مسأله 14: «يجوز أن تؤم المرأة جماعة النساءو الأولى بل الأحوط أن تقوم في صفهن و لا تتقدم عليهن».[1]
صاحب عروه قدس الله سره فرمود مىتواند مرأه امام الجماعة بشود براى صلاة الميت كه آن صلاة را نساء اتيان مىكنند، مثل فتوی المشهور در باب صلوات كه غير صلاة الميت است، اگر مرأهاى بوده باشد که عادله بوده باشد و قرائت صحيحه داشته باشد مىتواند امام الجماعة بشود بر نساء كه نساء به او اقتدا كنند، مشهور ملتزم هستند به جواز، ولكن هم در آن باب و هم در ما نحن فيه كه زن صلاة الجنازه مىخواند و مأمومين نساء هستند، در هر دو جا وارد است كه آن زن كه امام الجماعت است، تقوم فى الصفّ معهم، مثل آن امام الجماعة مرد نيست كه جلوتر مىايستد، اين زن وقتى كه امام الجماعة شد در خود صف مىايستد، و اين معنا را صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف حمل بر استحباب و اولويت كرده است وفاقاً للمشهور، كه امام الجماعة وقتى كه زن مىشود براى نساء هم در آن باب و هم فى بابنا هذا كه صلاة على الميت است زن در صف نساء بايستد، مقدم نشود.
در ما نحن فيه در اين صحيحه زراره در باب 25 از ابواب صلاة الجنازه اين جور بود، سندش را گفتيم كه صدوق نقل كرده است اين را به اسنادش از زراره و سندش صحيح است، و سند كلينى هم صحيح است، سند شيخ ها،[2] سند ديگرش.
و باسناده عن احمد ابن محمد عن على ابن حديد و عبد الرّحمن ابن ابى نجران، على ابن حديد ولو اشكال كردهاند ولكن تنها نيست، با عبد الرّحمن ابن ابى نجران است كه دو تا نقل مىكنند از حريز از زراره اين روايت را، زراره هم عن ابى جعفرٍ علیه السلام قال قلت المرأه تؤمّ النّساء، زن امام مىشود بر نساء، قال لا، نمىتواند بشود، الاّ على الميت اذا لم يكن احدٌ اولى منه، مگر در صلاة ميت اگر اولى النّاس بشود، مىتواند امام بشود، تقوم وسطهنّ فى الصفّ معهنّ، اين زن تقوم حكم ديگر است، تقوم، محلّ شاهد اينجا است، تقوم وسطهنّ فى الصّفّ معهنّ يعنى با نساء فتكبّر و يكبّرن، اين تكبير مىگويد، آنها هم شروع مىكنند و تكبير مىگويند، صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اين حكم را حمل بر استحباب كرده است، يعنى اگر زن جلو هم بايستد ساير نساء پشت سرش بايستند عيبى ندارد، در باب صلاة الجماعة هم گفتهاند عيبى ندارد، مشهور ملتزم هستند كه عيبى ندارد.
خب آن وقت كلام واقع مىشود در اينكه ما در اصول اين جور بحث كردهايم كه اگر امر بشود به فعلى عند الاتيان بالعمل آن عملى كه واجب است يا آن عملى كه مستحب است، فرقى نمىكند واجب نفسى بشود يا واجب كفايى بشود، عينى بشود يا كفايى بشود يا تخييرى بشود، امر به شيئى عند الاتيان بالعمل ظهور در شرطيّت دارد كه اين شرط اين عمل است، از اين ظهور رفع ید كردن و ملتزم شدن كه نه اين مستحب است در اين عمل، اين احتياج به قرينه دارد، امام علیه السلام در جايى كه امام الجماعة مىشود زن بر زنها دو حكم فرمود، فرمود اولى النّاس بشود عيبى ندارد، این تقوم فى وسطهنّ ظاهرش اشتراط است كه صلاة ميت كه امامش زن هست بر زنها، بايد در صف جماعت بايستد، جلو نمىتواند بايستد، چرا اين حكمى كه ظاهر در لزوم است اين را رفع ید از لزومش كرده است صاحب عروه و مشهور و حمل بر استحباب كرده اند، بدان جهت بعضىها خدشه فرمودهاند، گفتهاند نه، متعيّن است كه بايد در صف بايستد، جلوتر نمىتواند بايستد، بايد قرينه داشته باشد.
يك قرينه گفتهاند صدر روايت است، قلت المرأة تؤمّ النّساء؟ قال لا، الاّ على ميّتٍ، يعنى زن در ساير صلوات مىتواند امام الجماعة بشود ولو بر زنها؟ امام فرمود لا، گفتهاند اين لا لای ترخيصى است، چون كه زن در ساير صلوات به زنهاى ديگر مىتواند امام بشود، آن لا لای ترخيصى است، يعنى به نحو الكراهت است، يعنى اولويت اين است كه امام الجماعة مرد بوده باشد، حتّى بر زنها كه متعارف است خارجاً، مردها بر زنها نماز مىخوانند، اين قرينه مىشود كه آن حكم ديگر هم كه و تقوم فى وسطهنّ تقوم وسطهنّ فى الصّف معهنّ اين هم حمل مىشود بر حكم غير الزامى، اين حكم هم حكم استحبابى است.
اين را مىدانيد كه اين حرف صحيح نيست، اولاً خود زن در ساير صلوات بر زنها مىتواند امام الجماعة بشود يا نه، مشهور ولو گفتهاند بر جواز و ملتزم بر جواز هستند، ولكن مسأله محل اشكال است، اگر انشاء الله رسيديم عمرى بود در باب صلاة الجماعة بحث كرديم مىبينيد كه مسأله آنجا صاف نيست كه زن بتواند امام الجماعة بر زنها بشود ولو عادله بوده باشد، بدان جهت اولاً حكم اولى معلوم نيست حكم ترخيصى بوده باشد، ثانياً قبول كرديم كه نه زن مىتواند بر زنها امام الجماعة بشود در ساير صلوات، خب آن حكم ترخيصى است، چرا حكم دومى ترخيصى باشد؟ چون كه منافاتى ندارد، دو حكمى كه در روايات وارد مىشود يكى استحبابى باشد چون كه قرينه بر ترخيص است، ولكن آن ديگرى حكم لزومى باشد، همان مثل معروف اغتسل للجمعة و الجنابه، جمعهاش ترخيص دارد جنابتش ترخيص در ترك ندارد، این واجب مىشود، آن يكى مستحب مىشود، بدان جهت روى اين اساس اشكال فرمودهاند بعضىها و فرمودهاند نه حكم، حكم لزومى است.
الظّاهر و الله العالم در ما نحن فيه حكم استحبابى است به قرينة المقام، هم در آنجا حكم استحبابى است اگر مشروعيّت امام الجماعة شدن زن بر زنها ثابت بشود، حكم استحبابى است كه در صف زنها بايستد، هم در ما نحن فيه حكم استحبابى است، و ذلک: براى اين كه مىدانيد مطلوب شارع از زن ستر است كه زن پوشيده باشد، نه معنايش اين است كه عريان نشود، آن واجب است بر اين كه زن بايد خودش را بپوشاند، خود زن خودش را در محطّ نظر مردها قرار داند خودش مكروه است منهىٌ عنه است و اين مطلوب شارع نيست، هر قدر مستور بشود ولو بر اين كه عريان نيست مستور است بدنش، يك جورى باشد كه جلب نظر مردم را نكند، جلب مردم را بر او نكند اين مطلوب شارع است، النّساء عورات فاستروهنّ بالبیوت، روى اين حسابى كه هست آن منشأ فسادها كه در خارج مىشود نوعاً اگر دائماً نباشد از بيرون آمدن زنها و مخلوط شدن با رجال است كه منشأ فساد مىشود، اين كه مسجد المرأة بيتها اين قُتعه ای نيست، بيت كه مسجد نمىشود، اين به جهت مطلوبيت مستور بودن زن است كه زن مستور بشود، اين را مىدانيد اگر زن جلو بايستد از زنهاى ديگر عقب مىايستد، هر كس كه عبور مىكند يك نگاه مىكند كه امام الجماعة كيست، به آن زنى كه مقدّم ايستاده است نگاه مىكند جلب نظر مىكند، آن پوشيده است حجاب دارد عادله است در صلوات ديگر، در اينجا شرطش عدالت نيست، چون كه مقدّم شدن جلب نظر مىكند هر مردى عبور كرد از آنجا ببينم اين كدام خانم است، ولكن اگر در صف زنها بوده باشد شناخته نمىشود، بدان جهت روى اين اصل امام علیه السلام روحى له الفداء فرموده است تقوم فى الصفّ معهنّ، بدان جهت اين همان حكم استحبابى مىشود، چون كه حجاب واجب را زن دارد، هم در باب صلاة الجماعة فى ساير صلوات هم در ما نحن فيه همان حكم است، و من هنا اينی كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف فرموده است اولى اين است كه در صف بايستد ما همان را قبول كرديم، اولى همين است.
سؤال...؟ اين بسیت تا زن كه ايستاده است هر مردى كه عبور مىكند، يك شكلى به زنها نگاه نمىكنند، این مسجد المئة بیتها مطلق است، برای تحفّظ است، مسجد المرأة بيتها ولو در بيرون مرد نباشد، باز حکم همان است، اين حكمت است كه زن مستور بشود، اين در قوانين كه قديم مىخواندند آنجا معلوم مىشد كه حكمت حكم اطراد و انعکاس ندارد، و اين اشكالها همهاش ناشى از نقص بنيان است، عرض مىكنم اينها حكمت است علّت تامّه نيست كه حكم داير مدار او بشود، مثل ساير حكمى كه در احكام است.
روى اين اساسى كه هست روى اين اساس اين نكتهاى كه گفتم داشته باشيد، اينها يك چيزهايى است كه فقيه بايد از روايات قرينه مقاميه را ملاحظه كند كه در ما نحن فيه بما اين كه مستور بودن زن كه عورات هست فاستروهنّ فى البيوت مسجد المرأة بيتها فرموده است، قتعه ای نفرموده است حكمت دارد، بدان جهت اينجور نيست كه همه جا ملاك بوده باشد، علّت باشد، روى اين حساب و آن كسى هم كه عبور مىكند سه تا زن ايستادهاند اقتدا كردهاند يا شصت تا، صد تا به يكى يكى نگاه نمىكند، ديگر خجالت مىكشد، رد مىشود، امّا يكى جلوتر بايستد برويد امتحان كنيد، يكى جلوتر بايستد به او جلب نظر مىكنند، روى اين حساب روى آن قاعده تستر نساء است که امام روحی له الفداء فرموده است تقوم فى وسطهنّ بدان جهت در عبارت عروه اين است كه اولى اين است، اولى همان اولاى ستر النّساء است.
سؤال...؟ اين امامت در صلاة است، نه امامت در ايستادن، بدان جهت در ساير صلوات اينجور است که امروز هم بحث خواهم كرد، الان خواهم گفت، در ساير صلوات اگر دو نفر بوده باشند هر دو معاً مىايستند، که استحباب دارد پيش صاحب عروه و مشهور و وجوب دارد پيش بعضى، پيش مشهور اين است كه مستحب است معاً بايستند، خلف هم بايستد عيبى ندارد مأموم، ولكن پيش بعضى از فقهاى ما كه خواهيم گفت امروز انشاء الله بحث مىكنم وارد بشويد، نه بايد معاً بايستند، يكى امام است، يكى مأموم، بدان جهت امامت در صلاة است، اشكال نيست.
عرض مىكنم بر اين كه روى على هذا الاساسى كه هست اين حكم، حكم استحبابى مىشود.
درست توجه بفرمائید: يك مسألهاى است در باب صلاة كه مىدانيد، در باب صلاة از شرائط صلاة، آن صلاة ذات الرّكوع و السّجود، از شرائطش اين است كه مصلّى بايد ساتر داشته باشد مرد بوده باشد بايد عورتينش مستور بشود، و زن اگر بوده باشد بدنش مستور بشود الاّ الوجه و الكفّين، اين ستر كه واجب است در صلوات ديگر شرط صحّت است، ولو انسان در اتاق خلوتى نماز بخواند عرياناً صلاة محكوم به بطلان است، چون كه ستر شرط صحّت صلاة است، ستر عورت يا ستر بدن، اين در ساير صلوات است، اين شرط صحّت است، بدان جهت در ساير صلوات اشكال اين است كه اگر شخصى عارى بوده باشد، ساترى ندارد، مثل غريقى كسى كه كشتىاش منقلب شد در دريا افتاد به دريا، لخت و عريان لباسهايش را كند كه سبك بشود سنگين نشود، خودش را به ساحل رسانيد در ساحل هم هيچ ساترى نيست، خب اين چه جور نماز بخواند؟ يك بابى هست در وسائل در جلد ثانى در باب لباس المصلّى فى بحث صلاة العراة آنهايى كه عارى هستند ساتر ندارند، آنجا اينجور فرمودهاند بر اينكه چون كه ستر شرط صحّت صلاة است، آنجا در روايات وارد است بر اين كه اگر آن عارى در مكانى است كه ناظر محترم نيست كسى نيست او را ببيند، اين قياماً صلاة را مىخواند، اين را مىدانيد كه عورت آن حلقه دبر است مخرج الغايط است و مىدانيد مخرج الغايط انسان اگر بايستد مستور به الیتین است، ولكن قُبل اين جور نيست، در قبل در مرد او ساتر مىخواهد، آنجا اين جور است که اگر در آن بيابان كسى توجّه كرديد نبوده باشد ناظر محترم، آنجا قائماً نماز مىخواند مومیا للرّكوع و السّجود، ركوع و سجود اختيارى نمىكند، چون كه ركوع و سجود اختيارى بكند خلفش ظاهر مىشود در حال ركوع و سجود، مومیا للرّكوع و السّجود، و در حال صلاة هم يدينش را اگر ساترى حشيشى چيزى پيدا نكرد، بيابان كذايى بود، يدينش را هم مىگذارد به قُبلش و نمازش را مىخواند، و امّا اگر فرض كرديم در جايى بوده باشد كه مردم عبور مىكنند، اين عارى است، چيزى ندارد، مردم هم كه عبور مىكنند مثل خود شخص، همهاش عارى است، عبور و مرور مىكنند، اين اگر بخواهد همين جور نماز بخواند، قياماً نمىتواند نماز بخواند، وظيفهاش جلوس است، مىنشيند جلوساً و صلاة را حلوسا مومیا للرّكوع و السّجود مىخواند، اين رواياتى است كه آنجا وارد است، اين صلاة منفرد.
و اگر كسى خواست آنجا جماعةً نماز بخواند، آن هم همين جور است، جماعةً خواندن يك وقت ناظر ديگرى در آن محل نيست، فقط ناظر اين عراة هستند كه مىخواهند نماز جماعت بخوانند، خب اينها يك صف مىكشند همهشان قياماً مىخوانند، چون كه كسى از پشت سر نمىآيد تا مثلاً كذا بشود، قياماً نماز مىخوانند مومیا للرّكوع و السّجود مىخوانند، و امّا اگر فرض بفرماييد نه كسانى هستند كه عبور و مرور مىكند اتفاقی هست، آنها مىنشينند، وقتى كه نشتند آن وقت در ما نحن فيه در روايت دارد كه بايد همه در صف هم بايستند، چون كه دبر را ديگر نمىبينند اينها كه نماز مىخوانند، قُبل را مىبينند كه آن هم بايد مستور باشد، خودشان هم كه نشستهاند، مستور است با ساقها و اينها و هكذا با يدين، مستور است، چيزى ديده نمىشود، بدان جهت در ما نحن فيه در روايت وارد است كه امام بايد به قول ايشان بايد مقدم بشود، نه اينها در صف واحد مىايستند عرات، منتهى در بعضى از روايات دارد كه الامام يتقدم بركبتيه، ركبتين امام فقط مقدم بر ركبتين مأموم مىشود، يعنى چند سانتيمتر امام جلوتر مىايستد كه آن چند سانتيمتر مقدّم شدن موجب خلف ديده شدن نمىشود، اين مال صلاة عرات است، آن صلاة عرات ستر مشروط است در باب صلاتش، بدان جهت كسى كه قائماً نماز مىخواند بايد طورى بوده باشد كه ساتر بشود، ناظر باشد باید مومیا بشود و نشسته نماز بخواند، به خلاف صلاة الميت، در صلاة الميت فقط حكم، حكم تكليفى است، شرط صلاة نيست، در باب صلاة هم وجوب السّتر حكم تكليفى است آن وقتى كه ناظر هست، و آن وقتى كه ناظر هم نيست شرط صلاة است، دو تا حكم دارد، يك حكم تكليفى دارد و يك حكم وضعى، حكم وضعىاش صلاة مشروط است، حكم تكليفىاش اين است كه اگر ناظر باشد بايد خودش را از او بپوشاند، به خلاف صلاة على الميت، در صلاة على الميت ما دليل نداريم كه ستر عورت شرط صحّت صلاة است، انسان فرض بفرماييد بر اين كه عارياً بر ميّتى نماز مىخواند، ميّت عارى نيست، چون كه ستر عورت ميت شرط صحّت صلاة ميت است، و قد تقدّم كه لا يصلّى على ميّت عريان، بر ميّت عريان نماز خوانده نمىشود،، بحثش گذشت، كلام در ما نحن فيه در مصلّى است آن كسى كه نماز مىخواند، در مصلّى ساتر عورت شدن شرط نيست، مثل اين كه فرض بفرماييد شخصى مثلاً بچّهاش را در خانه فوت كرده است، در حمام غسلش را داد كه بگذار همين جا بشوريم ببريم، در همان حمام هم او را غسل داد، بعد فرض كنيد كه او را كفن پوشاند، خودش لخت و عور است دیگر در حمّام، كسى نيست، اگر نماز ميت بخواند نمازش صحيح است، چون كه شرط صحّت مصلّى نيست، چون كه آن دليلى كه دلالت كرده است انشاء الله به باب صلاة رسيديم خدا توفيق بدهد، آن دليلى كه ساتر را شرط مىكند در صلاةِ ذات الرّكوع و السّجود شرط مىكند، بدان جهت صلاة ميّت صحيح است.
الان بحث واقع مىشود كه عارى به ميّت چه جور نماز مىخواند، عارى يك وقت اين است كه هيچ كس ناظر نيست خب عارى قياماً بايد نماز بخواند ديگر، چونكه ستر هم وجوب تكليفى ندارد، چون كه ناظرى اينجا نيست، معرض نظر نيست، يك بيابانى تنها خودش از بحر آمد ديد بدبختى هم قبل از اين يا خوشبختى هم قبل از اين از آب آمده بود همين جا افتاده است و مرده است، كسى ديگرى هم نيست، خب مسلمان است، گفت كه نماز بخوانيم بر اين، غسل اگر ممكن بود داد، اگر ممكن نبود ساقط است كما ذكرنا و تيمم داد، بعد كفن هم كه نيست نه بر خودش است و نه بر او هست، آن ميت را عورتش را ستر كرد چون او شرط است، با ترابى با حجری با مدری ستر كرد، خودش هم لخت و عور نماز مىخواند به او، عيبى ندارد، اينجا دستهايش را هم جلويش گذاشتن لازم نيست، چون كه شرط صلاة ميت نيست اين ستر العوره، ستر العوره به جهت حكم تكليفى است از ناظر محترم بايد خودش با بپوشاند، اين بيابان فعلاً مثل آن حمّام است كه كسى نیست آنجا غير از خودش يكى هم جناب ميّت، بدان جهت در ما نحن فيه قائماً نماز مىخواند، صلاتش هم صلاة مختار است، چون كه ركوع و سجود هم كه نيست در صلاة الميت، همان پنج تكبير است و دعا است و شهادت است كما سیأتی انشاء الله بحثش مىخوانیم.
و امّا اگر متعدد شدند، صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مىگويد اگر متعدد شدند، اگر ستر ممكن بوده باشد، ستر ممكن بوده باشد را اينجور معنا مىكند، ستر ممكن بوده باشد يعنى خر و خاشاك و چيزى دارند كه به جلو و عقبشان بستهاند، خب ساتر دارند ديگر، يعنى همديگر را كه بايد هر كدام عورتش را از ديگران بپوشاند حاصل است، خب نماز مىخوانند، همان جماعت در حال اختيار چه جور بود همان جماعت را مىخوانند، و امّا اگر جورى است كه ساتر ندارند، وقتى كه ساتر ندارند ايشان مىفرمايد بر اين كه مىايستند ايستاده در صف واحد اگر كسى ديگرى نيست در ما نحن فيه، يدينشان را به قبل مىگذارند، چون كه قبل كه گذاشته شد مستور مىشود، دبر هم كه مستور است، كس ديگرى هم نيست كه از عقب بيايد و كذا بشود، نماز را قياماً مىخوانند، و امّا اگر اين هم ممكن نشد، چون مىآيد يك تك و توك غريقى از دريا پا مىشود و مىآيد به ساحل اين جور هست تردّد هست، در اين صورت مىفرمايد بر اينكه جلوساً مىخواند، وقتى كه جلوساً خواندند اينها مىتوانند منفرداً بخوانند و مىتوانند هم جلوساً بخوانند، جالساً مىخوانند و صلاة ميّت را اتيان مىكنند.
اين را مىدانيد كه قيام در صلاة ميت شرط است، سابقاً بحث كرديم كه گفتيم آن رواياتى كه وارد شده است كجا مىايستد آن كسى كه مصلّى بر ميّت است، زن باشد اين جور، مرد باشد اين جور، میت بر دار آويزان باشد چه جور مىايستد، اينها دليل بر اين است كه آن ميّتى كه بر او نماز خوانده مىشود مصلّىاش بايد قيام داشته باشد، اگر قائماً توانستند نماز بخوانند عيبى ندارد، فرادا بخوانند يا مخيّر، چون كه از پشت سر كسى نمىآيد، و امّا وقتى كه اينجور نيست قائماً نمىتوانند بخوانند چون كه از پشت سر كسى مىآيد، آنجا جلوساً نماز خوانده مىشود، چون كه رفت و آمد است از عقب نمىشود قياماً نماز خواند.
بعضىها يك قيدى فرمودهاند در اينجا، و آن قيد عبارت از اين است كه آن وقتى جلوساً جماعةً خوانده مىشود كه يكى ولو يكى از اينها نتواند قائماً صلاة بر ميّت بخوانند، مثل چه چيز؟ مثل اين كه مثلاً صد نفر هستند، يك عدّهشان رسيدند ميت را پيدا كردند يك عدّه هم از عقب سر مىآيند، اين صبر كند يكى از اينها كه اين صد نفر كه كشتى كه غرق شده بود جماعتش رد بشوند از اينجا، بروند به جلو، وقتى كه رفتند به جلو، اين مىماند و ميت، آنها هم كه جلو رفتهاند قبلش را مىبينند ديگر دبر مصلّى را نمىبينند، خب آن وقتى كه اينها رفتند جلو، آنى كه يكى مانده است صلاة ميت مىخواند عن قيامٍ، خودش هم ستر عورتش را هم حفظ كرده است، چرا؟ چون كه آنها كه ناظر هستند در جلو هستند، دستهايش را گذاشته و مستور كرده است، نسبت به پشت هم كه محلّ اطمينان است ناظرى نيست، اين استثناء را فرمودهاند.
عرض مىكنم بر اين كه اين استثناء به نظر ما استثناء منقطع است، چرا؟ چون كه فرض اين است كه در ما نحن فيه ستر ممكن نيست كه نمىتواند شخصى از اينها ستر كند، و خودش هم ناظر است، در اين فرضى كه ناظر هست و اين نمىتواند بايستد اينجا تا اهل كشتى بيايند رد بشوند، چون كه كِى می آيند و كِى رد مىشوند از اينجا خدا مىداند، در معرض ناظر است، بدان جهت خودش هم نمىتواند زیاد تأخير بيفتد، بيابان است، سبُع است، كذا است، اگر معاً باشد وقتى كه همه را لخت ديد گرگ فرار مىكند، ولكن تنها باشد اين جور نيست، كلام ماتن در آن صورتى است كه ستر ممكن نيست در آنجايى كه ستر واجب است، در اين صورت مىگويد كه يا بنشينند منفرداً نماز ميّت بخوانند اگر مىخواهند نماز ميت بخوانند، و مىتوانند جماعةً بخوانند نشسته.
و امّا در جايى كه يكى از اينها مىتواند قياماً بخواند چون كه قيام شرط است در مصلّى بر ميت، اين مفروض كلام صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف نيست، مفروضش در جايى است كه ستر ممكن نيست و نمىتوانند اين مصلّىها ستر كنند آن وقت مىتوانند بنشينند و مستور بشوند، آنهايى كه از پشت مىآيند ديگر وقتى كه نشست آن دبر مستور است بالارض، چون كه على الارض واقع شده است، آن قبلشان هم كه مستور به ایديهم هستند آن عيبى ندارد، امّا ايستاده باشد ممكن است كسى نحيف و كذا باشد يا مثلاًث يك حركتى بكند مخرجش پيدا بشود او را قائماً نمىخوانند، اين فرمايشى است كه صاحب عروه فرموده است، كانّ اطلاقش درست است، اين استثنايى كه اين حاشيه زده شده است اين استثناء به نظر ما استثناى منقطعه است، گذشتيم اين را.
مسألة 17: «إذا اقتدت المرأة بالرجل يستحب أن تقف خلفه و إذا كان هناك صفوف الرجال وقفت خلفهم و إذا كانت حائضا بين النساء وقفت في صف وحدها«.[3]
بعد رسيديم به يك مسألهاى كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف در ما نحن فيه مىفرمايد، كما اين كه عرض كردم در ساير الصلوات مىفرمايد بر اين كه مستحب است وقتى كه امام مأمومش يكى بشود و آن يكى هم مرد بشود آن مرد از يمين الامام مىايستد، يعنى شخصى كه فرض بفرماييد امام است در صلاة جماعتى كه اقلّ ما تنعقد به صلاة الجماعة اثنان، فرض كنيد مرد است با مرد ديگر، يا مرد است با زن، اگر مرد با مرد باشد مأموم در يمين امام مىايستد، مستحب است، اين جور مشهور فتوا دادهاند، زن بوده باشد پشت سر مىايستد، و امّا وقتى كه مأموم از يك نفر تجاوز كرد مستحب است بر اين كه امام مقدم بشود و آن چند نفرى كه مأموم هستند كم يا زياد، آنها در خلف الامام بوده باشند مؤخّر بوده باشند، اين كيفيت مال ساير صلوات است، صلاة ميت نيست، مال ساير صلوات است، و اين كيفيت دو تا روايتش را مىخوانم كه غرض دارم از خواندن اين:
يكى از آن روايات در ما نحن فيه صحيحه زراره است، در باب 4 از ابواب صلاة الجماعة وسائل است. در در باب 4 از ابواب صلاة الجماعة روايت اولى[4] است.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلَانِ يَكُونَانِ جَمَاعَةً» دو نفر باشند نماز جماعت مىشود يا نماز جماعت در اينجا بايد بيشتر از دو نفر باشند، كما اين كه در صلاة جماعت جمعه دو نفر كافى نيست، آیا دو نفر اينجا مىتوانند صلاة جماعت بخوانند؟ «فَقَالَ نَعَمْ وَ يَقُومُ الرَّجُلُ عَنْ يَمِينِ الْإِمَامِ». ، رجل عن يمين الامام مىايستد يعنى يك صف مىشود، عن يمين الامام نه اين كه عقب تر مىايستد که بعضىها خيال كردند، نه عن يمين الامام مىايستد، اين يك روايت.
روايت ديگرى كه در ما نحن فيه مىخوانم در باب 23 از ابواب صلاة الجماعة است[5]، صحيحه، صحيحه محمد ابن مسلم است، گوش كنيد، يك چيزى مىگويم اينجا به يك سند محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن صفوان، سند شيخ به حسين ابن سعيد كه صحيح است، عن صفوان ابن يحيى، صفوان يعنى صفوان ابن يحيى، عن العلاء اين علاء ابن رزين است، عن محمد عن احدهما علیه السلام، در روايات متعدده عن العلاء عن محمد تكرار شده است و بعضىها مناقشه كردهاند كه اين محمد كيست، اين محمد ابن مسلم است، اين علاء ابن رزين است كه روايات كثيرهاى را از محمد ابن مسلم نقل مىكند، و در بعضى آن روايات اختصاراً آن كسى كه روايت كرده است روايت را از علاء بن رزین ابن رزين را انداخته است و از محمد ابن مسلم ابن مسلم را، چون كه آن زمان ديگر معروف بود اين سند كه كيست، ديگر امروز را آنها مثل اين كه خيلى حساب نمىكردند كه يك روزى مىرسد سندها را جورى نقل كنيم كه يك وقتى اشتباه در اشخاص نشود، روى اين اساس است، اين محمد، محمد ابن مسلم است، عن احدهما، خودش هم به قرينه احدهما، اين زراره و محمد ابن مسلم است كه اينها به عنوان احدهما علیه السلام نقل مىكنند، اينها است كه نقل مىكنند، قال الرّجلان يؤمّ احدهما صاحبه دو مرد يكى به ديگرى امام مىشود اقتدا مىكند، يقوم عن يمينه، اين دو تا مرد كه یکی مأموم مىشود اقتدا مىكند از يمين امام مىايستد، فان كانوا اكثر من ذلک اگر بيشتر از اين بودند قاموا خلفه مىايستند خلف الامام، پشت سر امام مىايستند.
مشهور اين حكم را حمل بر استحباب كردهاند، گفتهاند مأموم هم هزار نفر هم بوده باشد امام مىتواند در صف آنها بايستد و امام بشود، منتهى مستحب است كه امام مقدّم بشود، و الاّ اين حكم، حكم استحبابى است، صاحب عروه هم از كسانى است كه به اين فتوا داده است.
امّا در صلاة الميت صاحب عروه اين جور مىفرمايد، مىگويد بله مستحب است آنجايى كه كسى امام بر ميّت است مأموم پشت سرش بايستد، بلكه مىگويد بر اينكه آن با امام ايستادنش مكروه است حتّى در جايى كه مأموم يك نفر باشند، اگر مأموم يك نفر هم باشد مستحب است پشت سر امام بايستد، با امام ايستادنش مكروه است.
خب مىبينيد كه وقوف مأموم و امام ما بين امام در ساير صلوات و امام در صلاة الجنازه فرق كرد، در صلاة الجنازه اگر مأموم يكى بوده باشد باز پشت سر امام مىايستد، خب آن حكم را در آنجا چرا حمل بر استحباب كردهاند؟ از ما ذكرنا معلوم شد كه حمل به استحباب قرينه مىخواهد، آنجا قراينى ذكر كردهاند كه بحث خواهيم كرد در آن قراين كه عمدهاش هم روايت است، روايات دلالت كرده است كه حكم استحبابى است، و امّا در ما نحن فيه هم حكم استحبابى است چون دیگر تقدم الامام در ما نحن فيه همان تقدّم الامام است كه آنجا هست، كلام در فرق در مأموم است كه مأموم اگر يكى هم باشد پشت سر بايستد با خود امام نايستد، با آن كه سيره خارجى همين جور است، بر ميت كه نماز مىخوانند، مأمومين در صف امام هستند، در جنبين امام هستند، اين معنا ايشان مىگويد مكروه است.
جماعتى متعرّض اين شدهاند كه مدرك اين چيست؟ مدركش در ما نحن فيه اين روايتى است كه خدمت شما عرض مىكنم، در باب 28 از ابواب صلاة الجنازه روايت، روايت [6]1 است:
محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن يحيى ابن زکریا عن ابيه، يحيى ابن زکریا از پدرش نقل مىكند كه زکریا ابن موسى است، عن اليسع ابن عبد الله القمّى كه راوى هم از امام علیه السلام قمّى است، عن اليسع ابن عبد الله القمّى قال سألت ابا عبد الله علیه السلام عن الرّجل يصلّى على الجنازة وحده، مرد به جنازه فقط تنها خودش مىتواند نماز بخواند؟ قال نعم، قلت فاثنان يصلّيان عليها، دو نفر نماز مىخوانند، قال نعم، عيبى ندارد، دو نفر بخوانند، مراد امام علیه السلام و مراد سائل نماز جماعت است ها، چرا؟ به قرينه اين، ولكن يقوم الآخر خلف الآخر، آن ديگرى كه مأموم است خلف آخر مىايستد ولو يك نفر است، و لا يقوم بجنبيه در جفت امام علیه السلام امامى كه مصلّى است بر ميت بر او نماز نمىخواند، لكن يقوم الآخر عن خلف الآخر و لا يقوم بجنبیه.
اين كه در عروه فرمود مستحب است بر اين كه پشت سر بايستد بعد فرمود بلكه مكروه است، اين كراهت به واسطه نهى است، اگر امر بر اين كه پشت بايست اين تنها بود استفاده استحباب مىشد، وقتى كه فرمود و لا يقوم بجنبیه معلوم شد كه نه آن ايستادن آن جور مكروه است، اين نكاتى است در روايات كه از نهيى كه در او الزام نيست انتزاع كراهت را مىكنند و اگر نهى نباشد امر باشد كه ترخيص داده باشد انتزاع استحباب را مىكنند.
آن وقت اين روايت دو تا اشكال پيدا مىكند، يكى اين كه اين روايت من حيث السّند ضعيف است، چرا من حيث السّند ضعيف است؟ چون كه در ما نحن فيه اين يحيى ابن زکریا ابن موسى نه يحيايش توثيق دارد، نه زکریا ابن موسى توثيق دارد، يسع ابن عبد الله قمّى هم ولو قمّى است ولكن توثيق ندارد، شيخ در تهذيب اين روايت را نقل كرده است از عبد الله ابن قاسم القمّى، آن هم اگر بوده باشد شخصى به آن نام آن هم توثيقى ندارد، بدان جهت روايت من حيث السّند ضعيف مىشود، آن وقت وقتى كه ضعيف شد انشاء الله مىماند بحثش براى بعد.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص424.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ الْمَرْأَةُ تَؤُمُّ النِّسَاءَ قَالَ لَا- إِلَّا عَلَى الْمَيِّتِ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَوْلَى مِنْهَا- تَقُومُ وَسَطَهُنَّ فِي الصَّفِّ مَعَهُنَّ فَتُكَبِّرُ وَ يُكَبِّرْنَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص117.
[3] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص424.
[4] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج8، ص296.
[5] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج8، ص341.
[6] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ أَبِيهِ زَكَرِيَّا بْنِ مُوسَى عَنِ الْيَسَعِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ- يُصَلِّي عَلَى جِنَازَةٍ وَحْدَهُ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ فَاثْنَانِ يُصَلِّيَانِ عَلَيْهَا قَالَ نَعَمْ- وَ لَكِنْ يَقُومُ الْآخَرُ خَلْفَ الْآخَرِ وَ لَا يَقُومُ بِجَنْبِهِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص120.