درس هزار و پنجاه و چهارم

اغسال مندوبه

مسأله 1: « وقت غسل الجمعه من طلوع الفجر الثاني إلى الزوال و بعده إلى آخر يوم السبت قضاء لكن الأولى و الأحوط فيما بعد الزوال إلى الغروب من يوم الجمعة أن ينوي القربة من غير تعرض للأداء و القضاء كما أن الأولى مع تركه إلى الغروب أن يأتي به بعنوان القضاء في نهار السبت لا في ليله و آخر وقت قضائه غروب يوم السبت و احتمل بعضهم جواز قضائه إلى آخر الأسبوع لكنه مشكل نعم لا بأس به لا بقصد الورود بل برجاء المطلوبية لعدم الدليل عليه إلا الرضوي الغير المعلوم كونه منه عليه السلام».[1]

ادامه بحث گذشته

(نوار از نيمه آغاز مى‏شود).

صحيحه فضلاء

ابن الحسن باسناده عن على ابن ابراهيم[2] كه سند شيخ به كتاب على ابن ابراهيم صحيح است. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ» مى‏گويد سؤال كرديم از امام عليه السلام خوب معلوم است كه مسئول يا امام صادق سلام الله عليه است يا امام باقر سلام الله عليه. چونكه اينها غير از امام از كس ديگر سؤال حكم نمى‏كنند. «قَالا قُلْنَا لَهُ أَ يُجْزِي إِذَا اغْتَسَلْتُ- بَعْدَ الْفَجْرِ لِلْجُمُعَةِ فَقَالَ نَعَمْ»كافى است وقتى كه غسل كردم بعد طلوع الفجر براى غسل جمعه، قال نعم. امام عليه السلام فرمود نعم.

ابن ادريس همين روايت را در مستطرفات سرائر[3] نقل كرده است قالا لابى جعفر عليه السلام كه امام باقر سلام الله عليه است و كفايت مى‏كند در اين حكم اين صحيحه مباركه كه احكام متعدده‏اى از اين استفاده مى‏شود. در باب سى و يك از ابواب اغسال مستحبه نقل كرده است. صحيحه زراره است قال امام عليه السلام فرمود، اين هم مضمره است باز زراره است، اذا اغتسلتَ بعد طلوع الفجر اجزئك غسلك ذلك، اين غسل تو كفايت مى‏كند للجمعة و الجنابة و عرفة و النحر و الحلق و الذبح و الزياره.

باب تداخل الاغسال است كه در اين اغسالى كه مستحب است يوم جمعه و يوم عرفه و يوم اضحی و براى حلق و ذبح اين غسل را اگر بعد طلوع الفجر اتيان كردى، كافى است.

بدان جهت مبداء غسل الجمعه مشروعيتش بعد طلوع الفجر در اين خلافى نيست.

انما الكلام كل الكلام در منتهايش است، اين غسل الجمعه مشروعيتش اداء تا كى است؟

جماعت كثيره‏اى كه منهم خود اين صاحب الوسايل است، ملتزم شده‏اند كه وقت ادائى غسل الجمعه تا ظهر است. و بعد از اينكه نصف النهار شد و شخص غسل كرد، غسلش قضا است. اداء نمى‏تواند بشو، وقت تمام مى‏شود. جماعتى ملتزم شده‏اند به اين و جماعت ديگر گفته‏اند كما هو الصحيح، كما سنذكر، غسل جمعه ادائى‏اش تا غروب الى الشمس است. تامادامى كه نهار الجمعه باقى است اين غسل ادائى است.

دو جهت در بحث

 كلام در ما نحن فيه در دو جهت واقع مى‏شود:

جهت اولى اين است كه اىّ من القولين مقتضى الادله است كه فقيه بايد به او ملتزم بشود.

و جهت ثانيه اين است كه ما ثمره بين اينكه ملتزم بشويم غسل جمعه بعد از ظهر قضا است يا ملتزم بشويم كما هو الصحيح غسل جمعه بعد از ظهر اداء است؟ ثمره ما بين القولين چه مى‏شود؟ در اين دو جهت بحث مى‏كنيم.

جهت اول: مقتضای ادله

 اما الكلام فى جهة الاولى. جماعتى كه ملتزم شده‏اند غسل جمعه تا زمانى كه وقتش تا زوال شمس است، و زوال شمس كه شد قضا مى‏شود آنها استدلال كرده‏اند به سه روايتى كه آن سه روايت را خدمت شما عرض مى‏كنم.

يكى از آن سه روايتى كه هست عمده‏اش سه روايت است. يكى از آن سه روايت موثقه عبد الله ابن بكير است. در باب دهم روايت چهارمى[4] است:

موثقه عبدالله بن بکير

و باسناد الشيخ عن محمد ابن على ابن محبوب، سند شيخ به كتاب على ابن محبوب صحيح است. محمد ابن على ابن محبوب هم كه جلاتش واضح است. محمد ابن على ابن محبوب هم طبقه بوده است با محمد ابن يحيى العطار. آنى كه ظاهر مى‏شود عمر طويلى هم داشته است. محمد ابن على ابن محبوب عن محمد ابن‏ الحسين. محمد ابن الحسين خطاب است. عن الحسن ابن على الفضال، عن عبد الله ابن بكير عن ابى عبد الله عليه السلام. به واسطه عبد الله ابن بكير گفتيم موثقه است، فطحى است ايشان. «قال سألته عن رجل فاته غسل يوم الجمعة». سؤال كردم از امام صادق عليه السلام از مردى كه روز جمعه غسل جمعه فوت شده است از او. «قال يغتسل ما بينه و بين الليل». وقتى كه غسل فوت شده است، يوم جمعه تا شب مى‏تواند غسل كند. قلت فان فاته. اگر ما بين او و ما بين دخول الليل هم غسل نكرد، فان فاته اغتسل يوم شنبه غسل مى‏كند. رجل فاته الغسل يوم الجمعة.

اين معلوم مى‏شود كه عبد الله ابن بكير آخر غسل جمعه را زوال الشمس مى‏دانست. به حيث اينكه اگر شخصى غسل نكرد فاته الغسل مى‏شود. غسل جمعه از او فوت مى‏شود. امام هم در ما نحن فيه تقرير كرد به اين معنا او را. فرمود يغتسل ما بينه و بين الليل. ما بين فوت و ما بين دخول الليل غسل مى‏كند. يعنى بعد از زوال غسل مى‏كند. اين هم از او فوت رفت اغتسل يوم السبت. يوم السبت غسل مى‏كند. امام عليه السلام شب شنبه را الغاء كرد. فرمود اگر اين هم نشود روز شنبه غسل مى‏كند.

اينكه در رساله‏ها مى‏بينيد كسى غسل جمعه را شب شنبه بكند با او نمى‏شود نماز خواند، رجاء عيبى ندارد چونكه استحبابش ثابت نشده است در شب شنبه ولكن به خلاف يوم السبت.

يوم السبت هم فرق نمى‏كند قبل از ظهر بشود يا بعد از ظهر بشود. مستحب است و با او مى‏شود نماز خواند. به اين روايت استدلال شده است.

يكى هم استدلال شده است به اين روايتى كه روايت سماعة ابن مهران است. روايت سومى[5] است در اين باب.

موثقه سماعه

محمد ابن الحسن باسناده عن صفار. سندش به كتاب صفار كه صحيح است، صفار كه از اجلاء است. عن يعقوب ابن يزيد كاتب نقل مى‏كند كه از اجلاء است. از ابن ابى عمير، عن جعفر ابن عثمان شريك. اين جعفر ابن عثمان كه هست ابن شريك است. اين جعفر ابن عثمان برادر حسين ابن عثمان شريك است، آن برادر توثيق دارد، ثقه است آن حسين ابن عثمان شريك. ولكن اين جعفر ابن عثمان شريك توثيقى ندارد بدان جهت روايت تعبير كرديم. بعضى‏ها كه اين را توثيق كرده‏اند، يعنى روايتش را موثق گفته‏اند نظرشان به اين محمد ابن ابى عمير است. عثمان شريك كتابى داشت و آن كتاب راوى‏اش ابن ابى عمير است. بنا بر آن مسلك معروف كه روايات ابن ابى عمير و مرسلاتش معتبر است، لعل توثيق مبتنى بر او بوده باشد. والاّ روايت من حيث السند موثقه نيست و ما هم ذكر كرديم كه ابن ابى عمير اينجور نيست كه در هر روايتى واقع شد، قبل از ابن ابى عمير تا امام عليه السلام، هر كس واقع شد، روايتش صحيح بشود. اين نيست، لا يروون و لا يرسلون الاّ عن ثقة. كما اينكه سابقا معنا كرديم و كيف ما كان در اين روايت سماعة ابن مهران همين جور است ما من حيث السند هم صحيحه فرض مى‏كنيم، ببينيم دلالت دارد يا نه؟

«فى الرجل لا يغتسل يوم الجمعة فى اول النهار». در اول نهار كه قبل از ظهر است، غسل نمى‏كنم. «قال يقضى من آخر النهار». قضا مى‏كند در آخر نهار. امام تعبير به قضا فرمود. نفرمود «يغتسل آخر النهار. يقضیها آخر النهار». آخر نهار هم نتوانست غسل بكند «يقضيه من يوم السبت». روز شنبه قضا مى‏كند.

خوب مى‏دانيد كه روز شنبه قهرا قضاء اصطلاحى است همين جور است. پس گفته‏اند يقضى آخر النهار را اگر به معناى اصطلاحى نگيريم تفكيك در معناى لفظ مى‏شود و اين بعيد است. اين معنايش اين است كه يقضى آخر النهار، آخر نهار قضا مى‏شود. همان قضاء اصطلاحى مى‏شود. كاليوم السبت. يعنى ظاهر روايت اين است كه اتيان يوم السبت چه جور است، قضا است. قضاء اصطلاحى است، خارج وقت است. قضا آخر النهار هم آن هم قضا است. اينجور استدلال كرده‏اند.

بعد يك روايت ديگرى هم هست و آن روايت كه روايت سومى است، به او هم استدلال كرده‏اند كه آن صحيحه در اين تمامش نقل نشده است در اين وسائل، ما تمامش را از كافى مى‏خوانيم. تمام اين روايت همين جور است. «باب التزيّن يوم الجمعة». عنوان كافى است در جلد سوم كافى كه اول فروع مى‏شود، آنجا در باب تزيّن يوم الجمعة است. آنجا گفته است على ابن ابراهيم، روايت اولى[6] است:

صحيحه هشام بن حکم

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِيَتَزَيَّنْ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ يَغْتَسِلُ وَ يَتَطَيَّبُ وَ يُسَرِّحُ لِحْيَتَهُ وَ يَلْبَسُ أَنْظَفَ ثِيَابِهِ وَ لْيَتَهَيَّأْ لِلْجُمُعَةِ وَ لْيَكُنْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ وَ لْيُحْسِنْ عِبَادَةَ رَبِّهِ وَ لْيَفْعَلِ الْخَيْرَ مَا اسْتَطَاعَ فَإِنَّ اللَّهَ يَطَّلِعُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ لِيُضَاعِفَ الْحَسَنَاتِ».

اينجا دارد كه يغتسل و يتهىأ عن الجمعه. صلاة جمعه مى‏دانيد كه عند دخول الزوال است. بدان جهت اين غسل را وقتى كه براى صلاة جمعه تهيا احيا مى‏كند قهرا وقتى كه صلاة جمعه رسيد وقتش تمام مى‏شود.

آن وقت در روايت ديگر هم همين جور ذكر شده است كه فليكن فراغه قبل الزوال. وقتى كه زوال مى‏شود فراغش از غسل جمعه عند الزوال بوده باشد. اين هم در كافى ظاهرا هست. روايتش اين است، آن روايت همين جور است كه فلكين فراغك قبل الزوال، لا تدع غسل جمعه را در همان صحيحه است كه خطاب است بر اين زراره كه صلاة جمعه را، و ليكن فراغك عند الزوال.

غرض اين است كه به اين روايات استدلال شده است در ما نحن فيه كه آخر وقتش اين است.

ولكن اينجور نوشتيم كه هيچ كدام از اينها بر اينكه آخر وقت زوال است، دلالت نمى‏كند:

اما قضيه فوت، آن قضيه فوت اين است كه غسل جمعه مستحب است كه صلاة را فى يوم الجمعة با غسل جمعه بخواند. بدان جهت از آن عبد الله ابن بكير كه سؤال مى‏كند از امام عليه السلام، سألته عن رجل فاته يوم الجمعة يعنى آن غسل جمعه‏اى كه پشت سرش صلاة اتيان بكند او فوت شده است، يعنى صلاة را اتيان كرده است غسل جمعه نكرده است. امام عليه السلام مى‏فرمايد يغتسل بينه و بين اليل. استحباب غسل جمعه منوط به صلاة نيست. صلاة مستحب است بعد الغسل بشود. اما غسل مستحب نيست بر اينكه با صلاة بشود. غسل فى نفسه مستحب است. بدان جهت دارد امام عليه السلام يغتسل بينه و ما بين الليل. خوب نشده است صلاة را با غسل بخواند، غسلش را بكند تا شب.

 فان فاته اگر غسل فوت رفت يعنى غسل را در اين مدت هم نكرد، يغتسل يوم السبت. اين فوتى كه در ما نحن فيه ذكر شده است، عبد الله ابن بكير فرض كرده است اين محرز نيست كه فوت خود غسل است. بلكه چونكه صلاتى كه هست بعد الغسل مستحب است صلاة را خوانده است، غسل نكرده است. مراد فوت آن صلاتى است كه با غسل اتيان مى‏شود. حتى در بعضى روايات ذكر شده است كه غسل را اتيان كند صلاة را اعاده كند. مثل چه؟ يعنى مستحب است، آن هم روايتش هم معتبر است. كدام روايت است؟

اين موثقه سماعه است. در موثقه سماعه اينجور دارد باب هشت روايت اولى[7] است:

موثقه سماعه

 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى- الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ حَتَّى صَلَّى- قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ» غسل بكند و صلاة را اعاده بكند. فاذا مضى الوقت، وقتيكه وقت تمام شد ديگر آن نه، تمام شده است. ديگر اعاده ندارد. مضى الوقت يعنى مضى وقت الصلاة. ظاهر اين روايت اين است كه غسل الجمعه وقتش ممتد است.

سؤال ...؟ اين وقت ادائى تمام مى‏شود، آن وقت قضاء غسل است.

عرض مى‏كنم اين روايت دلالت مى‏كند كه اين غسل ادائى كه مكلف به او هستيم استحبابا او وجوبا تا بقاء وقت الصلاة است. وقتى كه صلاة تمام شد، وقت صلاة كى تمام مى‏شود؟ آن وقتى كه نهار تمام بشود. آن وقت، وقت ادائى هم تمام مى‏شود. بدان جهت در ما نحن فيه آن صلاتى كه خوانده است ديگر كافى است. وقتش گذشته است.

در ما نحن غسل شنبه قضا دارد آن يك مطلب ديگرى است. امر جديد است. آن امرى كه بود تمام مى‏شود. اين موثقه دلالتى بر اين معنا ندارد كه فوت نسبت به وقت الغسل است. فوت نسبت به وقت صلاة است كه صلاة را مستحب است كه در آن روايت هم فرمود بر اينكه و يتحى عن الصلاة در آن صحيحه فرمود او فوت شده است. صلاة را خوانده است بدون غسل. امام مى‏فرمايد بر اينكه،

سؤال ...؟ براى اينكه اصحاب ائمه صلاة جمعه نمى‏خواندند. صلاة جمعه خود زراره و غير زراره اينها پرسيدند از امام عليه السلام كه نماز جمعه بخوانيم؟ ايشان فرمود نه. اين صلاة، صلاة يوم الجمعة است. هر نماز صلاة ظهر را كه انسان مى‏خواند روز جمعه مستحب است بعد الغسل بخواند. اين همين جور است.

روى اين حسابى كه هست در ما نحن فيهى كه هست، در ما نحن فيه وظيفه اين است. آن صلاتى كه تقية اتيان مى‏شود و مجزى است آنجايى است كه عمل موافق باشد. اگر در صلاة جمعه هم حاضر مى‏شدند بايد او را اعاده كنند. آن صلاتى كه مجزى است با عامه تقية آن صلاتى است كه در اركانى كه معتبر در صلاة است اختلاف نباشد. صلاة ظهر اربع ركعات است، صلاة جمعه ركعتين است، اين مجزى نيست. ساير صلوات را مى‏خواندند و مجزى هم بود. چونكه حمد و سوره را هم در نفس خودشان مى‏خواندند. بايد بخوانند امام دستور داده بود. ممكن نباشد، ولو در نفسشان بخوانند. مثل حديث النفس. او مجزى است. ولكن در اين مواردى كه اختلاف دارد در اين ركعات آن اجزائى ندارد. بدان جهت اين هم كه سؤال مى‏كند صلاة صحيح را سؤال مى‏كند. در صلاة صحيح آنى كه با امام صلاة جمعه نمى‏خواندند. اين از مسلمات است. آنى كه با آنها تقية حاضر مى‏شدند آن هم مجزى نيست. ظاهرش اين است كه اين صلاتى كه هست مى‏گويد همان صلاة را اعاده كند. همان صلاة جمعه باشد او اعاده نمى‏شود.

 «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَنْسَى- الْغُسْلَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ حَتَّى صَلَّى- قَالَ إِنْ كَانَ فِي وَقْتٍ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ وَ يُعِيدَ الصَّلَاةَ- وَ إِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ». على هذا الاساس فوت نمى‏گوييم در موثقه عبد الله ابن بكير قسم به حضرت عباس به اعتبار صلاة است. مى‏گوييم محتمل است. دلالت ندارد. كلام ما اين است كه موثقه ابن بكير دلالت ندارد بعد از اينكه ظهر شد فوت شده است، قضا است. اين فوت محتمل است به اعتبار صلاة بوده باشد. چونكه صلاة بعد الغسل مستحب است اتيان بشود. امام فرمود در آن روايت كه غسلش را بكند. غسل اشكالى ندارد. وقتش باقى است. در اين روايت هم گفت كه غسل مستحب است، صلاتش را اعاده كند بعد الغسل. به هر دو تا ملتزم مى‏شويم. پس اين روايت دلالتى بر توقيت ندارد.

اما ماند آن روايت سماعة ابن مهران. با وجود اينكه در سندش اشكال است كما ذكر، در جعفر عثمان شريك توثيقى ندارد علاوه بر اين اينجا فى الرجل لا يغتسل فى جمعة اول النهار. قال يقضیها آخر النهار. بدانيد قضا در معناى لغوى به معنا اتيان است.

 بدان جهت آن كسى كه فرض كنيد سجده‏اى را فراموش كرده است كه امام عليه السلام مى‏فرمايد يقضيه بعد الصلاة اين به معناى قضاء اصطلاحى نيست. گفتيم يعنى يأتيه بعد الصلاة. بدان جهت گفتيم بر اينكه اين به معناى اتيان است. نه قضا است كه عيب ندارد بعد از صلاة از او منافيات صلاتم حاصل بشود، وضو مى‏گيرد آن سجده را قضا مى‏كند.

مى‏گوييم اين نمى‏شود بايد بدون منافى اتيان كند. يعنى همان سجده صلاتى جايش عوض شده است نه اينكه اين قضاء اصطلاحى است. بدان جهت تا مادامى كه صلاة را به هم نخورده است بايد اتيان كند. در آن قضاء صلوات و هكذا در صلاة الاحتياط. آن ركعت محتمله را كه بعد از صلاة يقضيه، يعنى اتيان مى‏كند. معنايش عبارت از اين است كه محلش عوض شده است، آن ركعت محتمله را اين نحو بعد از صلاة اتيان مى‏كند. اين همان ركعت محتمل است كه اتيان مى‏شود. روى على هذا الاساس قضاه‏ أى اتاه، او را اتيان كرد. اين كه در اصطلاح مى‏گويند در اتيان خارج الوقت قضا است اين معناى اصطلاحى قضا است. اين در اين روايت دارد كه يقضیها آخر النهار يعنى یأتی آخر النهار. بعد مى‏گويد فان لم يجد فليقضيه من يوم السبت. يوم السبت بياورد. از خارج مى‏دانيم، چونكه سبت كه آمد روز شنبه، روز جمعه تمام شده است او تكليف آخر است. تكليف اغتسال يوم الجمعة او نيست. آن قضاء اصطلاحى بودن از خارج استفاده شده است.

والاّ كلام يقضيه در دو معنا استعمال نشده است. يقضى يك معنا است كه اتيان بكند. منتهى بما اينكه روز شنبه خارج الوقت است، او مى‏شود اداء. خوب اما روز جمعه خارج الوقت كه نيست، مى‏شود اداء. نه اينكه لفظ استعمال مى‏شود در قضا و اداء، اين ركيك است. نه یأتی يقضيه، يعنى یأتی. بدان جهت در ما نحن فيه خصوصيت قضا در يوم السبت استفاده از خارج شده است.

و بما انّه ثابت شد بر اينكه صلاة را اتيان كردن با غسل افضل است فى يوم الجمعة امام عليه السلام كه مى‏گويد فليكن غسل قبل الزوال اين به جهت صلاة است در آن صحيحه مى‏فرمايد. اين به جهت اين است كه اتيان صلاة مستحب است. و الاّ اينها دلالت ندارند كه غسل موقت است به قبل الزوال. خوب اين روايات دلالت نداشتند.

استحباب غسل يوم الجمعة بعد از زوال

شما از كجا مى‏گوييد بعد از زوال هم مستحب است؟ مطلقات. مطلقات اقتضائش اين است كه صلاة غسل الجمعه، يوم الجمعة مستحب است مثل غسل يوم الفطر و الاضحی است. چه جور آنها مستحب هستند؛ اين هم همين جور است فرقى نمى‏كند. در آن روايت امام عليه السلام اينجور فرمود، در صحيحه منصور ابن حازم روايت اولى در باب شش:

صحيحه منصور بن حازم

 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ ‌قَالَ: الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فِي الْحَضَرِ- وَ عَلَى الرِّجَالِ فِي السَّفَرِ وَ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ فِي السَّفَرِ».[8] براى نساء در سفر نيست به آن بيانى كه گفتيم. خوب اين يوم الجمعة. نفرمود الغسل يوم الجمعة قبل الزوال. نفرمود امام عليه السلام، الغسل جمعة قبل الزوال على الرجال و النساء، مطلق فرمود يوم الجمعة. بعد از ظهرش هم يوم جمعه است. قبل از ظهرش هم يوم الجمعة است.

بدان جهت در ما نحن فيه و هكذا صحيحه ديگرى كه همين جور مى‏خوانيم، صحيحه عبد الله ابن مغيره.

سؤال...؟ گفتيم مقيد ثابت نشده است. آنها دلالت بر تقييد نداردند.

سؤال ...؟ عرض كردم صلاة است كه مى‏گويد ثياب را اين و اليتهى و خودش هم و اليتزن بود اين معنايش تهى الى الصلاة است.

آنجا اينجور دارد در موثقه سماعه در باب يك از ابواب اغسال مسنونه دارد كه، «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ- إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاء».[9] غسل الجمعة واجب. تقييد نفرمود كه غسل الجمعة قبل الزوال. بعد در ذيلش دارد بر اينكه مى‏فرمايد و غسل يوم الفطر و غسل يوم الاضحی سنة لا احب تركها. آنها چه جور هستند، اين هم همين جور است، فرقى نمى‏كند.

بدان جهت در جهت اولى اين كه غسل جمعه بعد از ظهر هم مستحب است اشكالى ندارد احوط استحبابى اين است كه نيت اداء و قضا نكند. نيت ما فى الذمه بكند. اين احتياط، احتياط مستحبى است.

جهت دوم: ثمره بين اداء بودن و قضاء بودن غسل بعد از زوال

كلام اين است كه، عرض مى‏كنم بر اينكه كلام در جهت ثانيه واقع مى‏شود. جهت ثانيه اين است كه ماالثمرة ما بين اينكه ملتزم بشويم كه اداء است يا قضاء؟ اينجور ثمره را گفته‏اند، درست دقت كنيد اين قاعده‏اى كه مى‏گويم يادتان بوده باشد. گفته‏اند خوب اگر قضا بوده باشد بايد به نيت قضا آورد. اگر اداء بوده باشد بايد به نيت اداء اتيان كرد. نيت اداء و قضا لازم است. دقت كنيد.

آنجا قاعده كليه اين است، آنجايى كه مكلف، مكلف بوده باشد به فعلى قضاء و مكلف بوده باشد به همان فعل اداء كه شارع دو تا فعل را مى‏خواهد از مكلف. دو فعلى كه يكسان است. يكى اداء است و ديگرى هم قضا است. دو تا فعل را مى‏خواهد. در اين موارد و در وقتى كه مكلف فعل را اتيان مى‏كند، آن وقت صالح است. لكل من الاداء و كل من القضا. آنجا است كه مكلف بايد تعيين اداء و قضا بكند. مثل اينكه فرض كنيد شخصى مثلا صلاة صبحش را نخوانده است، ظهر شد بعد از ظهر نماز مى‏خواند. مى‏تواند در اين وقت صلاة صبح را قضا كند و مى‏تواند صلاة ظهر ادائى اتيان كند. يا مى‏تواند صلاة ظهر ادائى اتيان كند يا صلاة ظهرى كه ديروز قضا شده است او را اتيان كند. در اين موارد است كه مكلف بايد تعيين كند، در صفحه نفسش. تعيين كند بر اينكه من آنى را كه اتيان مى‏كنم صلاة قضائى است يا صلاة ادائى است؟ به حيث اينكه اگر از او سؤال كردند كه چه مى‏كنى؟ بگويد مثلا قضا صبح را شروع كرده‏ام يا قضا صبح ديروز را شروع كرده‏ام. آنجا است كه مكلف بايد قصد قضا و اداء بكند. چونكه اين دو تا فعل هر دو يكسان است. يا در تمامى افعال يا در شروع يكسان است و فعلى كه يكسان بوده باشد، دو تا فعل بودنش به قصد مى‏شود.

بدان جهت در اين موارد مكلف بايد فعل را قصد كند. و اما در جايى كه مكلف بيشتر از يك تكليف‏ ندارد يك تكليف و يك فعل بر گردنش است. آن فعل قضا ممكن است بشود، ممكن است اداء بشود مثل اينكه فرض كنيد كه هوا ابر است و برف مى‏بارد، ساعت هم ندارد. ساعتش خراب شده است، نمى‏داند شب شده است يا نشده است، اين صلاة ظهر كه مى‏خواند قضا است يا اداء. نمى‏داند شب شده است كه قضا بشود يا اينكه هنوز روز است كه قضا بشود. اينجا دو تا تكليف ندارد يكى اداء و قضا و صلاة قضائى ندارد يا قصد كرد آنها را امتثال نكند.

الان آن تكليف فعلى كه هست، قصد بكند من تكليف فعلى‏ام را امتثال مى‏كنم. لازم نيست قصد قضا و اداء بكند. اگر خارج وقت است خودش قضا مى‏شود، اگر داخل وقت است مى‏شود اداء. در اين صورت فعل واجب يكى است در عهده‏اش. تحصيل اين بحث را در باب نية الصوم ذكر كرده‏ايم. در جايى كه تكليف يكى بوده باشد آنجا قصد كند كه من تكليف فعلى‏ام را امتثال مى‏كنم او همين جور است، همان تكليف مى‏شود. مگر دليل تعبدى قائم بشود بگويد كه بايد اينجور قصد كنى. مثل صوم يوم الشك كه آخر شعبان است يا اول رمضان است، كسى كه صوم قضائى ندارد. صوم فقط همان صوم رمضان است، يا يك روز صوم قضائى دارد.

اينجا چيزى كه هست در ما نحن فيه يوم الشك قصد كند آن تكليفى كه من در امروز دارم او را اتيان مى‏كنم. اگر رمضان است مى‏شود اداء. رمضان نيست مى‏شود قضا. اين نمى‏شود. ولو در ما نحن فيه يا اگر مستحب است، مستحب. شعبان است مستحب. نباشد رمضان. نمى‏شود. چونكه در ما نحن فيه اگر قضا نداشته باشد يك تكليف دارد. آن تكليف يا استحباب صوم شعبان يا تكليف به رمضان. بگويد من آن تكليف را امتثال مى‏كنم، شعبان است مستحب، رمضان است واجب. اين نمى‏شود. اين به واسطه تعبد است كه شارع گفته باشد نيت ندب بكنى. نيت شعبان بكنى. نيت رمضان نمى‏شود مگر در صورتى كه رؤيت بشود هلال. اين تعبد است. قواعدى كه گفتم ما در فقه مى‏گوييم اينها عمومات است. قابل تخصيص است.

مى‏گوييم در جايى كه انسان يك تكليف بيشتر نداشته باشد، او مردد بشود ما بين القضاء و الاداء يا ما بين الندب و الوجوب آنجا شخص اتيان بكند كه من آنى را كه خدا مى‏خواهد الان اتيان مى‏كنم اين كافى است، ولو نداند كه ندب است يا واجب. اداء است يا قضا. عيبى ندارد. نيت قضا و اداء آنجايى لازم است كه دو تا فعل باشد. هر دو تا اتيانش صحيح بشود.

در روز جمعه بعد از ظهر يك تكليف بيشتر نيست، نسبت به غسل. يا اداء است يا قضا. بدان جهت بگويد من آن غسلى را كه شارع مى‏خواهد اتيان مى‏كنم همان كافى است. قصد اداء و قضا لازم نيست. ولو اعتقادش اين باشد كه قضا نيست. ولو اعتقادش اين باشد كه اداء نيست. قصد اداء و قضا لزومى ندارد در اين موارد. بدان جهت اين ثمره‏اى كه در ما نحن فيه بعضى‏ها گفته‏اند اين ثمره هيچ است.

 بعد در مقام ثمره ديگرى را گفته‏اند آن ثمره ديگر را بگويم تأمل كنيد. كسى كه در روز جمعه نمى‏تواند غسل جمعه را اتيان بكند، مى‏داند آب نيست، متمكن از آب نخواهد شد، يا مى‏ترسد آب پيدا نكند اين مى‏تواند روز پنج شنبه مقدم بكند على ما ذكره بعض الفقها بل اكثر الفقها يكى هم صاحب عروه است. ولو ما ملتزم نيستيم. اينها ملتزم هستند كه مى‏تواند روز پنج شنبه بكند. حتى شب پنج شنبه را صاحب عروه و ديگران لاحق كرده‏اند. شخصى شب جمعه يا روز جمعه غسل كرد به اعتقاد اينكه من فردا نمى‏توانم غسل بكنم. فردا كه شد غسل شد قبل از ظهر. ديد آب هست، كذا است. آن غسل هيچ است بايد آن غسل را بكند، غسل جمعه را. متمكن است و چيزى كه هست واجد الماء است، آنى كه غسل كرده است هيچ است. اما اگر بعد از ظهر اين آب را پيدا كرد، قبل از ظهر اين آب نبود. گفته اند اگر گفتيم غسل جمعه اداء است در يوم جمعه من طلوع الفجر الى دخول الليل باز بايد اعاده كند، آن هيچ است. چرا؟

چونكه تمكن از غسل اختيارى داشت. كشف مى‏كند كه آن غسل اضطرارى كه كرده است بيخود است. و اما اگر گفتيم كه بعد از ظهر قضا است، نه غسل را نمى‏خواهد اتيان كند چونكه اتيان كرده است بدل اضطرارى را. چونكه قضا هم بدل اضطرارى است و آنى كه روز پنج شنبه اتيان كرده است يا شب پنج شنبه اتيان كرده است، آن هم بدل اضطرارى‏ است. اعاده كردن لازم نيست.

اين ثمره را در ما نحن فيه گفته‏اند. آيا اين ثمره درست است و بر اين بحث مترتب مى‏شود يا نه؟

و الله سبحان العالم.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص456.

[2] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص322.

[3] وَ رَوَاهُ ابْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيْلِ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع مِثْلَهُ  وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى مِثْلَهُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص322.

[4] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ فَاتَهُ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ- قَالَ يَغْتَسِلُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّيْلِ- فَإِنْ فَاتَهُ اغْتَسَلَ يَوْمَ السَّبْتِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص321.

[5] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ لَا يَغْتَسِلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي أَوَّلِ النَّهَارِ- قَالَ يَقْضِيهِ مِنْ آخِرِ النَّهَارِ- فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَلْيَقْضِهِ يَوْمَ السَّبْتِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص321.

[6] محمد بن يعقوب کلينی، کافی، (تهران، دار الکتب الاسلامية، چ4، ت1407ق)، ج3، ص417.

[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص319.

[8] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص311.

[9] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص304.