درس هزار و پنجاه و نهم

اغسال مندوبه زمانيه

« الثاني : من الأغسال الزمانية أغسال ليالي شهر رمضان ‌يستحب الغسل في ليالي الأفراد من شهر رمضان وتمام ليالي العشر الأخيرة ويستحب في ليلة الثالث والعشرين غسل آخر في آخر الليل وأيضا يستحب الغسل في اليوم الأول منه فعلى هذا الأغسال المستحبة فيه اثنان وعشرون وقيل باستحباب الغسل في جميع لياليه حتى ليالي الأزواج وعليه يصير اثنان وثلاثون ولكن لا دليل عليه لكن الإتيان لاحتمال المطلوبية في ليالي الأزواج من العشرين الاُوليين لا بأس به والآكد منها ليالي القدر وليلة النصف وليلة سبعة عشر والخمس وعشرين والسبع و عشرين والتسع وعشرين منه‌».[1]

اغسال ليالی شهر رمضان

صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مى‏فرمايد: قسم دومين از اغسال زمانيه كه مستحب است، غسل در ليالى شهر رمضان المبارك است. ايشان مى‏فرمايد در شهر رمضان 22 تا غسل مستحب است. يك غسل در آن ليالى مفرده من شهر الرّمضان از 20 روز اول كه اشرع و آخر را بگذاريد كنار. در اين 20 روز در ليالى مفرده غسل مستحب است. فرض بفرماييد شب اول، شب سوم، شب پنجم، شب هفتم، ليالى مفرده تا عشرين ليل است. قهراً در اين ليالى مفرده ده غسل مى‏شود. ده تايش زوج است. غسل مستحب نيست. در آن ده تا كه فرد است مستحب مى‏شود و ده تايش هم آن ليالى عشر الاواخر است. آن ده روز و ده شب آخرى در هر شبش غسل مستحب است. شب فرد بشود يا زوج بشود. آن ده با اين ده مى‏شود بيست. يكى هم مى‏فرمايد در روز اول رمضان شبش كه غسل كرده است يا نكرده است، فرق نمى‏كند. در روز اول رمضان هم غسل مستحب است در روزش در مقابل شب. اين مى‏شود 21. و مى‏فرمايد در آن شب 23 كه از ليالى القدر رجاء ليلة القدر در او است كما فى الرّوايات در آن شب دو تا غسل مستحب است. يكى اول شب است، و ديگرى آخر شب است. نزديك طلوع الفجر. بدان جهت آن يكى زياد مى‏شود. مى‏شود 22 تا غسل و مستحب مى‏شود.

و اين را بدانيد اين 22 غسلى كه ايشان مى‏فرمايد در شهر رمضان، استحباب اينها به دليل معتبرى ثابت نشده است. مع ذلك ايشان قدس الله نفسه الشّريف مى‏فرمايد مستحب است غسل در اينها. تمامى اينها منصوص است. ولكن نصّ اكثرشان كما سنذكر ضعيف هستند. مدرك حكم نمى‏شوند.

مگر كسى ملتزم بشود در اخبار تسامح در ادلّة السّنن ملتزم بشود كه سند ملاحظه نمى‏شود كما هو احد القولين در ما نحن فيه بود. يا احد الاقوال. و سابقاً هم عرض كرديم از كلمات صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف ظاهر مى‏شود ايشان در مستحبات ملتزم است كه اخبار تسامح در ادلّه سنن آن الغاء مى‏كند اعتبار سند را در مستحبات. به مجرّد اين كه خبرى قائل شد بر فضيلت عملى، حكم مى‏كند به استحباب او كه عمل مستحب است.

اين را گفتيم و ما نحن فيه هم روى اين كبرايى كه كسى بنا بگذارد به آن كبرى، اين فتوا را در ما نحن فيه مى‏تواند بدهد كه 22 غسل مستحب است. در بعضى كلمات صاحب عروه اين است كه اين عمل را كه اتيان مى‏كند، به قصد الورود اتيان نكند. به قصد الرّجا اتيان كند. اين در مواردى است كه نقل شده است فضيلت بر عملى استحباب عملى، يا وجوب عملى ولكن نقل معلوم نيست روايت از معصوم باشد. مثل اين كه فضيلت اين عمل استحباب اين عمل در كتاب فقه الرّضوى وارد شده است كه معلوم نيست اصل روايت باشد. شايد فتاواى پدر صدوق باشد. بدان جهت به قصد رجا اتيان كند كه شايد در واقع همين جور است. به قصد ورود اتيان نكند. و امّا در مواردى كه نقل روايت بوده باشد، آن جا مى‏گويد به قصد ورود اتيان كند. روايت است. ولكن قصد ورود دلالت نمى‏كند كه استحباب آن عمل پيش صاحب عروه ثابت شده است. چون كه ورود ممكن است در روايت معتبره بشود. و اثبات كند حكم را، ممكن است نه در روايت غير معتبره وارد بشود كه به قصد اين كه به رجا اين كه در روايت وارد شده است از معصوم نقل شده است اتيان مى‏كند كه شايد كلام معصوم بوده باشد. بدان جهت در آن مواردى كه در عروه هست به قصد ورود اتيان‏ نكند رجاء اتيان بكند، و در آن مواردى كه روايت است مى‏فرمايد به قصد ورود اتيان بكند، اين دلالت نمى‏كند آن كلمات كه قائل است استحباب عمل ثابت مى‏شود در موارد خبر. چون كه ورود اعم از روايت معتبره باشد، حكم ثابت بشود، يا غير معتبر بوده باشد ثابت نشود. ما به آن موارد استدلال نمى‏كنيم كه فتواى صاحب عروه اين است. اخبار من بلغ دلالت مى‏كند وقتى كه بر فضيلت عملى روايتى وارد شد ولو ضعيفه استحبابش ثابت مى‏شود.

به مثل اين فتوايى كه در مقام مى‏گويد يستحب الغسل فى ليالى شهر رمضان مجموع المستحب اثنان و عشرون غسل است در ليالى شهر رمضان به آن نحوى كه گفتيم ليالى مفرده و عشر الاواخر كه 20 تا غسل مى‏شود. و يوم الاول من شهر الرّمضان و غسل آخر الّيلة الثّالثه و عشرين اين دلالت مى‏كند كه ايشان به اخبار من بلغ عمل كرده است و آن اخبار من بلغ را هم به اين معنا گرفته است بر اين كه خبرى كه قائم شد بر استحباب عملى خصوصاً كه آن خبر مورد عمل بوده باشد، استحباب آن عمل ثابت مى‏شود.

خب ما كه اين مسلك را قبول نداريم كه مستحبات به هر روايت ضعيفه‏اى ثابت مى‏شود. روى اين اساس آن اغسال مستحبه را ما بايد جدا كنيم كه دليل معتبر است به استحباب آنها. چون كه ثمره عملى مهمّى دارد.

و آن ثمره عملى اين است كه شخصى محدث بالاصغر بشود و مكلّف به وضوء باشد. و اين شخص وضوء نگيرد و فقط غسل آن شب را بكند. مستحب بشود با آن غسل مى‏شود نماز بخواند. وضوء لازم نيست. اىّ وضوءءٍ انقی من الغسل. يعنى غسل مشروع. ولو مستحب بوده باشد. كما سيأتى بحثش انشاء الله. مجزى است. و امّا اگر غسل استحبابش ثابت نشود، غسل رجائى بوده باشد، او بايد وضوء بگيرد. چون كه دليل نداريم كه بعد از آن غسل طهارت حاصل مى‏شود. شايد دليل قائم نشده است كه اين غسل مشروع است. به رجا اتيان مى‏شود او.

ديدگاه مشهور بين اصحاب نسبت اغسال مستحبه شهر رمضان

على هذا عرض مى‏كنم آنى كه مشهور بين اصحاب است، سه غسل در سه شب، در ليالى شهر رمضان مستحب است. ليلة التّاسع عشر و ليلة احدی و عشرين و ليلة الثالث و العشرين. نوزده و بيست و يك و بيست و سه كه اين غسلهايشان مستحب است. اين بلاكلام است. روايات صحيحه‏اى وارد شده است كه غسل در اين ليالى كه هست، غسل در اين ليالى مستحب است.

صحيحه محمد بن مسلم

در باب اغسال مسنونه در ، باب 4 [2]از ابواب اغسال مسنونه:

محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين الخطّاب است. عن صفوان ابن يحيى و على ابن الحكم اين دو تا نقل مى‏كنند عن علاء ابن رزين عن محمد ابن مسلم عن احدهما(ع) قال الغسل فى ثلاث ليال من شهر رمضان. سه شب در شهر رمضان غسل ثابت است. فى تسع عشرة. در شب نوزده، و احدی و عشرين، شب بيست و يك و ثلاث و عشرين. و اصيب امير المؤمنين(ع) فى ليلة تسع عشرة و قبض فى ليلة احدی و عشرين قال:  و الغسل فى اول الّيل. افضل اين است كه آن غسل ليالى قدر در اول شب موجود بشود و الغسل فى اول الّيل و هو يجزى الى آخره. غسل مجزى است. در اول شب تا آخر شب. تا آخر شب هم مى‏تواند غسل بكند. ولكن افضلش اول شب است. اين يك روايت.

صحيحه سليمان بن خالد

ديگرى صحيحه سليمان ابن خالد است. روايت 2[3] است:

  «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع كَمْ أَغْتَسِلُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةً- قَالَ لَيْلَةَ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ- وَ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ احداث». حديث دنباله هم دارد. و روايات ديگر.

اين سه تا غسل مشروعيّتش ثابت است و معروف بين الاصحاب است و اين قابل انكار نيست.

و از روايات ظاهر مى‏شود كه ليله 17 سبعة عشر شب 17 هم لاحق به اينها است. آن هم غسلش مستحب است و آن غسل مستحب در آن وقت اتيان مى‏شود. آن كدام روايت است كه دلالت مى‏كند؟ صحيحه محمد ابن مسلم است در باب اول از ابواب غسل مسنونه حديث 11 است.[4] آن جا دارد:

صحيحه ديگر محمد بن مسلم

محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عنه يعنى عن حسين ابن سعيد. محمد ابن الحسن عن حسين ابن سعيد. عن حمّاد عن حريز عن محمد ابن مسلم. عن احدهما(ع). آن جا اين جور فرمود بر اين كه الغسل فى سبعة عشر موطنا. در 17 جا غسل بايد گرفت. يعنى مشروع است. ليلة سبعة عشر من شهر رمضان، شب 17 از شهر رمضان و هى ليلة التقی الجمعان ليله بدر است. همان قتال بدر كه اتّفاق افتاده است شب 17 است. التقی الجمعان. و ليلة تسعة عشر نوزده، و فيها يکتب الوفد وفد السنّة وفد الله سبحانه. آن وفد در آن شب نوشته مى‏شود قدرش. و ليلة احدی عشرين. و هى الّيلة الّتى اصيب فيها اوصياء الانبياء و فيها رفع عيسى ابن مريم و قبض موسى (ع) آن همان شهادت مولانا على ابن ابيطالب سلام الله عليه است. و ليلة ثلاث و عشرين است، يرجی فيها ليلة القدر. ليلة القدر است. ببينيد شب 17 را لاحق كرد.

روايت من حيث السّند صحيحه است و بدان جهت ملحق مى‏شود به آن رواياتى كه غسل در آنها مستحب است.

يكى هم شب اول. شب اولى كه هست، غسلش مستحب است. اين از كجا گفته مى‏شود؟ در باب اول از ابواب اغسال مسنونه، موثّقه سماعه است. روايت [5]3 است:

 محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان ابن عيسى عن سماعه قال سألت ابا عبد الله(ع). مضمره هم نيست كه كسى مناقشه كند. مناقشه هم در سماعه درست نيست. آن جا دارد بر اين كه، اغسال را كه مى‏گويد سألت عن غسل الجمعة، اغسال را كه ذكر مى‏كند، مى‏فرمايد و غسل اول ليلة من شهر رمضان مستحبٌّ. غسلى كه اول شب اتيان مى‏شود، مستحب مى‏شود.

اين مى‏شود پنج شب. پنج شب اينها غسلشان ثابت شده است به دليل معتبر. كه اينها مستحب هستند.

و ممكن است كسى ادّعا بكند كه استحباب در شب 24 هم ثابت است. يعنى در شب 24 هم كما اين كه در 23، 21، 19، شب 17 غسل مستحب است، در شب 24 هم مستحب است. چرا؟ در روايت 4 در اين باب اول از ابواب مسنونه اين جور است. مى‏گويد روايت 4 محمد ابن على ابن الحسين قال، قال ابوجعفرٍ(ع) الغسل فى سبعة عشر موطنا. غسل در 17 جا مشروع است. اغسال واجبه و مستحبه. مى‏فرمايد فى سبعة عشر موطنا ليلة سبعة عشر من شهر رمضان و ليلة تسعة عشر و ليلة احدا و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين و فيها يرجی ليلة القدر.

 بعد اغسال را مى‏شمارد بقيه را. غسل العيدين و اذا دخلت الحرمين، غسل دخول حرم، ايشان صاحب وسائل پشت سر اين اين جور مى‏گويد. و فى الخصال[6] اين صدوق كه مرسلاً نقل كرد اينها را. و فى الخصال ان ابيه عن على ابن ابراهيم عن ابيه عن حمّاد ابن عيسى عن حريز عن محمد ابن مسلم عن ابى جعفر (ع). مثله يعنى مثل اين روايت را نقل كرده است. يك زياده‏اى هم دارد اين روايت. و زاد و غسل الميت. در آن مرسله غسل ميت ذكر نشده بود. غسل مس ميت ذكر شده بود، اين جا غسل ميت هم ذكر شده است. ثمّ قال اين عبارت صاحب وسائل است. ثمّ قال و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله. عبدالرّحمن ابن ابى عبد الله بصرى كه يكى از روات است. هم طبقه است با محمد ابن مسلم. و هكذا حمّاد ابن عثمان كه از امام صادق سلام الله عليه نقل حديث مى‏كند. و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله قال لى ابو عبد الله(ع) براى من امام صادق فرمود:

اغتسل فى ليلة اربع و عشرين. در شب 24 هم غسل بكن. و ما عليك ان تعمل فى ليلتين جميعا. باسى نيست كه در اين دو شب يعنى آخرش 23 بود و اين 24 تمامى اعمال را اتيان بكنيد. يعنى همان عمل را تكرار بكنيد. مثلاً فرض كنيد اگر در ليله ثالثه دو غسل مستحب است، اين جا هم دو غسل را اتيان بكنيد. آن جا فلان صلاة مستحب است، فلان استغفار مستحب است، تكرار بكنيد. كلام در اين است.

اين كه دارد بر اين كه قال لى و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله ثمّ قال و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله اين قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله به كه گفته است؟ به حريز گفته است كه حريز مى‏گويد كه از محمد ابن مسلم او را نقل مى‏كند كه همان غسل ليالى و آن اغسال را كه نقل مى‏كند، مى‏گويد و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله. حريز مى‏گويد عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله گفت قال لى ابو عبد الله (ع). امام صادق (ع) به من اين جور فرمود. اين اگر بوده باشد، اين قال حريز بوده باشد، روايت مى‏شود روايت صحيحه. چون كه سند ذكر شد ديگر. على ابن ابراهيم عن ابيه عن حمّاد ابن عيسى عن حريز، عن عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله، قال لى ابى عبد الله (ع). مى‏شود روايت صحيحه.

و امّا قال ثمّ قال و قال عبد الرّحمن. قال صدوق بوده باشد. ثمّ قال يعنى صدوق در خصال اين را كه نقل كرده است، پشت سرش گفته است و قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله. آن وقت روايت، روايت مرسله مى‏شود. چون كه صدوق سندش را به عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله نقل نكرده است. چون كه نقل نكرده است، اين روايت مى‏شود مرسله و داخل روايات ضعيفه مى‏شود. نمى‏شود به اين حكم به فتوا به استحباب داد.

كلام اين است كه اين قال، صدوق است، يا قال حريز است. بعضى‏ها توى ذهنشان مى‏آيد كه فرقى ندارد قال صدوق باشد يا قال حريز باشد. چرا؟ چون كه گفته‏اند بر اين كه صدوق عليه الرّحمه در من لا يحضر الفقيه در مشيخه‏اش آخر جلد رابع سندش را به عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله بصرى كه از ثقات عدول و از اصحاب امام صادق است ذكر كرده است. سندش هم سند صحيح معتبر است. خب اگر اين قال عبد الرّحمن قول حريز باشد، روايت صحيح است. اگر قول صدوق بوده باشد، باز روايت صحيحه است. چون كه صدوق سندش را ذكر كرده است.

اين حرف درست نيست. چرا؟ چون كه صدوق عليه الرّحمه ولو در مشيخه سندش را به عبد الرّحمن ابى عبد الله بصرى نقل كرده است، و سند صحيح است صحيح علائى هم هست الاّ انّه در اول مشيخه گفته است كه و ما رويته فى هذا الكتاب. آنى كه در اين كتاب روايت مى‏كند. چون كه صدوق در من لا يحضر الفقيه عادتش اين است. مى‏گويد كه روی محمد ابن مسلم عن ابى عبد الله (ع). اين جور مى‏گويد. روی زراره عن ابى جعفرٍ(ع). اين روايت را در من لا يحضر الفقيه از رجال نقل مى‏كند. رجالى كه از امام نقل مى‏كنند. به يك واسطه يا به دو واسطه. دو واسطه‏اش هم نادر است. سندش را به اين رجال نقل مى‏كند. و ما رويته فى هذا الكتاب عن زراره. مى‏گويد و قد رويته عن ابى فلان عن سعد ابن عبد الله تا آخر. بدان جهت تعدّى به اين كتاب خصال نمى‏توانيم بكنيم. اگر ثابت بشود كه اين قال، قال صدوق است كه قال صدوق، قال عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله قال لى از ابى عبد الله (ع) فى الّيلة اربعة عشر خب اين سند ندارد. بدان جهت روايت مرسله مى‏شود. اين تقييد كرده است، و ما فى هذا الكتاب.

اين در كلمات شيخ درست است. چون كه شيخ در تهذيب و در استبصار اين جور گفته است. من بدء حديث مى‏كنم. عادت شيخ اين جور بود. اول بنايش بود تمام سند را نقل كند. بدان جهت در جلد اول فعلى تمام سند را در اكثر موارد نقل مى‏كند. و خودش هم آن وقتى نقل مى‏كند كه مفيد قدس الله نفسه الشّريف هنوز زنده بود شيخش. بدان جهت مى‏گويد قال شيخ ايده الله. ولكن در آن جلدهاى بعدى ديگر اول سند را ذكر نمى‏كند. فقط سند را بدء مى‏كند به كسى كه روايت را از كتاب او نقل كرده است. خودش تصنيف مى‏كند. بدء مى‏كنم در اين كتاب روايت را به اسم كسى كه روايت را از كتاب او اخذ كرده‏ام. خب اين سند شيخ به آن كتاب چه بود؟ سندش را بعد در مشيخه خودش نقل كرده است. البتّه يك مقدار قليلش را نقل كرده است. در فهرست هم سندش را به كتب اين اشخاص نقل كرده است. اين در شيخ است كه اگر در تهذيب از يك روايتى نقل كند از شخصى يا در استبصار نقل كند از شخصى، سندش را به او ذكر نكند، يا سند مذكور ضعيف بشود، در فهرست شيخ كه ما نگاه مى‏كنيم، در فهرست شيخ هم مى‏گويد كه من كتب اين رجال را به واسطه كه‏ها نقل مى‏كنم. مثلاً ديديم كه روايت را در تهذيب يا در استبصار از كسى نقل كرده است، سند ندارد. يا سندش ضعيف است نسبت به او. ولكن در فهرست سند ديگر نقل كرده است به كتاب او. كه آن سند، سند معتبر است. مى‏گوييم آن روايت معتبر است. چون كه شيخ سند ديگر دارد به كتاب او.

و امّا در مثل صدوق اين جور نيست كه صدوق فرموده است و ما رويته فى هذا الكتاب. در اين كتاب از اين اشخاصى كه نقل كرده‏ام امّا در خصال چه جور است، چيزى به ما نگفته است. اين حرف، حرف بيخود مى‏شود كه بگوييم اين را هم به همان سند نقل كرده است از عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله البصرى.

آن وقت بايد ما نگاه كنيم و ببينيم آيا اين ورايت قال، قال صدوق است يا قال، قال حريز است.

مى‏گوييم كسى كه به اين روايت نگاه بكند و تأمّل بكند مى‏بيند قال، قال حريز است. چرا؟ صدوق فى ابواب سبعة عشر. در خصال اين جور مى‏گويد، مى‏گويد الغسل فى سبعة عشر موطنا كه در روايات بود. مى‏گويد حدّثنا ابى رضوان الله عليه قال حدّثنا على ابن ابراهيم ابن هاشم عن ابيه عن حمّاد ابن عيسى عن حريز ابن عبد الله كه حريز ابن عبد الله همان حريزى است كه مى‏گفتيم. قال، قال محمد ابن مسلم. حريز مى‏گويد قال، قال محمد ابن مسلم عن ابى جعفرٍ(ع) الغسل فى سبعة عشر. ليلة سبعة عشر. اين شهر رمضان و هى ليلة التقی جمعان كه بود ليلة البدر. و ليلة تسعة عشر و فيها يکتب الوفد وفد السنة كه گفتيم وفد الله مى‏گويند. و ليلة احدی و عشرين و هى الّيلة الّتى مات فيها اوصياء النّبيين و فيها رفع عيسى ابن مريم و قبض موسى (ع). و ليلة ثلاثة عشرين يرجی فيها ليلة القدر. قال در عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله البصرى قال لى ابو عبد الله (ع) اغتسل فى ليلة اربع و عشرين ما عليك ان تعمل فى اللّيلتين جميعاً. قال رفع الحديث الى محمد ابن مسلم. رفع الحديث. چون كه سبعة عشر را از محمد ابن مسلم نقل مى‏كرد. قال رفع الحديث الى محمد ابن مسلم در بعضى نسخ رجع است. اين رجع الحديث يا رفع الحديث. خواهيم گفت فرقى نمى‏كند. آن وقت بقيه اغسال را از محمد ابن مسلم نقل مى‏كند.

اگر اين كلام صدوق بود، معهود نيست. صدوق روايتى را كه از كسى نقل مى‏كند، او را در اثناء قطع كند، ثمّ روايت را از كسى ديگرى روايت نقل كند، ثمّ رجع به آن حديث اول. بقيه حديث اول را نقل كند. يا ثمّ رفع. رفع باشد كه صدوق بگويد رفع معنا ندارد صدوق بگويد. رفع، رفع الحريز است. يعنى حريز اين مقدار را كه نقل كرد، دوباره برگشت به حديث. حديث محمد ابن مسلم كه 17 مورد را نقل كند. اين حريز بوده است كه در اثنائى كه غسل ليالى قدر را نقل مى‏كرد از محمد ابن مسلم گفت كه عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله البصرى گفت امام صادق به من غسل شب 24 را هم گفت. اين را كه نقل كرد در اثناء، رجع الحديث الى محمد ابن مسلم. باز حديث را برگرداند به محمد ابن مسلم. بقيه را از محمد ابن مسلم نقل كرد. يا رفع الحديث. باز محمد ابن مسلم از او نقل كرد بقيه را. اين كار حريز است كه نقل مى‏كرد از محمد ابن مسلم، چون كه در ليالى قدر در شب بعد از آنها در شب 24 هم از ابى عبد الله بصرى روايت داشت حريز، او را نقل كرد، آن وقت رجع الحديث. حديثش برگشت به محمد ابن مسلم يا رفع كرد به محمد ابن مسلم و بقيه را نقل كرد. اين را صدوق نمى‏تواند. يعنى معهود نيست از صدوق. در اثناء روايتى آن روايت را نقل كند از كسى ديگرى يك چيزى نقل كند و بعد برگردد.

اين رجع يا رفع كه در اثناء ذكر شده است، اين قرينه است كه اين رافع و راجع حديث حريز است كه حريز در اثناء اين جور نقل مى‏كند. آن وقت چه مى‏شود؟ استحباب غسل فى الّيلة الرّابع و عشرين ثابت مى‏شود. با آن روايت مى‏شود صحيحه. روايت حريز مى‏شود. مى‏شود با او وضوء نگرفت و غسل كرد.

بدان جهت شب يكم، شب عشرين، دهم، شب نوزدهم، شب بيست و يك، شب بيست و سوم، شب بيست و چهارم اين مى‏شود اغسال مستحبه. درست توجّه كنيد. كما اين كه در كلام صاحب عروه نقل كرديم.

در روايات ذكر شده است بر اين كه غسل در شب بيست و سوم دو دفعه مستحب است. اول الّيل، آخر الّيل. اين جور مى‏شود ديگر. امام(ع) در صحيحه حريز كه از عبد الرّحمن ابن ابى عبد الله البصرى در اثناء نقل كرد، فرمود ما عليك ان تعمل فى الّيلتين. بعد از گفتن شب بيست و سوم، فرمود در شب بيست و چهارم هم ما عليك ان تعمل فى الّيلتين. در دو شب همه اعمال را تكرار كنيد. آن وقت نتيجه‏اش اين مى‏شود كه غسل اگر در شب بيست و سوم دو دفعه مستحب شد، در شب چهارم هم دو دفعه مستحب مى‏شود. همين جور مى‏شود ديگر. ما عليك ان تعمل فى الّيلتين. اين در صورتى است كه ثابت بشود غسل در شب بيست و سوم دو دفعه مستحب است. اگر اين معنا ثابت شد ما عليك ان تعميل فى الّيلتين مى‏شود گفت كه دو دفعه هم در شب بيست و چهارم مستحب است.

ولكن آنى كه گفته مى‏شود مرّتين مستحب است غسل كردن در آن شب بيست و سوم مرّتين مستحب است دو دفعه مستحب است، اين روايتش اين است. ببينيد مى‏توانيم حكم كنيم به استحباب يا نه. يعنى عمده روايتش اين است. در باب [7]5 از ابواب اغسال مسنونه اين است:

روايت بريد

 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عن ابراهيم ابن مهزيار»، شيخ قدس الله نفسه الشّريف به سندش از ابراهيم ابن مهزيار برادر على ابن مهزيار است ابراهيم ابن مهزيار. عن داوود و على اخويه. اين در عبارت وسائل دارد و اخويه. اين اشتباه است. عن داود و على اخويه. چون كه ابراهيم ابن مهزيار دو تا برادر داشت. يكى على ابن مهزيار معروف، يكى هم داوود ابن مهزيار كه اين ابراهيم ابن مهزيار از آن داود ابن مهزيار هم نقل روايت مى‏كند. اين هم از آن روايات است كه مى‏گويد «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ دَاوُدَ وَ عَلِيٍّ أَخَوَيْهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ بُرَيْدٍ قَالَ: رَأَيْتُهُ اغْتَسَلَ فِي لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مَرَّتَيْنِ». ديدم من كه آن بزرگوار غسل كرد در شب 13 دو مرتبه. «مَرَّةً مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ وَ مَرَّةً مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ ».

اين روايت را ابن طاوس در كتاب اقبال كه كتاب دعاى معروفش است آن جا نقل كرده است. بدان جهت مى‏گويد صاحب وسائل و رواه ابن طاوس فى كتاب الاقبال باسناده عن ابى محمد. هارون ابن موسى. اين همان هارون بن موسی تلعکبری رضوان الله عليه است كه از او نقل مى‏كند، ايشان هم باسناده الى بريد ابن معاويه عن ابى عبد الله(ع) نقل مى‏كند. اين دليلش اين است.

ولكن در اين روايت شبهه است. آن شبهه‏اش اين است كه خود ابراهيم ابن مهزیار خودش محلّ كلام است. توثيقش ثابت نشده است و سند شيخ به كتاب ابراهيم ابن مهزيار سندش هم ضعيف است. مثل على ابن مهزيار نيست به كتاب على ابن مهزيار. اين روايت من حيث السّند ضعيف مى‏شود.

نفرماييد كه در ما نحن فيه تبديل سند است روى آن مسلكى كه ما اختيار كرديم. چون كه در اين سند، شيخ نقل مى‏كند اين روايت را عن ابراهيم ابن مهزيار عن داود و على اخويه عن حمّاد عن حريز. اين از حريز نقل مى‏كند شيخ اين روايت را به اين واسطه. ايشان فرموده است در كتاب فهرستش. جميع كتب و روايات حريز را نه فقط كتبش را. هر كتابى دارد، و هر روايتى دارد، من آنها را به اين سند نقل كرده‏ام. سندش را ذكر كرده است و آن سندها معتبر است. بدان جهت اين روايت را ولو اين جا به سند ضعيف نقل كرده است، به سندى كه مناقشه دارد. ولكن چون كه در فهرست گفته است به جميع كتب و روايات حديث سند دارم كه سندهايش را ذكر كرده است، يكى هم از روايات حريز اين روايت است، اين روايت تمام مى‏شود. اين مسلك را ما داشتيم.

ولكن اين اينجا به درد نمى‏خورد. چرا؟ چون كه سند درست شد. روايت، روايت حريز شد. حريز دارد عن بريد قال رأيته اغتسل. مضمره است اين. رأيته اغتسل فى ليلة الثّلاث و عشرين مرّتين. او را ديدم. او كه بود؟ او شايد زراره بود. زراره در شب دو تا غسل كرده بود. معصوم اسناد نداده است. ابن داود اسناد داده است به حماد به حريز به بريد ابن معاويه عن ابى عبد الله (ع). ولكن ابن طاوس سندش ضعيف است. سندش به تلعکبرى بر ما معلوم نيست، و سند تلعكبرى به بريد ابن معاويه بر ما معلوم نيست. آن روايت مجهول است.

بدان جهت اصل غسل مرّتين فى ليلة الثّالثه عشرين اصل تكرار غسل ثابت نشده است تا او را و انضمام ما عليك ان تعمل فى الّيلتين جميعاً، بگوييم در شب بيست و چهارم هم هست. بدان جهت آن غسلى كه در شب بيست و سوم مشروع است و مجزى است اينها رجائاً عيبى ندارد همه‏اش، مورد اخبار من بلغ است من حيث الثّواب. ولكن مجزى بودن از وضوء اين مختص به او است.

و للكلام تتمةٌ ان شاء الله.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج3، ص459.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْغُسْلُ فِي ثَلَاثِ لَيَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ- فِي تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ- وَ أُصِيبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ- وَ قُبِضَ فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ- قَالَ وَ الْغُسْلُ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ وَ هُوَ يُجْزِي إِلَى آخِرِهِ؛  شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص310.

[3] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص310.

[4] وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْغُسْلُ فِي سَبْعَةَ عَشَرَ مَوْطِناً- لَيْلَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هِيَ لَيْلَةُ الْتَقَى الْجَمْعَانِ- وَ لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ فِيهَا يُكْتَبُ الْوَفْدُ وَفْدُ السَّنَةِ- وَ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ هِيَ اللَّيْلَةُ الَّتِي أُصِيبَ فِيهَا أَوْصِيَاءُ الْأَنْبِيَاءِ ع- وَ فِيهَا رُفِعَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع وَ قُبِضَ مُوسَى ع- وَ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ يُرْجَى فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ- وَ يَوْمَيِ الْعِيدَيْنِ وَ إِذَا دَخَلْتَ الْحَرَمَيْنِ- وَ يَوْمِ تُحْرِمُ وَ يَوْمِ الزِّيَارَةِ وَ يَوْمِ تَدْخُلُ الْبَيْتَ وَ يَوْمِ التَّرْوِيَةِ وَ يَوْمِ عَرَفَةَ- وَ إِذَا غَسَّلْتَ مَيِّتاً أَوْ كَفَّنْتَهُ أَوْ مَسِسْتَهُ بَعْدَ مَا يَبْرُدُ- وَ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ- وَ غُسْلُ الْكُسُوفِ إِذَا احْتَرَقَ الْقُرْصُ كُلُّهُ فَاغْتَسِلْ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص307.

[5] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ‌ ‌عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ- إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ- وَ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الِاسْتِحَاضَةِ وَاجِبٌ- إِذَا احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ فَجَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- إِلَى أَنْ قَالَ وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَوْلُودِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمُحْرِمِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ يَوْمِ عَرَفَةَ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الزِّيَارَةِ وَاجِبٌ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ- وَ غُسْلُ دُخُولِ الْبَيْتِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ دُخُولِ الْحَرَمِ يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا تَدْخُلَهُ إِلَّا بِغُسْلٍ- وَ غُسْلُ الْمُبَاهَلَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الِاسْتِسْقَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُسْتَحَبٌّ- وَ غُسْلُ لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ- وَ غُسْلُ لَيْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سُنَّةٌ لَا تَتْرُكْهَا- لِأَنَّهُ يُرْجَى فِي إِحْدَاهُنَّ لَيْلَةُ الْقَدْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْفِطْرِ- وَ غُسْلُ يَوْمِ الْأَضْحَى سُنَّةٌ لَا أُحِبُّ تَرْكَهَا- وَ غُسْلُ الِاسْتِخَارَةِ يُسْتَحَبُّ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص304.

[6] وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ- ثُمَّ قَالَ وَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ- قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اغْتَسِلْ فِي لَيْلَةِ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ- وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَعْمَلَ فِي اللَّيْلَتَيْنِ جَمِيعاً؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص305.

[7] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص311.