مسأله 2: « يجوز تقديم غسل الجمعة يوم الخميس بل ليلة الجمعة إذا خاف إعواز الماء يومها أما تقديمه ليلة الخميس فمشكل نعم لا بأس به مع عدم قصد الورود لكن احتمل بعضهم جواز تقديمه حتى من أول الأسبوع أيضا و لا دليل عليه و إذا قدمه يوم الخميس ثمَّ تمكن منه يوم الجمعة يستحب إعادته و إن تركه يستحب قضاؤه يوم السبت و أما إذا لم يتمكن من أدائه يوم الجمعة فلا يستحب قضاؤه و إذا دار الأمر بين التقديم و القضاء فالأولى اختيار الأول».[1]
صاحب عروه قدس الله نفسه مىفرمايد كسى كه مىترسد آب براى غسل كردن براى غسل جمعه، يوم الجمعة پيدا نشود. در اين صورت مىتواند غسل جمعه را مقدم بدارد و در يوم الخميس غسل جمعه را اتيان بكند. بلكه ايشان مىفرمايد در شب جمعه هم مىتواند غسل كند. چونكه وقت غسل جمعه من طلوع الفجر من يوم الجمعة است. اگر بترسد بعد طلوع الفجر نتواند غسل كند لفقد الماء در اين صورت در شب جمعه هم مىتواند غسل بكند.
بعد ايشان اينجور مىفرمايد، مىفرمايد اگر اين شخص روز پنج شنبه غسل كرد، خوف داشت از اعواز الماء يوم الجمعة، غسل كرد و يوم الجمعة متمكن شد از غسل الجمعه. مىفرمايد مستحب است اعاده كند آن غسل را كه روز پنج شنبه كرده بود استحباب دارد اعادهاش. و اگر فرض كرديم روز جمعه كه متمكن بود، اعاده نكرد. در اين صورت مىتواند آن غسل را كه روز جمعه مىتوانست اتيان بكند، اتيان نكرد مىتواند روز شنبه قضا كند. اين را مىگويم تا معناى عروه را متوجه بشويد. ولكن اگر روز پنج شنبه غسل كرد و روز جمعه آب پيدا نكرد و متمكن از غسل جمعه نشد قضاء در يوم شنبه مشروع نيست. ديگر قضا نمىكند، همان كه در روز پنج شنبه اتيان كرده است كافى است.
و بعد مىفرمايد اگر مكلف امرش دائر شد يا روز پنج شنبه غسل بكند چونكه روز جمعه آب نمىتواند پيدا بكند يا اينكه نه، روز پنج شنبه غسل نكند جمعه هم كه نمىتواند غسل بكند شنبه هم قضائش را اتيان بكند. مىگويد در اين صورت اولى تقديم است. كه روز پنج شنبه غسل بكند. كانّ آن قضائى كه هست مرجوح است نسبت به تقديم.
اين فرمايشاتى است كه در ما نحن فيه مىفرمايد.
يك كلمه ديگر هم بگوييم و آن اين است در ما نحن فيه در اين مسأله صاحب عروه فقط اعواز الماء را گفته است كه روز پنج شنبه مىترسد كه آب پيدا نكند. و در مسأله سادسه كه مىآيد الحاق كرده است خوف عدم التمكن من ساير الجهات را به عدم تمكن من الماء. گفته است مىداند روز جمعه آب هست ولكن اين نمىتواند غسل بكند. چونكه روز جمعه همهاش با اجانب است در بيابان جاى خلوتى نيست كه در آنجا زن غسل بكند. اين روز پنج شنبه غسل كند. ملحق مىشود بر عدم تمكن من الماء عدم تمكن از استعمال الماء من ساير الجهات. آن هم اگر بترسد، مقدم مىكند روز پنج شنبه.
اين مسأله خيلى مسأله مهمهاى است. نه به جهت غسل الجمعه كه غسل مستحب است. در ما نحن فيه اگر دليل ثابت بشود كه روز پنج شنبه مىتواند غسل جمعه را اتيان بكند كسى كه خوف دارد از اعواز الماء يا از ساير الجهات اين توسعه در مقام امتثال التكليف مىگويند اين را. قضا نيست. چونكه جمعه نيامده است كه تكليف غسل جمعه بيايد. اين توسعه در مقام امتثال مىگويند. شارع آن تكليفى كه فى ما بعد مىآيد در امتثال او توسعه داده است. فردى را براى او تعيين كرده است، فرد تعبدى كه اين فرد تعبدى امتثال آن تكليف حساب مىشود كانّ آن غسل جمعه را اتيان كرده است. به خلاف كسى كه غسل جمعه را روز جمعه اتيان نمىكند و غسل فوت مىشود. روز شنبه كه اتيان مىكند او عنوان قضا را دارد. عنوان امتثال تكليف نيست، تكليف ادائى. آن عنوان قضا را دارد.
و اين را مىدانيد شارع شيئى را كه فرض قرار دارد براى امتثال التكليف بايد ملاك داشته باشد، محبوبيت داشته باشد. براى آن كسى كه فرد قرار داده است. آن كسى كه روى جمعه متمكن نيست از غسل كردن شارع اگر فرموده باشد روز پنج شنبه غسل بكن اين را كه فرد قرار داده است، فرد تعبدى است. چونكه غسل جمعه نمىشود، جمعه نيامده است. اين فرد تعبدى مىشود، از اين شخصى كه متمكن از غسل نيست يوم الجمعة اتيان اين فعل، فعل ادائى حساب مىشود. بايد ملاك داشته باشد.
مثل مواردى كه شارع مىگويد لا تعاد الصلاة. صلاة را اعاده نكن در آنجايى كه خلل وارد شده است در غير الاركان. از اين كشف مىشود كه آن ماتى به ملاك دارد. از كسى كه غافل بود، معذور بود، ناسى بود و اخلال كه كرده است، آنى كه اتيان كرده است ملاك دارد. و چونكه ملاك دارد اين ملاك بدان جهت شارع گفته است كافى است. از اين شخص. ولكن در آن امتثال هايى كه شارع قاعده كليه است اينها، عرض كردم مهم بودن اين بحث اين است كه تكليف در ساير موارد مىشود كه آنهايى كه از اين قبيل است. وقتى كه شارع شيئى را فرد قرار داد در صورتى كه فرد براى مأمور به نيست، اين را در صورت عذر فرد قرار داد متفاهم عرفى اين است كه تمام ملاك او را ندارد. اين ملاك دارد، ولكن تمام ملاك را ندارد. در صورت عذر گفته است اين را اتيان بكن. چونكه در صورت عذر فرموده است اين را اتيان بكن معلوم مىشود تمام ملاك آن اختيارى را ندارد.
روى اين اساس است كه مىفرمايد وقتى كه روز پنج شنبه مىترسيد كه آب نبوده باشد غسل كرد يوم پنج شنبه، ثم روز جمعه ديد كه نه، متمكن است مىتواند غسل بكند. فرمود مستحب الاعاده. اعادهاش مستحب است. چرا؟ چونكه تمام ملاك استيفاء نشده است. بدان جهت چونكه تمام ملاك غسل جمعه استيفاء نشده است و متمكن است از استيفاء تمام الملاك بدان جهت اعاده مستحب مىشود. بدان جهت اگر اين شخص در روز جمعه فرض كنيد متمكن بود اتيان نكرد، چونكه متمكن از اداء بود قضا روز شنبه بر او مستحب مىشود. چونكه در قضا آنى كه فوت مىشود به اداء ملاك او استيفاء مىشود. چونكه به اداء اين ملاك را استيفاء مىكرد. نكرده است قضا واجب است. به خلاف كسى كه روز پنج شنبه غسل كرد، روز جمعه متمكن نبود اصلا، او ديگر مكلف به آن ملاك نيست. بدان جهت روز شنبه اگر اين بخواهد قضا بكند، دليل ندارد. چرا؟
چونكه چيزى از اين فوت نشده است به اداء مكلف نبود و غسل را هم سابقا اتيان كرده است و آن ملاكش را استيفاء كرده است به مقدارى كه بود. يعنى به مقدار آن كه در مأمور به و فرد عذرى موجود است استيفاء كرده بود. روز جمعه هم كه مكلف نبود، آن كسى كه مكلف است و استحبابا به غسل جمعه او روز جمعه فوت شد، روز شنبه قضا مىكند. اين قضا ندارد.
بدان جهت مىدانيد نتيجه اين مىشود اگر امرش دائر شد، مىداند روز جمعه آب پيدا نمىكند. امرش دائر شد كه پنج شنبه غسل بكند يا روز شنبه قضا بكند. روز شنبه متمكن مىشود. ايشان مىگويد بر اينكه آن پنج شنبه مقدم است. وجهش معلوم شد كه آن فرد امتثالی است. او فرد اداء است. منتهى فرد تعبدى است. به خلاف يوم پنج شنبه كه آن قضا است، اگر آن فرد ادائى اولى از قضا نبود شارع مىگفت بر اينكه، كسى كه روز جمعه غسل نكرد، روز شنبه قضا بكند. ديگر تقويم را تجويز نمىكرد. اينكه امر به تقديم كرده است معلوم مىشود ملاك او اقوی است از ملاك القضا. چونكه ملاكش اقوی است، او مقدم مىشود.
مىدانيد قاعده چه مىشود؟ قاعده اين مىشود كه هر گاه شارع بر مأمور به اختيارى عند العذر فردى را جعل كرد بر امتثالش و بر آن فرد مأمور به اختيارى كه فوت شده است قضا واجب است، در آن موارد آن كسى كه متمكن نيست فرد اضطرارى را بايد اتيان بكند كه امتثال است نمىتواند اكتفا به قضا بكند و وقتى كه فرد امتثالى را اتيان كرد، موضوءعى بر قضا نمىماند. چونكه همان فرد را اتيان كرده است، همان غسل جمعه را اتيان كرده است و اگر در اين صورتى كه آن غسل جمعه را يا آن فرد را اتيان نكرد طبيعى را امتثال نكرد، در آن صورت قضا واجب است.
بدان جهت نتيجه اين مىشود، اين عبارت اينجور مىشود معنايش كه ايشان مىفرمايد در ما نحن فيه، مىفرمايد بر اينكه مسأله دوم است، يجوز التقديم غسل الجمعه يوم الخميس بل ليلة الجمعه. كى؟ اذا خاف اعواز الماء يومها. اگر بترسد كه روز جمعه آب پيدا نمىكند. مىتواند غسل جمعه را تقديم كند يوم الخميس بلكه تقديم كند ليلة الجمعه اذا خاف اعواز الماء يومها. عرض كردم كه در مسأله سادسه عدم تمكن از ساير جهات را هم الحاق كرده است به خوف از اعواز الماء. اما تقدمه ليلة الخميس، شب پنج شنبه غسل كند، نمىشود. اما ليلة الخميس خواهيم گفت، روز پنج شنبه بايد اتيان بشود.
نعم لا بأس به مع عدم قصد الورود. اگر قصد استحباب نكند، شب پنج شنبه قصد رجاء اتيان بكند جايز است وجهش را خواهيم گفت. لكن احتمال بعضهم جواز تقديمه حتى من الاول ايضا، شخصى مىداند كه روز شنبه كه فردا كه يك شنبه است عمليه خواهد رفت در مريخانه. ديگر نمىتواند غسل جمعه را بكند. گفتهاند روز شنبهاى كه مىآيد غسل جمعه را بكند. مىگويد ولكن احتمل بعضيهم جوازة تقديمه حتى من اول اسبوع ايضا و لا دليل عليه. اين حرف درست نيست، دليل ندارد بر اين تقديم. و اذا قدّمه يوم الخميس. غسل جمعه را روز پنج شنبه مقدم كرد. ثم تمكن يوم الجمعة. روز جمعه ديد آب هست. يستحب اعادة اعادهاش مستحب است. و ان تركه كه مىتوانست اعاده بكند ترك كرد، يستحب قضاء يوم السبت. نكرد روز جمعه شنبه قضا بكند. اما اذا لم يتمكن من ادائه. اما آن كسى كه روز پنج شنبه غسل كرده بود، متمكن نشد از اداء او يوم الجمعة فلا يستحب قضائه. قضا در حق او مستحب نيست.
اين يك مطلب بود كه گفته بودم كه يكى فرد امتثال است اگر متمكن از غسل بود روز جمعه نه فرد حقيقى را متمكن است او را اتيان نكند فوت شده است، قضا مىكند. و اما متمكن از آن فرد نشد فرد امتثال ادائى را اتيان كرده است و غسل جمعه از او فوت نشده است. و اما اذا لم يتمكن من ادائه يوم الجمعة فلا يستحب قضائه. و اذا دار الامر بين التقديم و القضا. وقتى كه امرش دائر است يا پنج شنبه مقدم كند، روز جمعه نمىتواند اتيان كند. يا روز شنبه قضا كند. فالاولى اختيار الاول. اولى اختيار همان تقديم است. سرّش اين است كه آن فرد ادائى است و فرد ادائى مقدم مىشود بر قضا.
اين كلام ايشان بود. اين مراد ايشان بود. اما حل المسأله و مداركى در اين مسأله فرمود.
اين را بدانيد نسبت دادهاند و نسبت هم نسبت حقيقى است و واقعى است، مشهور ما بين اصحابنا اين است كسى كه بترسد از اعواز الماء يوم الجمعة مىتواند غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان كند بلكه جماعتى از اصحاب ما دعواى عدم الخلاف و دعوی الاتفاق كردهاند در اين مسأله. ولكن وقتى كه شما نگاه بكنيد به رواياتشان، روايت تقديم مىبينيد اين روايات من حيث السند قابل اعتماد نيستند. چونكه يكى از اين رواياتى كه هست در جلد دوم، در باب نه از ابواب اغسال مسنونه روايت، روايت اولى است. يك روايتش اين است كه مرحوم صاحب الحدائق تعبير مىكند اينها عمده[2] است.
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ» سند شيخ الطايفه به كتاب على ابن محبوب صحيح است محمد ابن على ابن محبوب هم جلالتش واضح است، نقل كرده است «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ» محمد ابن حسین ابی الخطاب است. عن بعض اصحابه. از بعضى اصحابش نقل كرده است به يك واسطه هم نمىتواند نقل كند از امام صادق عليه السلام. به دو واسطه مىتواند نقل كند. اين بعض اصحاب دو تا بايد، اقلش بايد دو نفر باشد والاّ از يك نفر از امام صادق نقل كند نمىشود. على كل تقدير روايت مرسله است، ضعف سندش اين است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِأَصْحَابِهِ» آن بعض اصحاب گفت امام صادق به اصحابش فرمود «إِنَّكُمْ تَأْتُونَ غَداً» شما فردا مىرسيد، « مَنْزِلًا لَيْسَ فِيهِ مَاءٌ» به يك منزلى كه در او آب نيست. كانّ در سفر بودند. كانّ امام فرموده بود فردا به يك منزلى مىرسيد كه آنجا آب نيست «فَاغْتَسِلُوا الْيَوْمَ لِغَدٍ امروز غسل بكنيد لغد براى فردا غسل بكند. آن هم بعضى اصحاب مىگويد كه «فَاغْتَسَلْنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ لِلْجُمُعَةِ». يوم الخميس هم ما غسل كرديم لغد. مىبينيد كه اين روايت من حيث السند مرسله است.
يك نكتهاى را بگويم متوجه باشيد خصوصيات فقه همين است، آنى كه در كلمات اصحاب ذكر شده است كه در عبارت عروه هم هست اذا خاف اعواز الماء. موضوءع در جواز التقديم خوف نبود ماء است. ولكن در اين روايت اگر قول الامام عليه السلام بوده باشد موضوءع فقد الماء است فى الغد نه خوف است. قال لاصحابه انكم تأتون غدا منزلا ليس فيه ماء در او آب نيست فاغتسل يوم الغد. موضوءع بر جواز التقديم فقد الماء است. مىدانيد كجا ثمره ظاهر مىشود؟
ثمره در اينجا ظاهر مىشود كه مىترسيديم آب نباشد غسل كرديم روز پنج شنبه، روز جمعه كه رسيديم ديديم آب آنجا فراوان است. بنا بر اينكه موضوءع فقد الماء بشود كشف مىكنيم كه آن غسلى كه كردهايم باطل بوده است. امر ندارد. چرا؟ چونكه موضوءع بر جواز التكليف فقد الماء يوم الجمعة است، روز جمعه كه آب پر شده است. اگر موضوءع بر جواز التقديم خوف التقديم ماء بوده باشد نه وقتى كه روز پنج شنبه ترس داشتيم، روز جمعه رسيديم آب فراوان است، آن غسل صحيح است. كه همين جور ما عبارت عروه را معنا مىكرديم. چونكه در عبارت عروه دارد كه اذا خاف اعواز الماء يوم الخميس. يوم خميس ترس داشته باشد اين تقديم مىكند و اگر فردا هم رسيد ديد آب است، مستحب عادة.
بدان جهت بعضىها اشكال فرمودهاند كه خوب اگر خوف موضوءع حكم است استحباب اعاده ندارد. تكليف را امتثال كرده است به آن فردش. اشكال همين جور كردهاند كه اگر خوف موضوءع جواز تقديم بود موضوءع، موجود بود. تكليف امتثال شده است، ديگر استحباب اعاده ندارد. اما اگر فرض كنيد موضوءع فقد الماء بشود، غسل جمعه نشده است، بايد غسل جمعه بكند. آن به درد نمىخورد آن مأمور به نبود.
ما اينجور عرض كرديم در توضيح كلام ايشان اگر موضوءع خوف هم بوده باشد استحباب اعاده باز هست. چونكه متفاهم عرفى اين است كه آن بدل عذرى تمام ملاك را ندارد. وقتى كه روز جمعه رسيد انسان ديد تمام ملاك را مىتواند استيفاء بكند، مثل كسى كه فرض بفرماييد چيزى كه هست، مىترسيد مثلا بعد از ظهر جايى برسد كه آنها جا غذا نخورد. آنجا نان خشك برداشته بود به جهت اينكه مىترسيد مىرسيم آنجا نان پيدا نمىشود. بخوريم اين را. رسيد آنجا ديد كه نه، پلو هم حاضر است. اطعام مىدهند. نان را مىگذارد كنار، همين جور شروع مىكند آن را. چرا؟ چونكه آن فرد نان خشك كرد خوردن ولو فرد است، ولكن فرد آن عذرى است. تمام ملاك را ندارد. روى اين اساس است كه منافات ندارد، موضوءع را صاحب عروه خوف بگيرد مع ذلك بگويد بر اينكه اعاده مستحب است، اشكالى ندارد اين معنا.
آن وقت كلام ما اين است كه خوب اين يك روايت كه من حيث السند ضعيف است. و موضوءع هم خوف نيست.
روايت ديگر، روايت دومى[3] است:
و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد عيسى باشد يا خالد باشد فرقى نمىكند. عن الحسين ابن موسى ابن جعفر عليه السلام. از حسين نقل مىكند كه پسر موسى ابن جعفر سلام الله عليه السلام. اين حسين هم نقل مىكند عن امّه و ام احمد. نقل مىكند از مادر خودش و از مادر احمد. آن احمد ابن موسى ابن جعفر عليه السلام آن هم ام احمد هم احمدى كه پسر موسى ابن جعفر عليه السلام بود. مادر اين با مادر اين مختلف بودند. «قالتا كنا مع ابی الحسن ع». مىگفتند كه با موسى ابن جعفر بوديم، (اين دو تا مىگفتند) «بالبادية و نحن نريد بغداد». مىخواستيم برويم به بغداد از باديه. «فقال لنا يوم الخميس»، روز پنج شنبه امام بر ما فرمود اغتسلا اليوم، يوم الجمعة لغد. امروز براى فردا غسل بكنيد. فانّ الماء بها غدا قليل. ماء در بغداد غدا قليل است. «فاغتسلنا يوم الخميس ليوم الجمعة». ما هم غسل كرديم يوم الخميس ليوم الجمعة.
اين را هم كه مىدانيد در بعضى نسخ، نسخهاى كه من لا يحضر الفقيه نقل كرده است حسن ابن موسى ابن جعفر است، آنى كه شيخ نقل كرده است حسين ابن موسى ابن جعفر است، هر كدام كه بوده باشد اينها ثابت نشده است كه روايتشان معتبر بوده باشد. بدان جهت آن امّ احمد و آن يكى هم، امّ خودش حسين ابن موسى اينها حالاتشان بر ما ظاهر نيست. بدان جهت اين روايت من حيث السند مناقشه دارد.
بدان جهت آن وقت اشكال كردهاند بر اينكه در ما نحن فيه اين روايتها ضعيف است، قابل اعتماد نيست.
گفته شده است بعضىها كه نه، اين حكم متسالم عليه بين الاصحاب است. چونكه متسالم العليه بين الاصحاب است شهرت ضعف اينها را جبران مىكند.
اين را مىدانيد اينها ديگر آن حرفهايى كه ما گفتيم خيلى نمىشود اينها را تصویب كرد. براى اينكه ما نحن فيه از مستحبات است و اخبار تسامح در ادله سنن داريم كه مسلك جماعت كثيرهاى اين است، حتى صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف در مستحبات ملاحظه سند نمىشود. همين كه خبرى قائم شد فضيلت در فعلى، آن فعل حكم به استحبابش مىشود. ظاهر فتاواى صاحب عروه هم همين جور است.
در اين مسلك ما مناقشه كردهايم، گفتيم به واسطه بلوغ خبر بر ثوابى در عملى حكم مىشود آن عمل مستحب است، يعنى شرايط حجيت خبر ملغى است در مستحبات يا قيام خبر از عناوين ثانويه است، فعل را مستحب مىكند، گفتيم هيچ كدام از اينها ثابت نشده است. آنى كه در اخبار من بلغ است، همان ثواب موعود را شارع مىدهد. بر كسى كه آن عمل را اتيان كرده است. عمل را چه جور اتيان مىكند؟ على القاعده است. اگر طريقش معتبر باشد به قصد وجوب يا استحباب، اگر معتبر نباشد به نحو رجاء و استحباب. كما اينكه در بعضى روايات است كه فعمله طلب لقول رسول الله (ص). يعنى رجاء. بدان جهت در اين روايات گفتيم تعبد فقط به يك نكته است و آن نكته اين است كه اگر در روايت وارد بشود كسى اين عمل را اتيان بكند اين مقدار ثواب مىدهند به او، هر قدمش يك سئيهاى محو مىشود يك درجهاى بر او نوشته مىشود، اگر اين خبر هم ضعيف بوده باشد و مطابق با واقع نبوده باشد خداوند متعال همين اجر را خواهد داد. اين به جهت اين است كه شارع اين را ترغيب كرده است به اين عبادات ولو به نحو الاحتياط. اين احتياط در دين است. زهد و تقوا در دين است، مراعات اين است كه شايد هم قول رسول الله بوده باشد طلب لقول رسول الله. مردم مشغول بشوند به امور اخرويهاشان بيشتر. اين روى حكمى است كه شارع اين وعده را داده است به اخبار من بلغ.
روى اين حسابى كه ما عرض كرديم نمىشود گفت كه اين روايات جبران ضعف مىشود. چرا؟ چونكه آنها كه عمل كردهاند مستندشان معلوم است. جلّشان اگر كلشان نبوده باشد، جلّشان، مستندشان معلوم است به آن مستند عمل پيش ما تمام نيست. بدان جهت اين استحباب تقديم خودش تمام نيست پيش ما.
بدان جهت ما كه متلزم هستيم غسل مستحب مجزى است از وضوء كما سيأتى و كسى كه غسل مستحبى را اتيان كرد ليلة القدر غسل كرد نماز مغرب و عشا را نمىخواهد وضوء بگيرد با همان غسل بخواند ولو قبل از غسل هم محدث به حدث اصغر بود با همان غسل صلاة مغرب و عشا را بخواند. كل غسل يجزى عن الوضوء كه خواهيم گفت. غسلى كه مشروعيت و استحبابش ثابت است. بدان جهت كسى با غسل جمعهاى كه روز پنج شنبه كرده است، بخواهد صلاة ظهر و عصر بخواند نمىشود بايد وضوء بگيرد. چونكه استحباب تقديم ثابت نشده است. به خلاف اينكه روز جمعه يا روز شنبه كه قضائش را اتيان كرده است بخواهد نماز بخواند وضوء نمىخواهد، همان غسلش كافى است.
روى اين اساس اصل الحكم پيش ما محل خدشه است. استحبابش ثابت نيست.
بعد اين روايت، روايت موضوءع اين نكته باقى ماند كه موضوءع فقد الماء است يا خوف. به نظر قاصر ما اگر اين روايات تمام بود فقيه بايد ملتزم بود كه موضوءع خوف است، احتمال الخوف است. نه به جهت آنى كه در كتاب فقه رضوى وارد شده است كه ان كنت مسافرا و خفت اعواز الماء يوم الجمعة. غسل جمعه را روز پنج شنبه اتيان بكن كه در كتاب فقه رضوى خوف اخذ شده است. نه به جهت او تا كسى بگويد كه فقه رضوى اصل روايت بودنش ثابت نيست. كما ذكرنا. فضلا از اين كه به او استشهاد بشود. ما مىگوييم كه نه موضوءع خوف است. چرا؟ اين چرا را از اين روايت ثانيه درمىآوريم. كنّا بالباديه و نحن نريد بغداد ما اراده داشتيم كه به بغداد برويم فقال لنا يوم الخميس اغتسلا اليوم. امروز غسل بكنيد لغد يوم الجمعة. چرا؟ تعليل است فان الماء غدا قليل. آب در فردا آنجا كم است. خوب آب كم اين مناسبت دارد كمى آب با احتمال عدم تمكن. ممكن است آب كم باشد ولكن ما آب پيدا كرديم. اينجور مىگويند. فلان جا، فلان شهر نان بربرى كم است، ولكن ما پيدا كرديم. آن كسى كه نان بربرى را خوشش دارد مىگويد كم است در فلان شهر ولكن ما پيدا كرديم. اين فان الماء لسان روايت را درست متوجه بشويد. فان الماء بها قليل. آب قليل است يعنى ممكن است پيدا نكنيم.
روى اين اساس است كه ما گفتهايم موضوءع جواز التقديم با خوف عدم التمكن است. احتمال عدم التمكن است. و منافات ندارد كه امام صادق عليه السلام در روايت اول خبر داده است كه آب نيست، امام عليه السلام، مثلا امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه بيان فرموده است كه احتمال آب نبود. چونكه آب هم نباشد بايد تقديم كرد. احتمال است بر اينكه آب پيدا نشود، فان الماء بها غدا قليل، اين تعليل كه قوت ظهور دارد، موضوءع در ما نحن فيه خوف فوت الغسل است كه غسل فوت بشود و آب پيدا نشود. اين همان خاف اعواز الماء مىشود كه مشهور در عبارتشان موضوءع حكم قرار دادهاند. و منها صاحب عروه او مىشود. پس بدان جهت موضوءع خوف است ولكن در ما نحن فيه اصل تقديم ثابت نيست.
اين نكته را هم اينجا تمام كنم، در اين دو تا روايت موضوءع مسافر است كه در هر دو روايت انكم لتأتون غدا منزله. در روايت ثانى كنا بالباديه و نحن نريد بغداد. موضوءع مسافر است. بدان جهت در كتاب فقه رضوى هم اصل اين است كه اذا كنت مسافر و خفت اعواز الماء. اما بعضىها اينجور مناقشه كردهاند گفتهاند كسى كه نه مسافر نيست، او بترسد از اعواز ماء فردا لولهها را قطع مىكنند، چونكه فلان جا مىگويند لولهها خراب شده است، اين موضوءع حكم نيست. چونكه حاضر است. اين درباره مسافر است اين يك جهت.
جهت ديگر هم كه اعواز الماء موضوءع حكم است. اما عدم تمكن من ساير الجهات كه فردا مىبرند عمليه جراحى كنند، ديگر نمىتواند غسل كند، الان امروز غسل مىكند. اين را نمىگيرد اين روايات.
عرض مىكنم بر اينكه در مسأله سادسه خواهد گفت كه آن هم ملحق بر اين است. چونكه متفاهم عرفى اين است، چونكه عدم تمكن از غسل جمعه غالبا در سفر مىشود و غالبا هم عدم تمكن از ناحيه فقد الماء مىشود. كلام اين است كه شارع مىخواهد غسل جمعه فوت نشود. فرد بر او جعل كند. دعواى اينكه سفر مدخليتى ندارد و اعواز الماء مدخليت ندارد، موضوءع عدم التمكن است اين بعيد نيست.
و الله سبحانه هو العالم.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص456.
[2] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص319.
[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أُمِّهِ وَ أُمِّ أَحْمَدَ ابْنَةِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَتَا كُنَّا مَعَ أَبِي الْحَسَنِ ع بِالْبَادِيَةِ- وَ نَحْنُ نُرِيدُ بَغْدَادَ فَقَالَ لَنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ- اغْتَسِلَا الْيَوْمَ لِغَدٍ يَوْمِ الْجُمُعَةِ- فَإِنَّ الْمَاءَ بِهَا غَداً قَلِيلٌ فَاغْتَسَلْنَا يَوْمَ الْخَمِيسِ لِيَوْمِ الْجُمُعَةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص320.