مسألة 11: « إذا اغتسل بتخيل يوم الخميس بعنوان التقديمأو بتخيل يوم السبت بعنوان القضاء فتبين كونه يوم الجمعة فلا يبعد الصحة خصوصاً إذا قصد الأمر الواقعي وكان الاشتباه في التطبيق وكذا إذا اغتسل بقصد يوم الجمعة فتبين كونه يوم الخميس مع خوف الإعواز أو يوم السبت وأما لو قصد غسلاً آخر غير غسل الجمعة أو قصد الجمعة فتبين كونه مأموراً لغسل آخر ففي الصحة إشكال إلا إذا قصد الأمر الفعلي الواقعي وكان الاشتباه في التطبيق ».[1]
در مقام دو تا امر ذكر مىكنيم كه اين دو تا امر از امور مهمهاى است كه فقيه بايد آنها را لحاظ كند. در مواردى كه صغراى به اين دو امر پيدا مىشود.
امر اول اين است كه ديروز خدمت شما عرض كرديم. آن افعالى كه عناوين آنها، عناوين ذاتيه نيست بلكه انطباق آن عنوان بر فعل خارجى موقوف به قصد فاعل است حين اتيان الفعل ايجاد آن عنوان را و حصول آن عنوان را. مثل عنوان الضرب كسى اگر به كسى يك سيلى زد عنوان ضرب محقق مىشود. احتياج ندارد كه قصد كند كه من مىزنم او را. هم انطباق عنوان ضرب بر اين فعل خارجى قهرى است. تيرى به قلبش زد افتاد مرد، انطباق عنوان قتل بر او قهرى است. احتياج به قصد ندارد. به خلاف مثل انطباق عنوان اداء الدين به اعطاء المال للغير. كسى كه به ديگرى ده هزار تومان تمليك كرد، اين تمليك ده هزار تومان اداء دين نمىشود كه ده هزار تومان به او مقروض است. مگر اينكه قصد كند اين ده هزار تومان را كه تمليك مىكنم به عنوان افراغ الذمه است. به عنوان طلبش است. آن وقت وفاء الدين مىشود. والاّ كسى به كسى مقروض بشود ده هزار تومان به او ببخشد، تمليك مجانى كند. شخصى به زيد تمليك كرد، ده هزار تومان مجانا، آن هم بعد از تمليك به مدتى يادش افتاد كه من به خود زيد ده هزار تومان مقروض بودم. خوب شد كه به او بخشيدم. دينش ساقط نمىشود، مديون است. آنى كه سابقا موجود شده بوده تمليك مجانى هبه بود عنوانش. و آن وفاء الدين و افراغ الذمه احتياج به قصد دارد و او قصد نكرده بود.
بدان جهت آن ده هزار تومان كه به زيد داده است برمىگردد مىپرسد. مىگويد فلانى ان ده هزار تومان را چه كردى؟ گفت اگر ده هزار تومان به عينه باقى است گذاشتهام در صندوق هست، چونكه نو بود خرج نكردهام آن را. رجوع مىكند در هبه، چونكه تمليك مجانى بود. و رجوع مىكند در هبه كه رجعة عن هبة و قصد مىكند كه آن ده هزار تومان را تمليك مىكنم به ملكيت جديد وفاء لدين. اين افراغ الذمه حاصل مىشود. اما اگر گفت كه ده هزار تومان را بابا خرج كردهام، اين دينش باقى مانده است. بايد اداء الدين كند. چونكه وفاء الدين و هبه اينها امور قصديه است. آنى را كه قصد كرده بود كه تمليك مجانى كه هبه است، او موجود شده است. و آن ديگرى موجود نمىشود.
اين عناوين را مىگويند عناوين قصديه. يعنى انطباقش به خارج به قصد مىشود كه عنوان را بايد قصد كند. ما بنا گذاشتيم بر اينكه اغسال اينها عناوين قصديه هستند. چونكه تمام اغسال در فعل خارجى مشترك هستند كه غسل الرأس و الرقبه ثم غسل ساير البدن اگر ترتيبى باشد. ارتماسى هم كه باشد اذا ارتمس فى الرمس واحده. تمامى اغسال فعل خارجى يكى است. اما كونه غسل الجمعة او غسل الجنابة، او غسل الاحرام و غير ذلك من الاغسال اينها آن وقتى در خارج منطبق مىشوند به مأتى به كه آنها را قصد كند.
على ذلك بر اينكه شخصى قصد كرد غسل جمعه اتيان بكند. مىگويد بر اينكه غسل جمعه اتيان مىكنم. غسل جمعه را اتيان كرد، آمد بيرون. اهل بيتش يا كس ديگر پرسيد امروز چرا رفتيد به حمام؟ امروز روز يك شنبه است. گفت من خيال كردم جمعه است، غسل جمعه كردم. بابا روز يك شنبه است. در ما نحن فيه آن غسل جمعهاى كه قصد كرده بود مشروعيت نداشت. چونكه روز يك شنبه بود. ولكن يادش افتاد بر اينكه من جنب هم بودم. قبلا غسل نكرد. هفته گذشته جنب بودم غسل نكردم يادم رفته بود آن غسل جنابت. غسل جنابت محقق نشده است. چرا؟ چونكه قصد نكرده است او را. عنوان، عنوان قصدى است.
اين امر اول است. اين را ديروز اشارة اجمالا ذكر كردم و مرحوم صاحب عروه هم فرمود اين را گفتيم.
امر ثانى را در ما نحن فيه امروز اضافه مىكنم، آن امر ثانى اين است كه شما كلمات فقها، فتواى فقها را ببينيد خصوصا صاحب عروه كه مكرر مىگويد، در مواردى كه انسان در قصد عنوان اشتباه كرده است، مىفرمايد عمل صحيح است چونكه اين مورد از قبيل خطاء بالتطبيق است. مىخواهم اين امر ثانى را براى شما روشن كنم.
اين خطاء فى التطبيق يعنى چه؟
مكلفى كه فعلى را اتيان مىكند كه عنوان قصدى است، تارة قصد اوليهاش متعلق است بر اينكه آنى كه وظيفه فعليه من است در اين زمان كه وظيفه فعليهاش هم يك وظيفه بيشتر نيست. آن مكلف قصد مىكند آنى كه وظيفه فعليه من است و آن تكليفى كه من امروز دارم، من او را مىخواهم امتثال كنم. آن تكليف را مىخواهم امتثال بكنم. منتهى آن تكليف واقعى چيست؟ او را اول قصد كرده است. در صفحه نفسش آنى كه اول موجود شده است، مىگويد خدا تويى كه عالم سرّ و خفيات هستى، تكليفى كه امروز بر من دارى آن تكليف واحد را مىخواهم امتثال كنم. آن وقت خيال مىكرد كه آن تكليف استحباب غسل جمعه است. خيال مىكرد كه آن غسل، غسل جمعه است و حال اينكه تكليفش غسل جنابت بود. چونكه يك شنبه است امروز و قبلا هم جنب بود، تكليفش غسل جنابت بود. اين شخص اگر قصدش اينجور بود كه من تكليف فعلىام را امتثال مىكنم منتهى خيال مىكرد آن تكليف را تطبيق به غسل جمعه مىكرد. اينجور خيال مىكرد. بعد معلوم شد كه نه، جمعه نبود، تكليفش غسل جنابت بود يا تكليفش غسل مسّ ميت بود. به ميت قبلا دست زده بود و غسل نكرده بود، غسلش حاصل مىشود. آن غسل جنابت موجود شده است. چرا؟
چونكه در اين غسل عناوين قصديه قصد تفصیلی معتبر نيست. قصد اجمالى كافى است. اين كه قصد كرده است من آن تكليف واقعى را امتثال مىكنم. آن تكليف واقعى دعوت به متعلقش مىكند. تكليف واقعى كانّ متعلق او را قصد كرده است. آن متعلقى را كه در واقع متعلق آن تكليف است اين را تطبيق كردن بر غسل جمعه خطائى است، خطاء كرده است در اين، اشتباه كرده است. اين ضرر ندارد. ملاك در موارد خطاء فى التطبيق اين است كه در ما نحن فيه تكليف واحدى باشد و مكلف امتثال كند كه آن تكليف را امتثال مىكند. منتهى خيال مىكند آن تكليف متعلق به اين فعل است و حال اينكه اشتباه كرده است، متعلق به فعل آخر است كه آن فعل آخر هم قصدى است، اين فعلش صحيح مىشود. اين موارد را مىگويند خطاء فى التطبيق. خطاء فى التطبيق مضر به صحت عمل نيست.
وقتى كه اين دو مطلب را معلوم شد براى شما، بياييد تطبيق به اين فرعى كنيم كه صاحب عروه مىگويد صاحب عروه مىفرمايد كسى غسل جمعه را قصد كرد، چونكه خيال مىكرد فردا جمعه است و جمعه هم آب پيدا نمىشود، نمىتواند غسل بكند، غسل جمعه را روز پنج شنبهاى كه هست قصد كرد كه غسل جمعه را اتيان بكند. چونكه روز پنج شنبه كه غسل اتيان مىشود به قصد غسل جمعه اتيان مىشود، چونكه فرد است كما ذكرنا. فردى است كه شارع توسعه داده است. به خيال اينكه فردا آب نيست و آب پيدا نمىشود گفت غسل جمعه را اتيان مىكنم. وقتى كه غسل جمعه را اتيان كرد، گفتند چكار كردى؟ گفت آخر امروز روز پنج شنبه است، آب فردا نيست، الان اتيان كردم. گفتند بابا امروز خود جمعه است. چرا اشتباه مىكنى! غسلش صحيح است. چرا؟ چونكه عنوان قصدى را قصد كرده است غسل جمعه را قصد كرده است. منتهى خيال مىكرد كه اين غسل جمعهاى كه امروز مىكند اين غسل جمعه آن فرد تقديمى است. فرد توسعى است، بعد معلوم شد كه فرد حقيقى است، اين عيبى ندارد. عنوان را قصد كرده است.
و كذلك فرض كنيد بر اينكه روز جمعه به خيال اينكه غسل جمعه را كرد، كه من غسل جمعه را اتيان مىكنم. بعد از از پرسيدند كه خير باشد از حمام درآمدى، گفت آخر امروز روز جمعه بود، من غسل جمعه را كردم. گفتند بابا شنبه است، جمعه گذشته است. عيبى ندارد، غسل جمعهاش صحيح است. چرا؟ چونكه روز شنبه هم كه انسان اتيان مىكند به قصد غسل جمعه اتيان مىكند منتهى قضا است.
قضا با اداء دو تايش عنوان قصدى است در بعضى موارد و در بعضى موارد عنوان قصدى نيست. ياد بگيريد، آنجايى كه تكليف يكى بوده باشد، عنوان قضا در زمانى كه انسان فعل را اتيان مىكند در آن زمان يك تكليف است. يا فقط به قضا است يا فقط به اداء است. يكى از اينها است. قضا و اداء در زمان واحد جمع نشده است. آنجا عنوان قصدى نيست. خود آن فعل را اتيان بكند، مثل غسل جمعه. روز شنبه دو تا تكليف نيست. فقط تكليف به قضا است نسبت به آن كسى كه ديروز نيامده است، غسل نكرده است نسبت به او تكليف قضائى است. با اداء جمع نمىشود. در اين موارد اين قصد كرده بود غسل جمعه را اتيان كند. اين قضا حساب مىشود، چونكه بعد خروج الوقت است.
اين كه شهيد قدس الله نفسه الشريف و غير شهيد در بعضى كلماتش دارد، فعل اگر قبل خروج الوقت بشود اداء است بعد بشود قضا است. احتياج به قصد ندارد. اين آن مواردى صحيح است و آن مواردى را مىگويد كه يك تكليف بيشتر نيست. يا تكليف در اين زمان اداء است يا قضا است. خوب آن فعل را قصد كرده است و وقت هم خارج شده است، مىشود قضا. قضاء اتيان همان فعل است در خارج وقت. خروج وقت كه شده است، آن فعل را هم قصد كرده است اتيان بكند، قضا است.
به خلاف آن مواردى كه قضا و اداء هر دو در يك زمان جمع بشود. مثل اين كه انسان وقتى كه امروز از خواب بلند شده است، ديروز هم صلاة صبحش را نخوانده است، قضا شده است. امروز هم تكليف به قضاة صلاة صبح دارد هم تكليف به قضاء نماز صبح دارد. اينجا بايد قصد كند كه كدام يكى را من قضا اتيان مىكنم، قضا ديروزى را يا اداء امروزى را. در جايى كه قضا و اداء جمع شد در ما نحن فيه بايد قصد بشود.
بدان جهت است كه در عناوين قصديه تكليف به دو تا اگر در يك زمانى جمع شد بايد تعيين كند كه كدام تكليف را امتثال مىكند؟ روى اين اساس در آن مواردى كه اداء و قضا جمع شد بايد تعيين كند.
اما يك چيزى مىگويم كه امر ثالث مىشود در مقام يادتان باشد اين در جايى كه تكليف به اداء و قضا جمع شد، خود مكلف اگر آن فعل را قصد كند، نفسش منصرف به اداء است. تكليف قضائى احتياج به التفات دارد. همين كه شب از خواب بلند شد، نماز صبحم را مىخوانم صفحه نفسش به تكليف امروزى نگاه مىكند كه امروز حادث شده است وجوب صلاة الصبح. بدان جهت است اين پير مرد يزدى، قدس الله سره پير فقه در باب صوم دارد كه اگر در يك جايى اداء و قضا جمع شد، و مكلف اگر قصد آن فعل را كرد منصرف به اداء است. اين سرّ اين است.
على هذا الاساسى كه هست در ما نحن فيه اين سه مطلبى را كه گفتيم يك قسمت كلام سيد معلوم شد. يك قسمت ديگرش و آن يك قسمت ديگر اين است كه قصد كرده بود، بر اينكه غسل جمعه را اتيان بكند. خيال مىكرد روز جمعه است، غسل جمعه را اتيان بكند. بعد از غسل كردن ملتفت شد كه بابا روز، روز شنبه است و روز جمعه ديروز بود. ديروز هم غسلش را كرده است. اين نه تكليف به اداء دارد در اين روز چونكه گفتهاند روز شنبه است، نه تكليف به قضا دارد. ولكن يك خرده فكر كرد آخر من چرا اينجور غسل كردم، يادش افتاد كه به يك ميتى دست زده بود. غسل مسّ ميت به گردنش بود، يا جنب بود. در اين صورت آن غسل جنب و آن غسل مسّ ميت محقق نمىشود. چونكه آنها را قصد نكرده است، عنوان قصدى است. آنى را كه امروز قصد كرده بود، غسل جمعه بود كه غسل جمعه نه قضا داشت نه اداء. تكليف به او نداشت. بدان جهت باطل مىشود. حتى اگر ديروز هم گفتيم اين حرف را، در اثناء ملتفت شد كه روز شنبه است، ديروز هم غسل كرده است جمعه را، خواست عدول بكند به غسل جنابت نمىشود. چونكه غسل جنابت عنوان قصدى است بايد از اول قصد كند نه در اثناء. نه در نصفه غسل. بايد از اول قصد كند.
و اما اگر اين غسل را كه امروز مىكرد قصد اولىاش اين بود كه من تكليفى را كه امروز دارم همان را امتثال مىكنم. آن تكليفى كه فى علم الله آن را دارم آن را امتثال مىكنم. منتهى خيال مىكرد كه غسل جمعه است. ادائش است يا مثلا قضائش است. بعد معلوم شد كه نه، غسل مسّ ميت كرده بود. آن غسلش چه مىشود؟ غسل مسّ ميت حساب مىشود. چرا؟ چونكه خطا در تطبيق مىشود. امتثال كرده بود، قصد كرده بود امتثال تكليف واقعى را و آن وقت، غسلش، غسل صحيح مىشود چونكه اجمالا قصد كرده بود آن غسلى را كه براى او واجب بود.
مىگويد اذا اغتسل بتخيل يوم الخميس بعنوان التقديم. غسل كرد به خيال اينكه روز پنج شنبه است به عنوان تقديم غسل كرد. او بتخيل يوم السبت به عنوان القضاء. غسل كرد به خيال اينكه امروز روز شنبه است و غسلش جمعه قضا شده است و قضا حساب مىشود. فتبيّن كونه يوم الجمعة. معلوم مىشود كه روز جمعه بود. در اين صورت فلا يبعد الصحه اذا قصد الامر الواقعى. بعيد نيست در اين صورت غسلش صحيح بشود وقتى كه قصدش اين بوده باشد كه امر واقعى را امتثال بكند. و كان الاشتباه بالتطبيق. اشتباه هم در تطبيق بشود. چونكه امر فعلى را قصد كرده است. خيال مىكرد آن امر فعلى قضائى است يا فرد توسعه دار است كه عنوان تقديم مىگويند. خوب آن اشتباه در تطبيق است اشكالى ندارد.
و كذا اذا اغستل بقصد يوم الجمعة. به قصد غسل يوم الجمعة غسل كرد. فتبيّن كونه يوم الخمیس معلوم شد كه بابا روز پنج شنبه است، جمعه فردا است. اما فردا آب پيدا نمىشود. فتبيّن يوم الخميس مع خوف الاعواز. خوف هم هست كه آب پيدا نشود. يعنى اعواز بوده باشد. آن عيبى ندارد، غسل جمعه حساب مىشود. چونكه يوم الخميس هم مع الاعواز غسل جمعه مشروع است كه توسعه دارد. فتبيّن كونه يوم الخمیس مع الاعواز او تبيّن يوم السبت يوم السبتى است كه ديروز غسل نكرده بود. صحيح مىشود.
و اما لو قصد غسلا آخر. اما غسل آخر را قصد بكند، غير غسل الجمعه را. او قصد الجمعه فتبيّن كونه مأمورا بغسل آخر. غسل جمعه را قصد كرده بود، معلوم شد كه نه، اين مأمور بود كه قصد قربت كند يا فرض بفرماييد غسل مسّ ميت كرده بود، بعد از غسل كردن يادش افتاد كه اصلا ميتى را مسّ نكرده است، امروز روز جمعه است. مىفرمايد و اما لو قصد غسل آخر كه غسل ميت را غير غسل جمعه را، او قصد الجمعه، فتبيّن كونه بغسل آخر. امروز جمعه نيست، غسل ميت به گردنش است. ففى الصحة اشكال، در صحّت اشكال است. معلوم شد كه محكوم به بطلان مىشود. الاّ اذا قصد الامر الفعلى الواقعى و كان الاشتباه فى التطبيق. در اين موارد حكم به صحّت مىشود در اين صورت كه قصد كند آن امر واقعى اول نفسش متوجه به او شده است. خدايا آن امرى كه به من دارى او را امتثال مىكنم در واقع هر چه هست. منتهى خيال مىكرد كه آن امر واقعى امر به غسل جمعه است. در اين صورت چونكه آن عنوان غسل ميت را غسل مسّ ميت را يا غسل جنابت را به عنوان اجمالى قصد كرده است بدان جهت همين مقدار كافى است.
چونكه مىبينيد خيلى اتفاق مىافتد بشر وقتى كه نماز مىخواند كه شيطان مىآيد، آن وقتهايى كه است سر انسان حاضر مىشود. يك وقت مىبيند كه سوره را تمام كرد، حمد و سوره را تمام كرد اصلا ملتفت نبود كه حمد مىخواند، سوره مىخواند. يك وقت ديد سوره قل هو الله را تمام كرده است. خوب اين صلاتش چه جور است؟ سوره را بايد توحيد را بايد قصد كند آخر. اين قصد اجمالى دارد، صحيح است. مىگويند نمازش صحيح است. سرّش چيست؟ روى اين قصد اجمالى است. چونكه وقتى كه بلند مىشود بر نماز قصد دارد، قصد اجمالى. آنى كه بعد التكبير مأمور به است، جزئش است كه عبارت از حمد است و بعد از او، حمد را كه هميشه، آن قصد اجمالى در او مسلم است. اما سوره را كه سوره را بايد قصد كند، حتى مىگويند بسم الله را هم بايد قصد كند. كه بسم الله سوره توحيد را مىخوانم. آن چه جور صحيح شد؟ چرا، چونكه عادتش همين است كه هميشه بعد از حمد سوره توحيد مىخواند. غالبا همين جور است. بدان جهت آن قصد اجمالى كه در صفحه نفسش است اين كافى است. در اين مواردى كه عناوين، عناوين قصديه است.
بدان جهت مىگويند كسى روى عادتش سوره توحيد را بعد از سوره حمد بخواند نمازش صحيح است. چرا صحيح است؟ چونكه قصد اجمالى دارد. اين قصد اجمالى است كه عنوان سوره را قصد كرده است و عمل را صحيح مىكند. گذشتيم اين را.
مسألة 12: «غسل الجمعة لا ينقض بشيء من الحدث الأصغر والأكبر إذ المقصود إيجاده يوم الجمعة و قد حصل».[2]
يك مطلب ديگرى هم بگويم كه اين هم مهم است:
كسى غسل جمعه مىكرد، واقعا جمعه است. قصد كرده بود غسل جمعه را بعد از اينكه غسل جمعه را تمام كرد، مثلا حدثى از او صادر شد يا جنب شد بعد. بعد از غسل جمعه يا فرض كنيد كه تطهير رفت و حدث اصغر از او صادر شد. ايشان مىفرمايد غسل جمعهاش باطل نمىشود. غسل جمعهاش باطل نمىشود، معنايش اين است كه غسل جمعه احتياج به اعاده ندارد. وقتى كه اين غسل جمعه را كرد و بعد از او اين حدث از او صادر شد، حدث اكبر بشود يا اصغر بشود اعاده غسل لازم نيست. چونكه غسل جمعه استحبابش لدخول فى نهار يوم الجمعة است. وقتى كه طلوع فجر شد، غسل كردن مستحب است. اين هم همان غسل را كرده است. ديگر بعد حدث صادر بشود يا نشود دخلى ندارد. نه اينكه حدث صادر بشود همين جور نماز بخواند، وضوء نمىخواهد. ما مىگوييم كه غسل مجزى است از وضوء. نه، اين كه مىگويد مجزى است، يعنى اعاده نمىخواهد آن غسل كه بگويد غسل جمعه من باطل شد بايد حدث صادر نمىشد تا روز جمعه تمام بشود. اينجور نيست، اين حدث غسل جمعه سابقى را باطل نمىكند.
يك چيزى هم كه در اين عبارت نيست من علاوه مىكنم، حتى اين حدث اكبر يا اصغر در اثناء غسل جمعه صادر بشود غسل جمعه را باطل نمىكند. استيناف غسل جمعه لازم نيست. وقتى كه مثلا كسى فرض كنيد گردنش و اينها را شسته بود، مىخواست بدنش را بشويد ريح از او خارج شد كه حدث اصغر است. عيبى ندارد بقيه بدن را بشويد، غسل جمعهاش تمام است. چرا؟
اين مثل غسل جنابت نيست كه در اثناء اگر حدث اصغر صادر بشود غسل را بايد اعاده كند. اين چونكه اين غسل جمعه، بگذاريد يك اشارهاى بكنم، چونكه در غسل جنابت خداوند متعال آن كسانى كه حدث اصغر دارند كه تفسير شده است اذا قمتم الی الصلاة و موثقه سماعه از نوم، نوم هم كه خصوصيتى ندارد. مطلق است از حدث اصغر. آنجا خداوند متعال فرموده است، آنهايى كه بلند مىشوند براى نماز، محدث به اصغر بوده باشند وظيفهاشان به آن صلاة وضوء گرفتن است. شرط است وضوء. بعد فرموده است و ان كنتم جنبا فاطهروا. يعنى مكلفى كه مىخواهد نماز بخواند محدث به حدث اصغر كه هست جنب بوده باشد او وضوء نمىخواهد. او بايد غسل بكند. روى اين اساس اينجور عرض كرديم، كسى كه غسل جنابت مىكرد در اثناء از او ريحى خارج شد ريح كه خارج شد محدث به حدث اصغر است و خداوند متعال فرموده است و ان كنتم جنبا فطهروا. محدث بالاصغر اگر جنب بوده باشد بايد بعد از آن حدث اصغر غسل بكند. وضوء نيست. بدان جهت مىگوييم كه بايد غسل را اعاده كند.
بعضىها از فحول قدس الله اسرارهم مىگفتند فقط غسل را اعاده كردن كافى است ما يك وجهى كه در بحثش گفتيم، گفتيم بايد احتياطا وضوء هم منضم بشود. غرض در آن ناقضيت فهميده مىشود. كه حدث اصغر از كتاب مجيد، حدث اصغر در اثناء غسل جنابت مبطل غسل جنابت است.
ولكن به خلاف ساير الاغسال. در ساير الاغسال كه دليلى نداريم. بلكه دليل بر خلاف داريم كه نواقض وضوءئى كه هست، نواقض وضوء و نواقض غسل، غسل جنابت ناقض دارد اما ساير الاغسال ناقض دارند، نواقض وضوء آنها را نقض مىكند، موجبات غسل آنها را باطل مىكند دليلى بر اين نداريم بدان جهت اصل بر اين است كه غسل شرط نيست در غسل جمعه كه حدث صادر نشود در اثناء، غسل حساب مىشود.
بلكه احتياج به اين اصل نداريم، دليل اجتهادى داريم. دليل اجتهادى آن روايتى بود كه شخصى، زنى غسل جنابت مىكرد، در اثناء غسل جنابت حيضش آمد. امام عليه السلام فرمود غسل جنابتش را تمام بكند. از او فهميديم بر اينكه حدوث الحيض باطل نمىكند غسل جنابت را. يعنى غسل جنابتش را باطل نمىكند. ساير اغسال به طريق اولى مىشود، چونكه در غسل جنابت طرح بود به آن نحوى كه گفتيم. در ساير الاغسال آنها باطل نمىشوند.
بدان جهت ايشان مىفرمايد بر اينكه غسل الجمعة لا ينتقض بشىء من الحدث اصغر و الاكبر، مطلق است اين عبارتش بعد از غسل حادث بشود يا قبل از غسل حادث بشود. اذا المقصود ايجاد غسل الجمعه است و كان حصل. آن هم حاصل شده است. با اين غسلى كه بعد از غسل يا در اثناء غسل حدث صادر شده است با اين نمىشود نماز خواند ولو مسلك ما اين شد كه كل غسل يجرى عن الوضوء. هر غسلى مجزى وضوء است. آن غسلى مجزى از وضوء هست كه غسل بعد از موجب الوضوء بشود. كل غسل يغنى عن الوضوء، هر غسلى كه بعد الموجب الوضوء موجود شد يغنى عن الوضوء ملتزم شديم به اين. الاّ استحاضة المتوسطه كه گذشت. تخصيص داشت او. هر غسل، ولو آن غسل، غسل واجبى نشود مستحبى بشود، آن مغنى از وضوء است، يكى هم غسل جمعه است. يعنى آن حدثى كه قبلا داشت، غسل اگر بعد از آن حدث بكند، ديگر نمىخواهد وضوء بگيرد. اما در جايى كه آن حدث بعد از اين غسل شد، ديگر بالاتر از جنب نمىشود. جنب غسل كرد تمام شد، بعد رفت توالت. بايد وضوء بگيرد نماز بخواند. غسل جنابت هم كه مجزى است وضوء است مسلما عند الكل از آن مجزى است كه حدث قبل واقع بشود. والاّ گفتيم بعد وارد بشود حتى در اثناء وارد بشود گفتيم احتياط است بايد وضوء بگيرد.
منتهى بعضىها فرمودهاند كه نه خصوصيتى كه دارد، اگر شد، غسل را بايد اعاده بكند.
على كل تقدير غسل جنابت اينجور است، قياس به غسل جمعه و ساير اغسال نمىشود. ساير اغسال هم مثل غسل جمعه هستند اينها منتقض نمىشوند در غسل مسّ ميت و اينها گذشت اينها را. غسل الجمعه لا ينتقض بشىء من الحدث الاصغر و الاكبر در اثناء بشود يا بعد بشود اذا المقصود ايجاده يوم الجمعة.
مسألة 13: «الأقوى صحة غسل الجمعة من الجنب والحائض بل لا يبعد إجزاؤه عن غسل الجنابة بل عن غسل الحيض إذا كان بعد انقطاع الدم».[3]
از اينجا معلوم كه ديگر آن مسأله ديگرى كه باقى ماند. آن مسأله ديگر اين است كه شخصى روز جمعه مىخواهد غسل بكند. جنب است. قصد غسل جنابت بكند يا قصد غسل جمعه؟ مىگويد عيبى ندارد غسل قصد غسل جمعه بكند. قصد غسل جمعه را كرد، غسل كه كرد جنابتش هم مرتفع مىشود. چرا؟ چونكه آن صحيحه زراره گفت اذا اجتمع عليك حقوق يكىاش را اتيان كردى از ما بقى مجزى است. آن غسلى كه اتيان مىكند بايد مشروع باشد و اما غسل غير مشروع گفتيم آن مجزى نيست. غسل مشروع را وقتى كه اتيان كرد او مجزى مىشود.
الاقوی صحت غسل الجمعة من الجنب و الحائض. حائض هم مىتواند غسل جمعه را بكند. چونكه حائض مىتوانست غسل جنابت هم اتيان بكند كه مورد نص بود موثقه عمار. الاقوی صحة غسل الجمعه من الجنب و الحائض. بعيد نيست كه اين غسل جمعه مجزى است غسل جنابت بشود روى صحيحه زراره و عن غسل الحيض اذا كان بعد انقطاع الدم. غسل جمعه را زن بعد از انقطاع دمش، تمام حيض دمش كرد، غسل جمعه غسل حيض را هم كافى است. اذا اجتمع علیک حقوق يكفيك غسل واحد. يكى را وقتى كه اتيان كرد كافى مىشود.
يكى هم مىماند مسأله تيمم كه اين را هم يك كلمه است بگويم تا تمام بشود اين مطلب انشاء الله.
مسألة 14: « إذا لم يقدر على الغسل لفقد الماء أو غيره يصح التيمم ويجزي نعم لو تمكن من الغسل قبل خروج الوقت فالأحوط الاغتسال لإدراك المستحب ».[4]
شخصى فرض كنيد روز جمعه است فرض كنيد دستش زخم است، بدنش زخم است، ضرر دارد آب، غسل كردن نمىشود خوب وظيفهاش براى صلوات تيمم است. آب ضرر دارد. غسل جمعه را چكار كند؟ در غسل جمعه هم تييم بكند. التراب احد الطهورين. فرق نمىكند طهور، طهور واجبى باشد يا طهور، طهور مستحبى باشد. كسى كه نتواند آن طهور را اتيان بكند، وظيفهاش تيمم است. بدان جهت كسى كه ضرر دارد آب، غسل جمعه روز جمعه بخواهد تيمم بكند، بدلا عن غسل الجمعه عيبى ندارد.
ولكن بدانيد با اين غسل جمعهاى كه بدل از تيمم گرفته است تيممى كه بدل از غسل جمعه است، محدث به حدث اصغر باشد، نمىتواند نماز بخواند. آنى كه مجزى از وضوء است، خود غسل است. الغسل يجزى عن الوضوء. اىّ غسل انقی من الوضوء. اىّ وضوء انقی من الغسل. يعنى وقتى كه غسل گرفتى احتياجى به غسل نيست. محدث بالاصغر تيمم بدل از غسل جمعه كرد، بايد يك تيمم ديگر هم بدل از وضوء بكند تا نماز بخواند. غسل مجزى است نه بدل از غسل كه تيمم بوده باشد. اين مجزى نيست بدان جهت در ما نحن فيه رسيديم به اغسال.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص458.
[2] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص458.
[3] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص458.
[4] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص459.