول مالى كه از ميت شروع مىشود بيرون آوردن كفن است، «ثُمَّ الدَّيْنُ ثُمَّ الْوَصِيَّةُ ثُمَّ الْمِيرَاثُ» ، اين ذيلش هم قرينه است كه مراد از مال، مال ميت است، اول «ثُمَّ الدَّيْنُ ثُمَّ الْوَصِيَّةُ ثُمَّ الْمِيرَاثُ» ، اين ارث هم كه آخر است، خوب اين مختص به كفن است، اما ساير تجهيز چه جور؟ اجرت حمال، اجرت آب آوردن، اجرت نقل، اينها را نمىگيرد.
روايت دومى كه در ما نحن فيه است آن هم صحيحه زراره است، صحيحه زراره در باب بيست و هفت از ابواب احكام الوصايا روايت دومى [3]است:
محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن احمد ابن محمد، اين يك سند، و عن عدة من اصحابنا عن سهل ابن زياد دو سند، جميعا عن ابن محبوب عن على ابن رئاب عن معاذ عن زراره قال سألته عن رجل، در روايت كلينى معاذ است ولكن صدوق كه اين روايت را نقل كرده است، رواه الصدوق باسناده عن الحسن ابن محبوب عن على ابن رئاب عن زراره، ديگر معاذ در بين نيست، سألته كه از امام صادق يا امام باقر است، در روايت صدوق معاذ نيست، در نقل شيخ هم همين جور است اين شخص معاذ نیست، اين معاذ هم بوده باشد عيبى ندارد، چونكه مفيد قدس الله نفسه الشريف از آن اشخاصى كه فرموده است از ثقات هستند یکی همين معاذ است كه از اصحاب امام صادق سلام الله عليه هم هست، بدان جهت روايت من حيث السند صحيحه هم هست، بنا بر نقل صدوق قدس الله نفسه الشريف شبههاى در صحتش نيست، متنش چيست؟ قال سألته عن رجل مات و عليه دين بقدر ثمن كفنه، بر ذمهاش دين است، بقدر ثمن كفنه، به قدر ثمن كفنش هم مقروض است، قال يجعل ما ترك فى ثمن كفنه، آنى كه ما تركش مانده است، همان كفنش قرار مىدهند، بعد ايشان جملهاى فرمود، الاّ ان يتجر عليه كه اين مربوط به مقام نيست، انشاء الله تفسيرش مىآيد كفن را مقدم بر اداء دين گرفته است اما ساير التجهيز در بين نيست.
بدان جهت بعضى از فقهاء فرمودهاند تهافت هست براى فقيهى كه در مسأله ثمن كفن المرأة على زوجها بگويد فقط كفن به عهده زوج است، و ساير مؤنه تجهيز واجب از تركه خود زن خارج مىشود، و اما در مسأله تركه ميت كه كفنش از تركهاش خارج مىشود، آنجا بگويد مختص به كفن نيست، هم كفن و هم ساير مؤنه تجهيز همهاش از تركه خارج مىشود، با وجود اينكه لسان روايات در هر دو مقام كفن است، يعنى ثمن الكفن است قيمت الكفن است پول كفن است كه اين از تركه خارج مىشود، اگر اين كفن را حمل بر مثال فرمود كسى، كما اينكه سابقا ما مىگفتيم كه چون در سابق الزمان اينجور نبود كه قبر قيمت داشته باشد، همه جا اراضى موات پر بود، دو قدم از خانهاش بيرون مىرفت مىديد كه اراضى ميته است مرده را دفن كردهاند، و ملك كسى هم نبود كه پول بگيرد، ثمن بگيرد، قبر بفروشد اين حرفها نبود، اما آب هم همين جور است، آب سطحی زمين فراوان بود، آب قليل كه فراوان بود مىآوردند ميت را هم در خانهاش مىشستند كما اينكه سابقا اينجور بود، خرجى نداشت، آن وقتى كه مىبردند قبرستان هم مؤمنين هم كمك مىكردن قبر مىكندند دفنش مىكردند، ممكن است آنجا حفار هم بود، ولی اينكه مردم خودشان ساير تجهيزش پولى نداشت، اين كفن را در روايات امام عليه السلام ذكر كرده است چونكه كفن تحصيلش به مال بود، به خلاف ساير مؤنه تجهيز، اين چونكه احتياج نوعا به مال نداشت بدان جهت كفن من باب المثال است، يعنى ميت تجهيز واجبش به هر مالى موقوف بوده باشد او از تركه اش مقدمه خارج مىشود ابتداءا مقدما على الدين، اين متفاهم عرفى از اين روايات اگر اين باشد در ثن كفن مرئة على زوجها هم همين جور است، آن كفن من باب مثال است، زن تجهيز واجبش هر مقدار نفقه داشته باشد به عهده شوهر است كه استثناء مىشود، هر ميتى تجهيز واجبش نفقهاش از تركه خارج مىشود الاّ الزوجه او نفقهاش هم به عهده شوهرش است، اگر اينجور من باب مثال باشد، هر دو جا من باب مثال است، اگر نه، كسى گفت كه آنجا كفن المرأة على زوجها، كفن شايد خصوصيت دارد، كفن به عهده شوهر است، اما ساير مؤنه تجهيز ربطى به شوهر ندارد، فقط كفن وارد است، اين قائل مىگويد خوب بناء على هذا ما هم در ما نحن فيه مىگوييم اول ما يبدأ من التركة الكفن، اول ما يبدأ خود قيمت كفن است و اما ساير معنونه تجهيز از ترکه خارج نمىشود، بر مردم واجب است تجهيز كنند دفن كنند ميت را، خودشان بكنند دفن كنند، دفن واجب است، و هكذا بر مردم واجب است غسل بدهند اين را، خوب غسل بدهند، آب آوردن باشد بايد بياورند، چرا از تركه خارج بشود؟ اگر بنا بوده باشد كفن به مثال حمل بشود در هر دو جا حمل به مثال مىشود، و اگر حمل به مثال نشود و موضوعيت به او قائل بشويد در هر دو جا قائل به موضوعيت مىشوند، تفكيك بين المسئلتين تهافت است، بعضىها اينجور اشكال كردهاند، ولكن صاحب عروه مع ذلك و امثال صاحب عروه از فحول الفقهاء فرق گذاشتهاند، فرمودهاند آنجا كفن است به عهده شوهر ولكن اينجا از ما ترك ميت مؤنه تجهيز خارج مىشود، و بعضىها هم در آن كفن المرأة على زوجها كما ذكرنا سابقا تفصیل دادهاند، كفن را بايد شوهر بدهد، و اما غير الكفن، زن اگر مال داشته باشد، از تركه خودش خارج مىشود و اگر مال نداشته باشد بايد شوهرش بدهد، زن را نمىشود لخت دفن كرد بايد كفن بشود، اگر شوهر دارد كفن به عهده شوهر است، ساير تجهيز هم به عهده شوهر مىشود آن وقتى كه زن مال نداشته باشد، و اين هم تمسك كردهاند در اين حرف به همان روايتى كه سابقا گفتيم خمسة لا یعطون من الزكاة شيئا جوابش را گفتيم كه به آن روايت نمىشود تمسك كرد، آن روايت اطلاقش در مقام بيان وجوب صرف و وجوب صرف كردن مطلقا در مقام اين نيست كه به اطلاقش تمسك كنيم، آن در مقام اين است كه مصارف اين به عهده او است، اما كدام مصارف؟ هر مصرف زن كه به عهده شوهر نيست و در هر حال هم به عهده شوهر نيست، بدان جهت گفتيم اگر اينجور بوده باشد كه كفن هم مثل لباس كذا باشد، مؤنه تجهيز هم مثل مصارف حياتش بوده باشد فرقى نمىكند زن دارا باشد يا دارا نباشد، چونكه مصارف زن ولو داشته باشد نفقهاش را هم خودش به عهده شوهر است كما تقدم.
بدان جهت در ما نحن فيه بايد اين تهافت حل بشود، چه جور شد كه در آنجا اينجور گفتند، اينجا اينجور گفتند، اين سرّش كه در ما نحن فيه گفته مىشود اين است، اين كه امام عليه السلام مىفرمايد اول ما يبدأ من المال يعنى من مال الميت الكفن اين معنايش عبارت از اين است كه آن كفن بما اينكه مصرف دارد دفن كردن ميت، اين مصرف مقدم است بر ساير ديون، حتى بر وصيت، اول چيزى كه از مالش خارج مىشود مؤنه تجهيزش است، چرا؟ گفتهاند بر اينكه در ما نحن فيه سيره متشرعه اينجور است، سيره متشرعه همين جور است ميتى كه از دنيا رفت و مال دارد، كما اينكه كفن را از مالش خارج مىكنند، مقدار واجب را از همان مالش خارج مىكنند، بله در مقدار مستحب، يك چيزهايى كه مستحب است يا يك چيزيهايى كه تبعات الموت است مثل مجلس گرفتن و اينها، اينها ربطى به مال ميت ندارد، مگر وصيت بكند يا ورثه کبار از سهم خودشان بدهند، آن يك مطلب ديگرى كه از خودشان تبرع مىكنند، و اما نسبت به تجهيز اگر مال ميت به اندازه تجهيزش بوده باشد تركه ميت در همان تجهيزش صرف مىكنند، سيره مستمره بر اين است.
علاوه بر سيره مستمره يك موثقهاى هست آن موثقه دلالت مىكند كه مؤنه تجهيز هم حكم كفن را دارد، در آن ميت كه از مالش كفن صرف مىشود مؤنه تجهيزش هم از همان مال ميت صرف مىشود، آن روايت كدام است خدمت شما عرض كنم، اين روايت موثقه فضل ابن يونس كاتب است، اين روايت در جلد دوم در باب سى و سه روايت اولى است، محمد ابن الحسن باسناده عن احمد ابن محمد عن محمد ابن عيسى عن الحسن ابن محبوب عن الفضل ابن يونس الكاتب، قال سألت ابا الحسن موسى عليه السلام فقلت له ما ترى فى رجل من اصحابنا يموت و لم يترك ما يكفن به، ما ترك ندارد، چيزى نگذاشته است كه به او كفن بشود، أ اشترى له كفنه من الزكاة، يابن رسول الله، بخرم من براى اين شخصى كه تركه ندارد از زكات شيئا، قال اعط عياله من الزكات قدر ما يجهزونه، چونكه اين خرج بكند ورثه نگاه بكند اين ذُل بر ورثه است، چونكه خجالت مىكشند ما چيزى نداريم ديگران خرج ميت ما را مىدهند، احوط اولى هم همين جور است کما سیأتی، بدان جهت امام عليه السلام مىفرمايد اعطى عياله من الزكات، زكات را به عيالش بده قدر ما يجهزونه، آن قدرى كه اينها مىخواهند تجهيز كنند ميت را يعنى مصارف تجهيز را به عيالش بده آنها بكنند، بعد فيكونون هم الذين يجهزونه، آنها تجهيز بكنند، قلت فان لم یکن ولدا احد، شخص غريبى است هيچ كس را ندارد يقوم بامره، اجهزه عن من الزكات؟ من از زكات تجهيز بكنم يا نه؟ قال كان ابى يقول ان حرمة بدن الميت میتا كحرمته حيا، بدنش را بپوشان و عورتش را بپوشان و جهّزه او را تجهيز بكن و كفنّه او را كفن بكن، و حنطه تحنیط كند، حنوطش را محيا كن، و احتسب ذلک من الزكات، اين را هم از زكات حساب بكن و شيع جنازته، اين مطلب ديگر دارد كه بعد متعرض مىشويم، متفاهم عرفى اين است كه اينهايى كه اين خرج مىكند براى تحنيط براى ساير التجهيز، متفاهم عرفى اين است كه اين ميت مال داشت از مالش صرف مىكردند، خصوصا هم كه مقتضاى اين هم همين است كه از مال ميت صرف بكنند كه اين ميت آبرو داشت اينجور نبود كه كذا باشد، به مؤنه خودش بايد تجهيز بشود، چونكه در ميت اگر از ما ترك فقط كفن خارج بشود و ساير مؤنه بالاى مردم بشود وهن بر ميت است كه ميت مرد خرجش را هم انداخت گردن ما، چونكه اين وهن بر ميت است بدان جهت در ما نحن فيه شارع كه مىفرمايد اگر مال نداشته باشد زكات بده عيالش تجهيز بكنند معنايش اين است كه اگر ميت مال داشت تجهيز مىكنند خودشان از مال ميت، ظاهر اين روايت اين است كه خصوصا به اينكه زكات را بده به عيالش آنها تجهيز كنند، ظاهر اين روايت اين است كه اگر ميت مال داشت اين تجهيز از مال ميت بود، ولكن اين حرف در زوجه نمىآيد، چونكه در زوجه كه مُرد خودش ربما مال دار مىشود، اين به عهده شوهر بوده باشد نه اين ذل بر ميت نيست، چونكه حاجيه خانم بود، ملك و املاك دارد، دو تا چشمه دارد، خوب ذل نيست، با احترام از مال خودش تجهيز مىشود، به عهده شوهر نباشد، شوهر هم مىگويد به من گفتهاند كفنش را بده، كفنش را هم دادم، نه بر شوهر ذل است، نه بر آن ميت ذل است، فرق مىگوييم، تهافت نيست، تهافت در صورتى مىشود كه در هر دو ملاك يكسان بوده باشد، يكى خصوصيتى نداشته باشد، در آنجا، در چيزى كه هست، در مثل شخص ميت تركه داشته باشد و تركهاش را خرج نكنند بر تجهيزش، يعنى مقدار واجبش، اين وهنى بر ميت مىشود، ولكن به خلاف اينكه از مال خودش تجهيز بكنند مقدار واجب را، مقدار واجب را از او تجهيز بكنند هيچ وهنى در او نيست، مال خودش صرف شده است، ولكن در زوجهاى كه هست در زوجه آنى كه گفته شده است آنجا وهنى نيست، چونكه شوهر مىدهد كفن را، بلكه وهن در عكسش است که تمام مخارج به عهده شوهر بشود، بقيه مخارجش به عهده خودش بوده باشد، شوهر هم كفن را رمزا بدهد كه از روى علاقه است كه علاقهاش را اظهار مىكند به واسطه كفن دادن، همين جور است كه علقه محفوظ است، آن زحمتى كه در حال حيات براى شوهرش كشيده است، هيچ منافاتى در فرق ما بينهما نيست.
چونكه اينجور است بدان جهت ملتزم مىشويم به فرق ما بين المقامين، در آن زوجه ليس على الزوج الاّ كفنها، در صورتى كه مال داشته باشد از مال خودش است، و اما در صورتى كه فرض كنيد شخص مرده است، مىخواهند خودش را تجهيز بكنند، زن هم كه نيست شوهر دار، خودش مرد است، يا زنى است كه شوهر ندارد بايد از مالش تجهيز بشود، اينجا به مقتضاى اين موثقه فضل ابن يونس كاتب و به ضميمه وجه فرقى را كه گفتم نه ما ترك از او استثناء مىشود، پس مقام اول صاف است تهافت نيست، وجهى دارد، و وجهش هم صحيح است.
سؤال...؟ عرض مىكنم كه اينها اولياء الميت هستند، اولى بالميت اوليائش است، ورثهاش است، گذشت اين را، بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست سائل مىگويد كفن نگذاشته است، مال ندارد، اين معناى مرتكز اين است كه مؤنه تجهيز در مال ميت است، ورثه ميت چونكه اولياء ميت هستند، آنها بايد تجهيز كنند، حق اولويت دارند، گذشت اينها در باب تغسيل، بدان جهت امام عليه السلام هم مىگويد الان كه مال ندارد تو هم مىخواهى از زكات بدهى مىخواهى يك احسانى بكنى بده زكات را به آنها، بده به آنها كه آنها خودشان آبرومندانه تجهيز بكنند، اين متفاهم عرفى كه در اين روايت است به قرينه اين فرقى كه ما بين مسئلتين گفتند اين مىشود ملتزم شد بر اينكه فرق است ما بين اينجا و آنجا، بله در صورتى كه زوجه خودش مال نداشته باشد مرد فقط كفن بدهد لخت همين جور دفنش كنند زن را، اين خلاف احتياط واجب است، متفاهم عرفى عبارت از اين است كه، مخارج زنى كه هست، مخارج زن، يعنى تجهيز الزن از ما ترك خودش مىشود و از شوهرش مىشود يعنى شوهر مقدّم است، شوهر اگر اقدام كرد كفن را بايد بدهد، اما در جايى كه ميت مال داشته باشد به عهده آن زن است، و اما در صورتى كه مال نداشته باشد خواهيم آمد كه حكم چيست؟ مثل امواتى است كه ما تركى ندارند، ما تركى ندارند بايد لخت دفن بشوند، حكم در آنها چه جور است در آن زن هم همين جور است و خواهيم گفت كه احتياط اين است كه كفن بدهند، منتهى احتياط وجوبى است يا استحبابى بحثش را خواهيم كرد، اين مقام اول.
اما مقام الثانى، اين است كه از ما ذكرنا معلوم شد كه آنى كه دليل دلالت كرده است فقط مقدار واجب كفن است، ديگر آن چيزى كه زايد بر كفن است، قطعه چهارمى پنجمى كه مستحب است در مستحبات كفن يا عمامه و امثال اينها، آنها را نمىگيرد، بدان جهت حكم مقام ثانى هم معلوم شد، و آن مقدارى كه در تجهيز واجب است، آن مقدار، و اما زايد مقدار مجلس تعزيه و اينها، اينها را نمىگيرد.
و اما مقام سوم كه عمده او است، كه فرق است در كفن ما بين غالى و رخيص، يا در دفن مختلف است، يك زمينى اينجورى است، يك زمينى قيمتش كم است، يك چيز ارزانى است، سيد قدس الله نفسه الشريف فرمود احتياط واجب اين است كه اقتصار به رخيص بكند، آن مقدارى كه از تركه ميت خارج مىشود اين مقدار است، مگر اينكه ورثه كبار راضى بشود كه از حصه صغير حساب نشود، آنها اگر راضى بشوند هر قدر مىخواهند صرف بكنند، ولكن اگر بنا باشد از مال ميت صرف بشود آن مقدار رخيص استو
آن وقت اشكال مىشود بر مرحوم سيد يا سيد يا قدس الله لك، اينكه در ما نحن فيه شارع ما را امر به دفن كرده است و مؤنه تجهيز هم از مالش خارج مىشود، دفن واجب نكرده است در جايى كه ارزان است مفتکی يا پولش كم است، امر كرده است در ما نحن فيه بر اينكه كفن ميت را از ما ترك خارج بكنيد، امر كرده است بر وصى و علی الاولياء بايد كفن را خارج بكنند، نه كفن ارزان را، كفن ميت را، كفن طبيعى است هم به فرد رخيص صدق مىكند هم به فرد غالى صدق مىكند، دفن و مكانى كه در او دفن مىشود هم صدق مىكند به آنجاى كه رخيص است و هم به آنجايى كه ذى قيمت است، چرا رخيص را اختيار كند، به چه دليل؟ دليش چيست؟ مخيّر است، چه جور در موارد طبيعى واجب شد، آن كسى كه بر او واجب شده است يا طبيعى بر كسى جايز شد، آن كسى كه جايز است مىتواند طبيعى را بر هر فردى تطبيق بكند اينجا هم اولياء ميت يا وصى ميت اگر وصى داشته باشد، آن وصى ميت آن در مقدارى كه فرض بفرماييد در آن مقدارى كه واجب است مخير است، مىخواهد از فرد اعلى بگيرد يا از فردى كه رخيص است بگيرد، چرا احتياط واجب؟ بدان جهت صاحب عروه هم يقين ندارد بر اينكه جايز نباشد، بدان جهت احتياط فرمود، در مسأله اولى كه مسأله زيادى بر كفن واجب است و بر تجهيز واجب است فتوا داد كه از ما ترك خارج نمىشود زايد، ولكن در اين فرد رخيص و در فرد غالى فتوا نداد، گفت احتياط اين است كه اكتفا بشود به آن فرد رخيص، خوب گفتهاند چرا احتياط بشود؟ مخيّر است اين اولياء ميت يا وصى ميت يا حاكم شرع آنجايى كه وصى هم ندارد كه ولايت به حاكم شرع مىرسد، مخيّر است ما بين اينكه فرد رخيص را اختيار كند يا فرد غالى را اختيار كند.
يك چيز عرض مىكنم براى اينكه روشن بشود، ميت فرض كنيد مالى دارد، مالش لابأس به است خوب ورثه صغار هم در آن هست يا وصى الميت، وصى دارد كه آن كس من را دفن كند، مىبرد جايى دفن مىكند كه قيمتش به اندازه تركه ميت است، خوب اين هم فرد است دیگر اين فرد است، مىبرد در فلان جا دفن مىكند، اين كه دفن كردن اينجور نيست كه اين فرد اعلى را مىتواند به نحوى كه تركه ميت تمام بشود، اين معنا محتمل نيست.
و اينكه مرحوم سيد مىفرمايد رخيصش را بايد اختيار بكند، آن كه قيمتش از همه كم است او را فقط اختيار بكند مگر در چند صورتى كه بعد استثناء مىكند، آن هم وجهى ندارد، در امثال مقام رجوع به آنى كه موافق شأن ميت و متعارف شخص است نگاه مىشود، مؤنه زن به عهده شوهرش است، آن زنى كه به حسب شأنش و به حسب مقامش چه مؤنه دارد، او به عهده شوهر است، در باب خمس مؤنه سال خارج است، آن مؤنهاى كه مطابق شأن اين شخص است، والاّ مؤنهاى صرف كرد رفت يك خانهاى خريد كه مثل مثلا فرض كنيد يك وزير مىگيرد آن خانه را يك آدم بقالى هست، اينكه مؤنه نمىشود، بدان جهت آن مؤنه بايد مطابق شأن بشود، تجهيز ميت هم بايد مطابق با شأن ميت بشود، اگر شخص جليل القدرى است شخص شريفى است يك كفن كهنه پيدا كرد، پارچه مستعمل پيدا كردند، خوب کفن لازم نيست که تازه باشد، او را پيدا كردند آوردند دفنش مىكنند، خوب آن وهن است، كفنى كه مطابق با شأن ميت است او بايد بشود، اين فرق مىكند با ميتى كه ميت پولدار است كه آدم شريفى هست، يك آدم فقيرى هست، هيچ چيز ندارد، فرق مىكند.
بدان جهت آنى كه به نظر قاصر ما مىرسد در مقام سوم اقتصار به آن متعارف شأن ميت است، اقتصار به او مىشود، كمتر از او باشد يا نباشد، يا مثلا بالاتر از او باشد يا نباشد، فرقى نمىكند، كفن را همين جور تهيه مىكنند، كما اينكه متعارف هم خارجا همين جور است، هيچ در روايات ما نفرموده است كه كفن خارج مىشود آن كفنى كه ارذل قيمةً است، مطلق الكفن، حمل به متعارف مىشود، مثل نظاير اين مقام، حتى من اگر نترسم منفرد نشوم كه هنوز فحص نكردهام، در مقام دوم هم همين جور مىگويم، در مقام دوم كه توابع كفن است بر ميت پنبه مىگذارند در منافذش و به مخارجش، خوب سه قطعه كه نيست، پنبه زايد است، خودش هم پول دارد، پنبه پول مىخواهد، و هكذا اينكه عمامه مىبندند آن هم كفن است، اينها هم از ما ترك خارج مىشود، چونكه در روايات نفرموده است كه آن پنبهاى كه مىگذارى او را از ما ترك حساب نكنيد، هيچ در روايات اينجور نبود، مىگفت اگر قطنى پيدا كرديد آن حقبينش را شَدّ كن، عورتينش را شَدّ كن اما از ما ترك حساب نكن، اينجور چيزها نيست، چيزى كه متعارف است و متعارف ميت است كفن و توابع كفن، اينها كفن الميت على زوجها يا اول ما يبتدأ بكفن الميت يعنى آن مثلا از آن كفن به اندازه چهار انگشت عمامه مىبرند اين از ما ترك نيست، اينجور نيست متفاهم عرفى، اينها توابع كفن است، ولو كفن واجب نيست، ولكن اين را ديگر ببينيم اين قيمتش چقدر مىشود اين را از ما ترك بعد استثناء نمىتوانيم بكنيم اينجور نيست، چونكه اينجور نيست در آن مقام ثانى هم اگر من جرأت داشتم موافق پيدا مىكردم در آن مقام ثانى هم مىگفتم توابع الكفن آن هم از ما ترك استثناء مىشود، و الحمد الله رب العالمين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص408.
[2] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج19، ص329.
[3] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُعَاذٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ بِقَدْرِ ثَمَنِ كَفَنِهِ- قَالَ يُجْعَلُ مَا تَرَكَ فِي ثَمَنِ كَفَنِهِ- إِلَّا أَنْ يَتَّجِرَ عَلَيْهِ بَعْضُ النَّاسِ- فَيُكَفِّنُوهُ وَ يُقْضَى مَا عَلَيْهِ مِمَّا تَرَكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج19، ص328.