درس هزار و پنجاه و ششم

اغسال مندوبه زمانيه

مسأله 2: « يجوز تقديم غسل الجمعة يوم الخميس بل ليلة الجمعة إذا خاف إعواز الماء يومها أما تقديمه ليلة الخميس فمشكل نعم لا بأس به مع عدم قصد الورود لكن احتمل بعضهم جواز تقديمه حتى من أول الأسبوع أيضا و لا دليل عليه و إذا قدمه يوم الخميس ثمَّ تمكن منه يوم الجمعة يستحب إعادته و إن تركه يستحب قضاؤه يوم السبت و أما إذا لم يتمكن من أدائه يوم الجمعة فلا يستحب قضاؤه و إذا دار الأمر بين التقديم و القضاء فالأولى اختيار الأول».[1]

ادامه بحث جواز تقديم غسل جمعه

صاحب عروه قدس الله نفسه مى‏فرمايد كسى كه مى‏ترسد آب براى غسل كردن براى غسل جمعه، يوم الجمعة پيدا نشود. در اين صورت مى‏تواند غسل جمعه را مقدم بدارد و در يوم الخميس غسل جمعه را اتيان بكند. بلكه ايشان مى‏فرمايد در شب جمعه هم مى‏تواند غسل كند. چونكه وقت غسل جمعه من طلوع الفجر من يوم الجمعة است. اگر بترسد بعد طلوع الفجر نتواند غسل كند لفقد الماء در اين صورت در شب جمعه هم مى‏تواند غسل بكند.

بعد ايشان اينجور مى‏فرمايد، مى‏فرمايد اگر اين شخص روز پنج شنبه غسل كرد، خوف داشت از اعواز الماء يوم الجمعة، غسل كرد و يوم الجمعة متمكن شد از غسل الجمعه. مى‏فرمايد مستحب است اعاده كند آن غسل را كه روز پنج شنبه كرده بود استحباب دارد اعاده‏اش. و اگر فرض كرديم روز جمعه كه متمكن بود، اعاده نكرد. در اين صورت مى‏تواند آن غسل را كه روز جمعه مى‏توانست اتيان بكند، اتيان نكرد مى‏تواند روز شنبه قضا كند. اين را مى‏گويم تا معناى عروه را متوجه بشويد. ولكن اگر روز پنج شنبه غسل كرد و روز جمعه آب پيدا نكرد و متمكن از غسل جمعه نشد قضاء در يوم شنبه مشروع نيست. ديگر قضا نمى‏كند، همان كه در روز پنج شنبه اتيان كرده است كافى است.

و بعد مى‏فرمايد اگر مكلف امرش دائر شد يا روز پنج شنبه غسل بكند چونكه روز جمعه آب نمى‏تواند پيدا بكند يا اينكه نه، روز پنج شنبه غسل نكند جمعه هم كه نمى‏تواند غسل بكند شنبه هم قضائش را اتيان بكند. مى‏گويد در اين صورت اولى تقديم است. كه روز پنج شنبه غسل بكند. كانّ آن قضائى كه هست مرجوح است نسبت به تقديم.

اين فرمايشاتى است كه در ما نحن فيه مى‏فرمايد.

يك كلمه ديگر هم بگوييم و آن اين است در ما نحن فيه در اين مسأله صاحب عروه فقط اعواز الماء را گفته است كه روز پنج شنبه مى‏ترسد كه آب پيدا نكند. و در مسأله سادسه كه مى‏آيد الحاق كرده است خوف عدم التمكن من ساير الجهات را به عدم تمكن من الماء. گفته است مى‏داند روز جمعه آب هست ولكن اين نمى‏تواند غسل بكند. چونكه روز جمعه همه‏اش با اجانب است در بيابان جاى خلوتى نيست كه در آنجا زن غسل بكند. اين روز پنج شنبه غسل كند. ملحق مى‏شود بر عدم تمكن من الماء عدم تمكن از استعمال الماء من ساير الجهات. آن هم اگر بترسد، مقدم مى‏كند روز پنج شنبه.

اين مسأله خيلى مسأله مهمه‏اى است. نه به جهت غسل الجمعه كه غسل مستحب است. در ما نحن فيه اگر دليل ثابت بشود كه روز پنج شنبه مى‏تواند غسل جمعه را اتيان بكند كسى كه خوف دارد از اعواز الماء يا از ساير الجهات اين توسعه در مقام امتثال التكليف مى‏گويند اين را. قضا نيست. چونكه جمعه نيامده است كه تكليف غسل جمعه بيايد. اين توسعه در مقام امتثال مى‏گويند. شارع آن تكليفى كه فى ما بعد مى‏آيد در امتثال او توسعه داده است. فردى را براى او تعيين كرده است، فرد تعبدى كه اين فرد تعبدى امتثال آن تكليف حساب مى‏شود كانّ آن غسل جمعه را اتيان كرده است. به خلاف كسى كه غسل جمعه را روز جمعه اتيان نمى‏كند و غسل فوت مى‏شود. روز شنبه كه اتيان مى‏كند او عنوان قضا را دارد. عنوان امتثال تكليف نيست، تكليف ادائى. آن عنوان قضا را دارد.

و اين را مى‏دانيد شارع شيئى‏ را كه فرض قرار دارد براى امتثال التكليف بايد ملاك داشته باشد، محبوبيت داشته باشد. براى آن كسى كه فرد قرار داده است. آن كسى كه روى جمعه متمكن نيست از غسل كردن شارع اگر فرموده باشد روز پنج شنبه غسل بكن اين را كه فرد قرار داده است، فرد تعبدى است. چونكه غسل جمعه نمى‏شود، جمعه نيامده است. اين فرد تعبدى مى‏شود، از اين شخصى كه متمكن از غسل نيست يوم الجمعة اتيان اين فعل، فعل ادائى حساب مى‏شود. بايد ملاك داشته باشد.

مثل مواردى كه شارع مى‏گويد لا تعاد الصلاة. صلاة را اعاده نكن در آنجايى كه خلل وارد شده است در غير الاركان. از اين كشف مى‏شود كه آن ماتى به ملاك دارد. از كسى كه غافل بود، معذور بود، ناسى بود و اخلال كه كرده است، آنى كه اتيان كرده است ملاك دارد. و چونكه ملاك دارد اين ملاك بدان جهت شارع گفته است كافى است. از اين شخص. ولكن در آن امتثال هايى كه شارع قاعده كليه است اينها، عرض كردم مهم بودن اين بحث اين است كه تكليف در ساير موارد مى‏شود كه آنهايى كه از اين قبيل است. وقتى كه شارع شيئى را فرد قرار داد در صورتى كه فرد براى مأمور به نيست، اين را در صورت عذر فرد قرار داد متفاهم عرفى اين است كه تمام ملاك او را ندارد. اين ملاك دارد، ولكن تمام ملاك را ندارد. در صورت عذر گفته است اين را اتيان بكن. چونكه در صورت عذر فرموده است اين را اتيان بكن معلوم مى‏شود تمام ملاك آن اختيارى را ندارد.

روى اين اساس است كه مى‏فرمايد وقتى كه روز پنج شنبه مى‏ترسيد كه آب نبوده باشد غسل كرد يوم پنج شنبه، ثم روز جمعه ديد كه نه، متمكن است مى‏تواند غسل بكند. فرمود مستحب الاعاده. اعاده‏اش مستحب است. چرا؟ چونكه تمام ملاك استيفاء نشده است. بدان جهت چونكه تمام ملاك غسل جمعه استيفاء نشده است و متمكن است از استيفاء تمام الملاك بدان جهت اعاده مستحب مى‏شود. بدان جهت اگر اين شخص در روز جمعه فرض كنيد متمكن بود اتيان نكرد، چونكه متمكن از اداء بود قضا روز شنبه بر او مستحب مى‏شود. چونكه در قضا آنى كه فوت مى‏شود به اداء ملاك او استيفاء مى‏شود. چونكه به اداء اين ملاك را استيفاء مى‏كرد. نكرده است قضا واجب است. به خلاف كسى كه روز پنج شنبه غسل كرد، روز جمعه متمكن نبود اصلا، او ديگر مكلف به آن ملاك نيست. بدان جهت روز شنبه اگر اين بخواهد قضا بكند، دليل ندارد. چرا؟

چونكه چيزى از اين فوت نشده است به اداء مكلف نبود و غسل را هم سابقا اتيان كرده است و آن ملاكش را استيفاء كرده است به مقدارى كه بود. يعنى به مقدار آن كه در مأمور به و فرد عذرى موجود است استيفاء كرده بود. روز جمعه هم كه مكلف نبود، آن كسى كه مكلف است و استحبابا به غسل جمعه او روز جمعه فوت شد، روز شنبه قضا مى‏كند. اين قضا ندارد.

 بدان جهت مى‏دانيد نتيجه اين مى‏شود اگر امرش دائر شد، مى‏داند روز جمعه آب پيدا نمى‏كند. امرش دائر شد كه پنج شنبه غسل بكند يا روز شنبه قضا بكند. روز شنبه متمكن مى‏شود. ايشان مى‏گويد بر اينكه آن پنج شنبه مقدم است. وجهش معلوم شد كه آن فرد امتثالی است. او فرد اداء است. منتهى فرد تعبدى است. به خلاف يوم پنج شنبه كه آن قضا است، اگر آن فرد ادائى اولى از قضا نبود شارع مى‏گفت بر اينكه، كسى كه روز جمعه غسل نكرد، روز شنبه قضا بكند. ديگر تقويم را تجويز نمى‏كرد. اينكه امر به تقديم كرده است معلوم مى‏شود ملاك او اقوی است از ملاك القضا. چونكه ملاكش اقوی است، او مقدم مى‏شود.

مى‏دانيد قاعده چه مى‏شود؟ قاعده اين مى‏شود كه هر گاه شارع بر مأمور به اختيارى عند العذر فردى را جعل كرد بر امتثالش و بر آن فرد مأمور به اختيارى كه فوت شده است قضا واجب است، در آن موارد آن كسى كه متمكن نيست فرد اضطرارى را بايد اتيان بكند كه امتثال است نمى‏تواند اكتفا به قضا بكند و وقتى كه فرد امتثالى را اتيان كرد، موضوءعى بر قضا نمى‏ماند. چونكه همان فرد را اتيان كرده است، همان غسل جمعه را اتيان كرده است و اگر در اين صورتى كه آن غسل جمعه را يا آن فرد را اتيان نكرد طبيعى را امتثال نكرد، در آن صورت قضا واجب است.

بدان جهت نتيجه اين مى‏شود، اين عبارت اينجور مى‏شود معنايش كه ايشان مى‏فرمايد در ما نحن فيه، مى‏فرمايد بر اينكه مسأله دوم است، يجوز التقديم غسل الجمعه يوم الخميس بل ليلة الجمعه. كى؟ اذا خاف اعواز الماء يومها. اگر بترسد كه روز جمعه آب پيدا نمى‏كند. مى‏تواند غسل جمعه را تقديم كند يوم الخميس بلكه تقديم كند ليلة الجمعه اذا خاف اعواز الماء يومها. عرض كردم كه در مسأله سادسه عدم تمكن از ساير جهات را هم الحاق كرده است به خوف از اعواز الماء. اما تقدمه ليلة الخميس، شب پنج شنبه غسل كند، نمى‏شود. اما ليلة الخميس خواهيم گفت، روز پنج شنبه بايد اتيان بشود.

نعم لا بأس به مع عدم قصد الورود. اگر قصد استحباب نكند، شب پنج شنبه قصد رجاء اتيان بكند جايز است وجهش را خواهيم گفت. لكن احتمال بعضهم جواز تقديمه حتى من الاول ايضا، شخصى مى‏داند كه روز شنبه كه فردا كه يك شنبه است عمليه خواهد رفت در مريخانه. ديگر نمى‏تواند غسل جمعه را بكند. گفته‏اند روز شنبه‏اى كه مى‏آيد غسل جمعه را بكند. مى‏گويد ولكن احتمل بعضيهم جوازة تقديمه حتى من اول اسبوع ايضا و لا دليل عليه. اين حرف درست نيست، دليل ندارد بر اين تقديم. و اذا قدّمه يوم الخميس. غسل جمعه را روز پنج شنبه مقدم كرد. ثم تمكن يوم الجمعة. روز جمعه ديد آب هست. يستحب اعادة اعاده‏اش مستحب است. و ان تركه كه مى‏توانست اعاده بكند ترك كرد، يستحب قضاء يوم السبت. نكرد روز جمعه شنبه قضا بكند. اما اذا لم يتمكن من ادائه. اما آن كسى كه روز پنج شنبه غسل كرده بود، متمكن نشد از اداء او يوم الجمعة فلا يستحب قضائه. قضا در حق او مستحب نيست.

اين يك مطلب بود كه گفته بودم كه يكى فرد امتثال است اگر متمكن از غسل بود روز جمعه نه فرد حقيقى را متمكن است او را اتيان نكند فوت شده است، قضا مى‏كند. و اما متمكن از آن فرد نشد فرد امتثال ادائى را اتيان كرده است و غسل جمعه از او فوت نشده است. و اما اذا لم يتمكن من ادائه يوم الجمعة فلا يستحب قضائه. و اذا دار الامر بين التقديم و القضا. وقتى كه امرش دائر است يا پنج شنبه مقدم كند، روز جمعه نمى‏تواند اتيان كند. يا روز شنبه قضا كند. فالاولى اختيار الاول. اولى اختيار همان تقديم است. سرّش اين است كه آن فرد ادائى است و فرد ادائى مقدم مى‏شود بر قضا.

اين كلام ايشان بود. اين مراد ايشان بود. اما حل المسأله و مداركى در اين مسأله فرمود.

توضيح و بررسی کلام صاحب عروه(قدس)

اين را بدانيد نسبت داده‏اند و نسبت هم نسبت حقيقى است و واقعى است، مشهور ما بين اصحابنا اين است كسى كه بترسد از اعواز الماء يوم الجمعة مى‏تواند غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان كند بلكه جماعتى از اصحاب ما دعواى عدم الخلاف و دعوی الاتفاق كرده‏اند در اين مسأله. ولكن وقتى كه شما نگاه بكنيد به رواياتشان، روايت تقديم مى‏بينيد اين روايات من حيث السند قابل اعتماد نيستند. چونكه يكى از اين رواياتى كه هست در جلد دوم، در باب نه از ابواب اغسال مسنونه روايت، روايت اولى است. يك روايتش اين است كه مرحوم صاحب الحدائق تعبير مى‏كند اينها عمده[2] است.

مرسله محمد بن حسين خطاب

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ» سند شيخ الطايفه به كتاب على ابن محبوب صحيح است محمد ابن على ابن محبوب هم جلالتش واضح است، نقل كرده است «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ» محمد ابن حسین ابی الخطاب است. عن بعض اصحابه. از بعضى اصحابش نقل كرده است به يك واسطه هم نمى‏تواند نقل كند از امام صادق عليه السلام. به دو واسطه مى‏تواند نقل كند. اين بعض اصحاب دو تا بايد، اقلش بايد دو نفر باشد والاّ از يك نفر از امام صادق نقل كند نمى‏شود. على كل تقدير روايت مرسله است، ضعف سندش اين است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِأَصْحَابِهِ» آن بعض اصحاب گفت امام صادق به اصحابش فرمود «إِنَّكُمْ تَأْتُونَ غَداً» شما فردا مى‏رسيد، « مَنْزِلًا لَيْسَ فِيهِ مَاءٌ» به يك منزلى كه در او آب نيست. كانّ در سفر بودند. كانّ امام فرموده بود فردا به يك منزلى مى‏رسيد كه آنجا آب نيست «فَاغْتَسِلُوا الْيَوْمَ لِغَدٍ امروز غسل بكنيد لغد براى فردا غسل بكند. آن هم بعضى اصحاب مى‏گويد كه «فَاغْتَسَلْنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ لِلْجُمُعَةِ». يوم الخميس هم ما غسل كرديم لغد. مى‏بينيد كه اين روايت من حيث السند مرسله است.

يك نكته‏اى را بگويم متوجه باشيد خصوصيات فقه همين است، آنى كه در كلمات اصحاب ذكر شده است كه در عبارت عروه هم هست اذا خاف اعواز الماء. موضوءع در جواز التقديم خوف نبود ماء است. ولكن در اين روايت اگر قول الامام عليه السلام بوده باشد موضوءع فقد الماء است فى الغد نه خوف است. قال لاصحابه انكم تأتون غدا منزلا ليس فيه ماء در او آب نيست فاغتسل يوم الغد. موضوءع بر جواز التقديم فقد الماء است. مى‏دانيد كجا ثمره ظاهر مى‏شود؟

ثمره در اينجا ظاهر مى‏شود كه مى‏ترسيديم آب نباشد غسل كرديم روز پنج شنبه، روز جمعه كه رسيديم ديديم آب آنجا فراوان است. بنا بر اينكه موضوءع فقد الماء بشود كشف مى‏كنيم كه آن غسلى كه كرده‏ايم باطل بوده است. امر ندارد. چرا؟ چونكه موضوءع بر جواز التكليف فقد الماء يوم الجمعة است، روز جمعه كه آب پر شده است. اگر موضوءع بر جواز التقديم خوف التقديم ماء بوده باشد نه وقتى كه روز پنج شنبه ترس داشتيم، روز جمعه رسيديم آب فراوان است، آن غسل صحيح است. كه همين جور ما عبارت عروه را معنا مى‏كرديم. چونكه در عبارت عروه دارد كه اذا خاف اعواز الماء يوم الخميس. يوم خميس ترس داشته باشد اين تقديم مى‏كند و اگر فردا هم رسيد ديد آب است، مستحب عادة.

بدان جهت بعضى‏ها اشكال فرموده‏اند كه خوب اگر خوف موضوءع حكم است استحباب اعاده ندارد. تكليف را امتثال كرده است به آن فردش. اشكال همين جور كرده‏اند كه اگر خوف موضوءع جواز تقديم بود موضوءع، موجود بود. تكليف امتثال شده است، ديگر استحباب اعاده ندارد. اما اگر فرض كنيد موضوءع فقد الماء بشود، غسل جمعه نشده است، بايد غسل جمعه بكند. آن به درد نمى‏خورد آن مأمور به نبود.

ما اينجور عرض كرديم در توضيح كلام ايشان اگر موضوءع خوف هم بوده باشد استحباب اعاده باز هست. چونكه متفاهم عرفى اين است كه آن بدل عذرى تمام ملاك را ندارد. وقتى كه روز جمعه رسيد انسان ديد تمام ملاك را مى‏تواند استيفاء بكند، مثل كسى كه فرض بفرماييد چيزى كه هست، مى‏ترسيد مثلا بعد از ظهر جايى برسد كه آنها جا غذا نخورد. آنجا نان خشك برداشته بود به جهت اينكه مى‏ترسيد مى‏رسيم آنجا نان پيدا نمى‏شود. بخوريم اين را. رسيد آنجا ديد كه نه، پلو هم حاضر است. اطعام مى‏دهند. نان را مى‏گذارد كنار، همين جور شروع مى‏كند آن را. چرا؟ چونكه آن فرد نان خشك كرد خوردن ولو فرد است، ولكن فرد آن عذرى است. تمام ملاك را ندارد. روى اين اساس است كه منافات ندارد، موضوءع را صاحب عروه خوف بگيرد مع ذلك بگويد بر اينكه اعاده مستحب است، اشكالى ندارد اين معنا.

آن وقت كلام ما اين است كه خوب اين يك روايت كه من حيث السند ضعيف است. و موضوءع هم خوف نيست.

روايت امّ احمد

روايت ديگر، روايت دومى[3] است:

و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد عيسى باشد يا خالد باشد فرقى نمى‏كند. عن الحسين ابن موسى ابن جعفر عليه السلام. از حسين نقل مى‏كند كه پسر موسى ابن جعفر سلام الله عليه السلام. اين حسين هم نقل مى‏كند عن امّه و ام احمد. نقل مى‏كند از مادر خودش و از مادر احمد. آن احمد ابن موسى ابن جعفر عليه السلام آن هم ام احمد هم احمدى كه پسر موسى ابن جعفر عليه السلام بود. مادر اين با مادر اين مختلف بودند. «قالتا كنا مع ابی الحسن ع». مى‏گفتند كه با موسى ابن جعفر بوديم، (اين دو تا مى‏گفتند) «بالبادية و نحن نريد بغداد». مى‏خواستيم برويم به بغداد از باديه. «فقال لنا يوم الخميس»، روز پنج شنبه امام بر ما فرمود اغتسلا اليوم، يوم الجمعة لغد. امروز براى فردا غسل بكنيد. فانّ الماء بها غدا قليل. ماء در بغداد غدا قليل است. «فاغتسلنا يوم الخميس ليوم الجمعة». ما هم غسل كرديم يوم الخميس ليوم الجمعة.

اين را هم كه مى‏دانيد در بعضى نسخ، نسخه‏اى كه من لا يحضر الفقيه نقل كرده است حسن ابن موسى ابن جعفر است، آنى كه شيخ نقل كرده است حسين ابن موسى ابن جعفر است، هر كدام كه بوده باشد اينها ثابت نشده است كه روايتشان معتبر بوده باشد. بدان جهت آن امّ احمد و آن يكى هم، امّ خودش حسين ابن موسى اينها حالاتشان بر ما ظاهر نيست. بدان جهت اين روايت من حيث السند مناقشه دارد.

بدان جهت آن وقت اشكال كرده‏اند بر اينكه در ما نحن فيه اين روايت‏ها ضعيف است، قابل اعتماد نيست.

گفته شده است بعضى‏ها كه نه، اين حكم متسالم عليه بين الاصحاب است. چونكه متسالم العليه بين الاصحاب است شهرت ضعف اينها را جبران مى‏كند.

اين را مى‏دانيد اينها ديگر آن حرفهايى كه ما گفتيم خيلى نمى‏شود اينها را تصویب‏ كرد. براى اينكه ما نحن فيه از مستحبات است و اخبار تسامح در ادله سنن داريم كه مسلك جماعت كثيره‏اى اين است، حتى صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف در مستحبات ملاحظه سند نمى‏شود. همين كه خبرى قائم شد فضيلت در فعلى، آن فعل حكم به استحبابش مى‏شود. ظاهر فتاواى صاحب عروه هم همين جور است.

در اين مسلك ما مناقشه كرده‏ايم، گفتيم به واسطه بلوغ خبر بر ثوابى در عملى حكم مى‏شود آن عمل مستحب است، يعنى شرايط حجيت خبر ملغى است در مستحبات يا قيام خبر از عناوين ثانويه است، فعل را مستحب مى‏كند، گفتيم هيچ كدام از اينها ثابت نشده است. آنى كه در اخبار من بلغ است، همان ثواب موعود را شارع مى‏دهد. بر كسى كه آن عمل را اتيان كرده است. عمل را چه جور اتيان مى‏كند؟ على القاعده است. اگر طريقش معتبر باشد به قصد وجوب يا استحباب، اگر معتبر نباشد به نحو رجاء و استحباب. كما اينكه در بعضى روايات است كه فعمله طلب لقول رسول الله (ص). يعنى رجاء. بدان جهت در اين روايات گفتيم تعبد فقط به يك نكته است و آن نكته اين است كه اگر در روايت وارد بشود كسى اين عمل را اتيان بكند اين مقدار ثواب مى‏دهند به او، هر قدمش يك سئيه‏اى محو مى‏شود يك درجه‏اى بر او نوشته مى‏شود، اگر اين خبر هم ضعيف بوده باشد و مطابق با واقع نبوده باشد خداوند متعال همين اجر را خواهد داد. اين به جهت اين است كه شارع اين را ترغيب كرده است به اين عبادات ولو به نحو الاحتياط. اين احتياط در دين است. زهد و تقوا در دين است، مراعات اين است كه شايد هم قول رسول الله بوده باشد طلب لقول رسول الله. مردم مشغول بشوند به امور اخرويه‏اشان بيشتر. اين روى حكمى است كه شارع اين وعده را داده است به اخبار من بلغ.

روى اين حسابى كه ما عرض كرديم نمى‏شود گفت كه اين روايات جبران ضعف مى‏شود. چرا؟ چونكه آنها كه عمل كرده‏اند مستندشان معلوم است. جلّشان اگر كلشان نبوده باشد، جلّشان، مستندشان معلوم است به آن مستند عمل پيش ما تمام نيست. بدان جهت اين استحباب تقديم خودش تمام نيست پيش ما.

بدان جهت ما كه متلزم هستيم غسل مستحب مجزى است از وضوء كما سيأتى و كسى كه غسل مستحبى را اتيان كرد ليلة القدر غسل كرد نماز مغرب و عشا را نمى‏خواهد وضوء بگيرد با همان غسل بخواند ولو قبل از غسل هم محدث به حدث اصغر بود با همان غسل صلاة مغرب و عشا را بخواند. كل غسل يجزى عن الوضوء كه خواهيم گفت. غسلى كه مشروعيت و استحبابش ثابت است. بدان جهت كسى با غسل جمعه‏اى كه روز پنج شنبه كرده است، بخواهد صلاة ظهر و عصر بخواند نمى‏شود بايد وضوء بگيرد. چونكه استحباب تقديم ثابت نشده است. به خلاف اينكه روز جمعه يا روز شنبه كه قضائش را اتيان كرده است بخواهد نماز بخواند وضوء نمى‏خواهد، همان غسلش كافى است.

روى اين اساس اصل الحكم پيش ما محل خدشه است. استحبابش ثابت نيست.

بعد اين روايت، روايت موضوءع اين نكته باقى ماند كه موضوءع فقد الماء است يا خوف. به نظر قاصر ما اگر اين روايات تمام بود فقيه بايد ملتزم بود كه موضوءع خوف است، احتمال الخوف است. نه به جهت آنى كه در كتاب فقه رضوى وارد شده است كه ان كنت مسافرا و خفت اعواز الماء يوم الجمعة. غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان بكن كه در كتاب فقه رضوى خوف اخذ شده است. نه به جهت او تا كسى بگويد كه فقه رضوى اصل روايت بودنش ثابت نيست. كما ذكرنا. فضلا از اين كه به او استشهاد بشود. ما مى‏گوييم كه نه موضوءع خوف است. چرا؟ اين چرا را از اين روايت ثانيه درمى‏آوريم. كنّا بالباديه و نحن نريد بغداد ما اراده داشتيم كه به بغداد برويم فقال لنا يوم الخميس اغتسلا اليوم. امروز غسل بكنيد لغد يوم الجمعة. چرا؟ تعليل است فان الماء غدا قليل. آب در فردا آنجا كم است. خوب آب كم اين مناسبت دارد كمى آب با احتمال عدم تمكن. ممكن است آب كم باشد ولكن ما آب پيدا كرديم. اينجور مى‏گويند. فلان جا، فلان شهر نان بربرى كم است، ولكن ما پيدا كرديم. آن كسى كه نان بربرى را خوشش دارد مى‏گويد كم است در فلان شهر ولكن ما پيدا كرديم. اين فان الماء لسان روايت را درست متوجه بشويد. فان الماء بها قليل. آب قليل است يعنى ممكن است پيدا نكنيم.

روى اين اساس‏ است كه ما گفته‏ايم موضوءع جواز التقديم با خوف عدم التمكن است. احتمال عدم التمكن است. و منافات ندارد كه امام صادق عليه السلام در روايت اول خبر داده است كه آب نيست، امام عليه السلام، مثلا امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه بيان فرموده است كه احتمال آب نبود. چونكه آب هم نباشد بايد تقديم كرد. احتمال است بر اينكه آب پيدا نشود، فان الماء بها غدا قليل، اين تعليل كه قوت ظهور دارد، موضوءع در ما نحن فيه خوف فوت الغسل است كه غسل فوت بشود و آب پيدا نشود. اين همان خاف اعواز الماء مى‏شود كه مشهور در عبارتشان موضوءع حكم قرار داده‏اند. و منها صاحب عروه او مى‏شود. پس بدان جهت موضوءع خوف است ولكن در ما نحن فيه اصل تقديم ثابت نيست.

اين نكته را هم اينجا تمام كنم، در اين دو تا روايت موضوءع مسافر است كه در هر دو روايت انكم لتأتون غدا منزله. در روايت ثانى كنا بالباديه و نحن نريد بغداد. موضوءع مسافر است. بدان جهت در كتاب فقه رضوى هم اصل اين است كه اذا كنت مسافر و خفت اعواز الماء. اما بعضى‏ها اينجور مناقشه كرده‏اند گفته‏اند كسى كه نه مسافر نيست، او بترسد از اعواز ماء فردا لوله‏ها را قطع مى‏كنند، چونكه فلان جا مى‏گويند لوله‏ها خراب شده است، اين موضوءع حكم نيست. چونكه حاضر است. اين درباره مسافر است اين يك جهت.

جهت ديگر هم كه اعواز الماء موضوءع حكم است. اما عدم تمكن من ساير الجهات كه فردا مى‏برند عمليه جراحى كنند، ديگر نمى‏تواند غسل كند، الان امروز غسل مى‏كند. اين را نمى‏گيرد اين روايات.

عرض مى‏كنم بر اينكه در مسأله سادسه خواهد گفت كه آن هم ملحق بر اين است. چونكه متفاهم عرفى اين است، چونكه عدم تمكن از غسل جمعه غالبا در سفر مى‏شود و غالبا هم عدم تمكن از ناحيه فقد الماء مى‏شود. كلام اين است كه شارع مى‏خواهد غسل جمعه فوت نشود. فرد بر او جعل كند. دعواى اينكه سفر مدخليتى ندارد و اعواز الماء مدخليت ندارد، موضوءع عدم التمكن است اين بعيد نيست.

و الله سبحانه هو العالم.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص456.

[2] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص319.

[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أُمِّهِ وَ أُمِّ أَحْمَدَ ابْنَةِ  مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَتَا كُنَّا مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع بِالْبَادِيَةِ- وَ نَحْنُ نُرِيدُ بَغْدَادَ فَقَالَ لَنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ- اغْتَسِلَا الْيَوْمَ لِغَدٍ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- فَإِنَّ الْمَاءَ بِهَا غَداً قَلِيلٌ  فَاغْتَسَلْنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ لِيَوْمِ الْجُمُعَةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص320.