درس هزار و شصت و دوم

اغسال مندوبه زمانيه

« التاسع‌ : يوم النصف من شعبان.العاشر  :يوم المولود‌و هو السابع عشر من ربيع الأول.الحادي عشر  :‌يوم النيروز.الثاني عشر‌ :يوم التاسع من ربيع الأول.الثالث عشر‌ :يوم دحو الأرض و هو الخامس و العشرين من ذي القعدة.الرابع عشر‌ :كل ليلة من ليالي الجمعة على ما قيل بل في كل زمان شريف على ما قاله بعضهم و لا بأس بهما لا بقصد الورود‌»[1].

ادامه بحث گذشته

(نوار از نيمه شروع مى‏شود).

و غسل المولود واجب. غسل مولود واجب است. اين جهتش را ذكر كرديم. اين غسل مولود غسل يوم المولود نيست. غسل المولود است. و اصل عدم التقدير است. مولود، بچه‏اى كه زاييده مى‏شود مستحب است او را غسل بدهند. غسل المولود او است. بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند، ظاهر را قبول دارند كه مال يوم المولود النبى نيست اين موثقه، ولكن مناقشه كرده‏اند كه اين غسل المولود است كه مستحب است بچه‏اى كه به دنيا مى‏آيد او را بشويند. اين غسل نيست. اين هم اشتباه است. اين غسل، غسل همان مشروع است. عنوانش غسل مشروع است. در اين موثقه امام عليه السلام در مقام بيان آن غسلهايى است كه در شريعت مشروع است به نحو وجوب يا به نحو استحباب. اما غسل از خبث، غسل را اين روايت ربطى ندارد.

موثقه سماعه

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ- إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ- وَ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الِاسْتِحَاضَةِ وَاجِبٌ- إِذَا احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ فَجَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- إِلَى أَنْ قَالَ وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَوْلُودِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمُحْرِمِ وَاجِبٌ»[2] اين اغسال را ذكر مى‏كند. اين اغسال را ذكر كردن بر اينكه غسل خبثى است و شستن است، بچه را مى‏شويند. اين معنا نيست، خود مولود را غسل دادن مستحب است. عنوانش غسل مولود است. خداوند متعال كه بر آن شخص نعمتى داده است، فرزندى داده است، ذكرا او انثى اين مستحب شده است بر اينكه آن مولود را غسل بدهد به غسل مولود. چه جورى كه اذان گفتن مستحب است اقامه گفتن بر گوش و راست و چپش مستحب است، اين هم همين جور است غسل دادن مستحب است. اين يك كلام.

كلام ديگرى از صاحب وسائل قدس الله سره است. صاحب وسائل در اغسال مسنونه قرار داده است. باب استحباب غسل المولود كه قبول كرده است كه مولود را غسل دادن مستحب است. دليلش چيست؟ آن روايت را قرار نداده است، موثقه سماعه را. بلكه در ما نحن فيه روايت ديگرى ذكر كرده است آن روايت ديگر اين است در باب بيست و هفت از ابواب اغسال مسنونه. باب استحباب غسل المولود:

روايت ابی بصير

 «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ » اين قاسم ابن يحيى جدش حسن ابن راشد اينها توثيقى ندارند. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: اغْسِلُوا صِبْيَانَكُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَشَمُّ الْغَمَرَ- فَيَفْزَعُ الصَّبِيُّ فِي رُقَادِهِ وَ يَتَأَذَّى بِهِ الْكَاتِبَانِ».[3]

اين تعجب از مقام صاحب وسائل است با اين خبرويتش، با اين اقویيتش اين روايت را اينجا ذكر كرده است. اين ربطى به باب غسل مولود ندارد. اين روايت اين است كه اين بچه‏ها كه غذا مى‏خورند اگر غضا چرب بوده باشد گوشت چربى بخورند كه دستهايش چربى مى‏شود، دهانش هم، اطراف صورتش چربى مى‏شود اين را مى‏فرمايد «اغسلوا صبيانكم من الغمر». صبيانتان را از اين  غذا بشوييد. نگذاريد همين جور بوده باشد. فان الشيطان يشمّ الغمر. آن را شيطان بود مى‏كند. يا همين جور است به اين عناوين ذكر شده است. اينجور چيزها در لسان ائمه ع  اين باعثش مى‏شود بچه وقتى‏ كه مى‏خوابد در خواب وحشت كند. بعد اين ربطى به صبيان ولو فرض كنيد سه سال، چهار سال، پنج سال داشته باشد كه خودش نمى‏تواند بشويد، شما بشوييد. اغسلوا صبيانكم، اين ربطى به غسل مولود ندارد. صبيان است اينجا موضوع حكم.

شاهد بر اين كه خوب اين شستن، شستن از دسومت غذا است. لحم است، وقتى كه گوشت مى‏خورد مى‏بينيد همه صورتش چرب شده است، دستهايش همه‏اش چرب شده است. آن وقت اين مشروع شده است. اين اختصاص به صبى ندارد. صبى را مستحب است شستن، كبير مستحب است خودش بشويد. بدان جهت در ذيل حديث دارد استحباب مبنى بر همان تسامح در ادله سنن است. در ما نحن فيه در ذيل دارد كه و يتاذى به الكاتبان. به اين غمرى كه در، با اين غمر كاتبان متعصى مى‏شود. يعنى بالغ هم باشد بايد بشويد اين را. اين ربط به او است و مربوط به مسأله مولود نيست. البته با اشتباهی که رخ داده  از مقام صاحب وسائل (ره) كم نمى‏شود.

بدان جهت در ما نحن فيه خود اين معنا به عنوان نظافت كه عنوان نظافت مستحب است به عنوان نظافت فرقى ما بين كبير و صغير ندارد. اين غسل مستحب است عنوان نظافت اگر بوده باشد به عنوان استحباب كه غرضش اين بوده باشد آن احتياج به اين هم ندارد. اين يك جهت بود كه غفلت شده بود بيان كنيم.

اغسال مندوبه مکانيه

«فصل في الأغسال المكانية ‌أي الذي يستحب عند إرادة الدخول في مكان و هي الغسل لدخول حرم مكة و للدخول فيها و لدخول مسجدها و كعبتها و لدخول حرم المدينة و للدخول فيها و لدخول مسجد النبي صلي الله عليه واله و كذا للدخول في سائر المشاهد المشرفة للأئمة عليهم السلام و وقتها قبل الدخول عند إرادته و لا يبعد استحبابها بعد الدخول للكون فيها إذا لم يغتسل قبله كما لا يبعد كفاية غسل واحد في أول اليوم أو أول الليل للدخول إلى آخره بل لا يبعد عدم الحاجة إلى التكرار مع التكرر كما أنه لا يبعد جواز التداخل أيضا فيما لو أراد دخول الحرم و مكة و المسجد و الكعبة في ذلك اليوم فيغتسل غسلا واحدا للجميع و كذا بالنسبة إلى المدينة و حرمها و مسجدها‌».[4]

بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف در مقام شروع مى‏كند به بيان قسم ثانى از اغسال مسنونه كه آن قسم ثانى اغسال مكانيه مى‏گويند آنها را. ايشان مى‏فرمايد در دخول به چند مكانى كه هست، غسل كردن مستحب است. يكى داخل شدن است. خدا قسمت كند وقتيكه به مكه مى‏رويد از ميقات احرام مى‏بنديد داخل شديد و قتى كه به حرم كه قبل از دخول به مكه است، حرم مكه مى‏گويند. قبل از دخول به حرم در ادنی الحل انسان غسل بكند كه به حرم كه داخل مى‏شود به حرم داخل شدنش با غسل باشد. بعد ايشان مى‏فرمايد در دخول در مكه هم همين جور است. آن وقتى كه ادنی الحل را وارد حرم شد، حرم را گذشت مى‏آيد وارد مى‏شود به خود مكه، بيوتات مكه‏اى كه هست كه ملاك بيوتاتش است، آنجا هم لدخول مكه غسل بكند.

بعد ايشان مى‏فرمايد و كذا دخول به كعبه و دخول به مسجد الحرام غسل مستحب است. انسان وقتى كه به مكه وارد شد، با غسل هم وارد شد، بعد كه اگر آن غسل منتقض بوده باشد، وقتى كه وارد مى‏شود به خود مسجد غسل بكند. بعضا هم ممكن است كسى داخل خود كعبه بشود. اگر راهى پيدا كند. درش را بعضا اتفاقا باز مى‏كردند. دخول خود بيت الحرام آن هم غسل براى مستحب است. لدخول حرم المكه و خود مكه و خود مسجد الحرام مى‏فرمايد غسل بر اينها مستحب است.

بعد به اينها اضافه مى‏كند دخول لحرم المدينة، قبل از اينكه انسان به شهر مدينه داخل بشود، به مدينة الرسول (ص) در حرم مدينه به حرم كه داخل مى‏شود، غسل مستحب است. و هكذا خوب خودش در حرم بوده است، حرم هم يا قبلا داخل شده است. به خود مدينه كه داخل مى‏شود، غسل مستحب است. داخل كه مى‏شود به مسجد النبى (ص) غسل مستحب است.

يك وقت شخصى مثل زماننا هذا غسل كرد داخل حرم شد، ماشين است ديگر آمد به مكه و مكه هم رسيد فرض كنيد، آمد به مسجد الحرام طوافش را اتيان بكند. اين يك غسل كافى است. چونكه باب تداخل الاغسال را گفتيم لدخول الحرم و لدخول المسجد و هكذا براى طواف هم غسل مستحب است. از اغسال فعليه است. يك غسل كافى است. مجزى است.

انما الكلام كه اينها غسل مى‏خواهد در صورتى كه غسل قبلى منتقض شده باشد. على ما سيأتى كه اغسال مكانيه منتقض مى‏شوند. حتى به واسطه حدث اصغر. كلام اين است كه اگر حرم داخل شد، آن غسل منتقض شد به دخول مكه مستحب است غسل كردن. آن غسل دخول مكه منتقض شد به حدث اصغر لدخول مسجد الحرام غسل مستحب است. اگر به بعد از داخل شدن به مسجد الحرام هم آن غسلش منتقض شد بيت هم باز بود، مى‏خواست به بيت داخل بشود، غسل مستحب است. اگر فرض كنيد كسى كه داخل حرم مى‏شود، داخل مكه قصد ندارد. غسل لدخول الحرم مستحب است، ولو كسى داخل مكه نشود آن شخص. غسل لدخول المكه مستحب است، ولو شخصى به مسجد الحرام نمى‏خواهد داخل بشود. دخول به مسجد الحرام خودش مستحب است ولو نمى‏خواهد طواف كند يا داخل كعبه بشود. در ما نحن فيه خود اين عنوان لدخول الحرم و المكة و المسجد الحرام. در مسجد الحرام با كسى قرار گذاشتند كه صبح آنجا ملاقات كنيم، صبح مى‏رود فقط قصدش اين است فقط با آن شخص ملاقات كند، معامله‏اى دارد انجام بدهد يا يك مطلب ديگرى دارد. غسل مستحب است لدخول. ولو نمازى هم نمى‏خواند. كلام اين است كه اينها موجبات غسل مستحبى هستند. غسل مستحبى در اين موارد چه جور جنابت موجب است، غسل جنابت را، اين دخول در اين امكنه هم موجب مى‏شوند استحباب اين غسل را. كلام در اين است، وقتى كه اينجور شد، خوب اين دليل مى‏خواهد بگوييم كه غسل بر اينها مستحب است. يك قسمتش را قسمت عمده را دليل معتبر و روايات صحيحه داريم كه غسل براى اينها مستحب است.

يكى از آن روايات صحيحه، صحيحه معاوية ابن عمار[5] است. در باب اول از ابواب غسل مسنونه آنجا دارد:

صحيحه معاويه بن عمار

 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ» ، غسلهاى مشروع را مى‏شمارد، «الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الْعِيدَيْنِ- وَ حِينَ تُحْرِمُ وَ حِينَ تَدْخُلُ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةَ» آن وقتى كه به كعبه داخل مى‏شويد. دخول كعبه خودش موجب استحباب غسل است. آن وقتى كه مى‏خواهى به مكه و مدينه داخل بشويد غسل مستحب است. در آن موثقه سماعه هم دارد و غسل دخول البيت واجب و غسل دخول الحرم يستحب ان لا تدخله الاّ بغسل حرم. اين حرم قدر متيقنش حرم مكه است. ولكن اطلاق دارد، حرم مدينه را هم مى‏گيرد. احتياجى به اين اطلاق نداريم.

صحيحه محمد بن مسلم

كسى بگويد كه اين حرم منصرف است به حرم مكه. چونكه در آن صحيحه محمد ابن مسلم كه صدوق عليه الرحمه نقل كرده است در كتاب خصالش، عن ابى جعفر عليه السلام كه روايت پنجمى [6]است، در آن روايت دارد كه و اذا دخلت الحرمين. وقتى كه به حرم مكه و به حرم مدينه داخل شدى غسل مستحب است. بدان جهت دخول بيت بود، مكه بود، حرمين بود، اينها ثابت شده‏اند. ماند مال دخول به مسجد الحرام و دخول به مسجد النبى كه كسى كه دخول مى‏كند براى طواف آن غسل مستحب است لطواف. آنى كه مثلا داخل مى‏شود به مسجد النبى لزيارة النبى، على ما سيأتى اگر تمام بشود مستحب است. كلام اين است كه نمى‏خواهد زيارت نبى كند. نمى‏خواهد كعبه را هم زيارت كند. نمى‏خواهد طواف بكند، فقط مى‏خواهد به مسجد داخل بشود كه با آن كس كار دارد. با او حرف بزند.

كلام اين است كه دخول لمسجد الحرام و لمسجد النبى (ص) فى نفسه موجب غسل است، كلام در اين است.

بررسی و ملاحظه

بعضى‏ها مناقشه كرده‏اند كه نه، اين دليل ندارد. رجاءً عيبى ندارد، كلام در استحباب است كه مغنى از وضوء بوده باشد. كلام در اين استحباب است.

ولكن به نظر قاصر و فاتر ما اين روايتى كه روايت محمد ابن مسلم، روايت دوازدهمى است در باب اول، اين اشكالى ندارد استدلال به اين.[7] روايت دوازدهمى:

روايت محمد ابن مسلم

 «محمد بن الحسن باسناده عن حسين بن سعيد عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ غُسْلُ الْجُمُعَةِ وَ الْعِيدَيْنِ- وَ يَوْمِ عَرَفَةَ وَ ثَلَاثِ لَيَالٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- وَ حِينَ تَدْخُلُ الْحَرَمَ- وَ إِذَا أَرَدْتَ (دُخُولَ الْبَيْتِ الْحَرَامِ- وَ إِذَا أَرَدْتَ) دُخُولَ مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص وَ مَنْ غَسَّلَ الْمَيِّت».

عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه مناقشه شده است كه اين قاسم ابن عروه توثيق ندارد. ولكن اين قاسم ابن عروه على مسلكنا روايتش معتبر است. چونكه اين از معاريفى است كه تقريبا رواياتش در خود كتب اربعه قريب به صد و پنجاه تا است. حول صد و پنجاه تا، بيشتر يا مختصر است. اين از معاريف است. اشخاص متعدده اجلاء مثل حسين ابن سعيد، احمد ابن محمد ابن ابى عبد الله البرقى و غير ذلک از اين نقل حديث كرده‏اند. اين هم از مثل عبد الحميد طائى و اجلاء روايت كرده است و قدحى هم درباره او نرسيده است. حتى اينكه بعضى‏ها گفته‏اند اين وزير ابى منصور بوده است، اين معنا ثابت نيست، بلكه صحيح نيست و علاوه بر اين وزير شدن اشكالى ندارد. امثالش بود ديگر، امثالش على ابن مهزيار و اينها بودند. آنها با جلالتش منافاتى ندارد. مجرد اين در آن زمان چونكه ائمه عليهم السلام فرموده بود كفارة اعمال السطان قضاء حوائج الاخوان داخل مى‏شدند براى اينكه شيعه امورشان را حل بكند. آن عيبى ندارد. بدان جهت اين روايت من حيث السند اشكالى ندارد.

بدان جهت در مسجد النبى وقتى كه فرض بفرماييد ذكر كرد مسجد النبى ذكر كرد به طريق اولى مسجد الحرام هم مى‏شود. چونكه مسجد النبى ديگر نمى‏تواند بالاتر بشود از مسجد الحرام من حيث الاحكام. چونكه تسويه دارند اينها در احكام. نمى‏تواند جنب حائض در آنها مرور بكند حتى. همان احكامى كه سابقا گفتيم در جنب حائض و نفسا. و ثانيا اين كه اول فرمود و اذا اردت دخول بيت الحرام و اذا اردت دخول مسجد الرسول، آن اولى اعم است. كسى فرض كنيد بر مكه الان هم مى‏گويم انشاء الله مشرف بشويد ببينيد همين جور است كه مى‏گويند يا نه؟ كسى مى‏رود به طرف، در كوچه مكه راه مى‏رود. رفيقش مى‏رسد. كجا مى‏روى فلانى؟ مى‏روم به بيت. بيت كه درش بسته است، نمى‏گذارند. مراد مسجد الحرام است. مراد خود اين بيت را دخول به بيت در موارد اراده مسجد اطلاق مى‏كنند. يعنى در آن موارد هم اطلاق مى‏كنند. بدان جهت امام عليه السلام چونكه در آن مسجد النبى (ص) دخول فقط در مسجد است مى‏گويد اذا اردت الدخول فى مسجد النبى (ص).

بدان جهت در ما نحن فيه خود اين روايت نمى‏خواهيم بگوييم مسجد الحرام به طريق اولى است تا كسى مناقشه بكند اين اولويت‏هاى شما را ما نمى‏فهميم. خود اين معنا كه بعد فرمود اذا ارة البيت دخول البيت، اين شامل دخول مسجد هم مى‏شود. حيث اينكه در آنجاهايى كه، روى اين اساس حتى ربما در شهرها هم مى‏گويند. مثلا فرض كنيد بر اينكه، فرض كنيد در نجف است. از نجف بيرون شده است، كجا مى‏خواهى بروى؟ مى‏روم در مسجد كوفه. او مسجد كوفه داخل نمى‏شود، مرادش خود كوفه است. ولكن اين اطلاق را مى‏كند. اگر دومى گفتيم تسامح هست حمل نمى‏شود كلام بر او، ولكن آن اولى متعارف است و بدان جهت به نظر قاصر و فاتر ما اين اشكالى ندارد كه بر آن دخول در مسجد النبى و مسجد الحرام غسل به آنها مستحب است.

 كسى داخل شد به مسجد النبى يا مسجد الحرام، داخل مكه شد ولكن غسل نكرده بود. گفت الان كه من غسل نكرده‏ام بگذار بعد از دخول در مكه غسل كنم. صاحب عروه فتوا مى‏دهد مى‏گويد كه لا يبعد كه غسل مستحب باشد. آن غسل دخول در مكه، دخول در مدينه، دخول در حرم يا دخول در مسجد اينها اگر قبلا غسل نكرده است، قبل الدخول كه حين الغسل طهرى داخل بشود بعد از دخول غسل بكند. ايشان مى‏فرمايد لا يبعد. اين لا يبعد، كانّ نظر مبارك ايشان اين است كه غرض شارع اين است كه شخص در اين امكنه على طهر غسلى بوده باشد. متطهر بشود به غسل. عند ان الدخول كه نكرد بقائش كه على غسل است باشد. عبارتش هم با اين وجهى كه عرض كردم با اين وجه مى‏سازد. چونكه ايشان قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد بر اينكه و وقتها قبل الدخول عند ارادة الدخول است و لا يبعد استحباب اين اغسال بعد الدخول لكونه فيها. به بودن در اين مساجد غسل مستحب بوده باشد در اين امكنه. اذا لم يغتسل قبله، يا قبلا غسل نكرده باشد. بدان جهت يا غسل كرده باشد منتقض باشد. چونكه خواهيم گفت كه اگر غسل بكند منتقض به حدث اكبر بشود آن غسل حساب نمى‏شود.

ولكن اين را مى‏شود گفت بر اينكه نه، آنى كه ثابت است از مشروعيت غسل فقط غسل حين الدخول است. اما حين الدخول اگر غسل نداشت، بعد خواست غسل بكند اين مستحب را اتيان كرده است اين دليل ندارد. رجاءً عيبى ندارد. چرا دليل ندارد؟ علاوه بر اينكه ظاهر روايات حين الدخول بود، اذا دخلت، اذا قمتم الی الصلاة يعنى وقتى كه مى‏خواهد شروع بكنيد صلاة را. اينجا هم دخلت يعنى اراده دخول بكنيد. علاوه بر اينها كه اين روايات منصرف به دخول است كه حين تدخل در بعضى روايات بود، دلالت مى‏كند بر اين معنا رواياتى كه يكى از آنها را ذكر كردم. چونكه اين روايات را فى ما بعد بحث خواهيم كرد.

 يكى از اين رواياتى كه هست در وسائل باب شش از مقدمات طواف باب ششم از مقدمات طواف است. روايت اولى[8] است.

 صحيحه عبد الرحمن ابن حجاج

 محمد ابن يعقوب عن ابى على الاشعرى كه احمد ابن ادريس است. عن محمد ابن عبد الجبار الاشعرى. اشعرى القمى رضوان الله عليه. عن صفوان ابن يحيى عن عبد الرحمن ابن حجاج. عبد الرحمن ابن حجاج از اصحاب امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه و امام صادق است. «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ- لِدُخُولِ مَكَّةَ- ثُمَّ يَنَامُ فَيَتَوَضَّأُ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ أَوْ يُعِيدُ- ». مردى غسل مى‏كند براى دخول به مكه. ثم ينام فيتوضأ قبل عن يدخل. بعد خوابش مى‏گيرد، قبل از اينكه به مكه داخل بشود. بعد بلند مى‏شود وضوء مى‏گيرد. خواب وضوء مى‏آورد ديگر. ايجزيه ذلك او يعيد. اين غسلش مجزى است يا اعاده بكند؟ «قَالَ لَا يُجْزِيهِ لِأَنَّهُ إِنَّمَا دَخَلَ بِوُضُوءٍ». اين مجزى نيست. دخل بوضوء است. والاّ امام عليه السلام مى‏فرمايد بعد از دخول مكه غسل كنيد. نفرموده است اين را. گفت اين مجزى نيست، گفت اين چونكه وضوء شد الى غسل استحباب را عمل نكرده است.

اين روايت كالصريح است، آنى كه مستحب است دخول مع الغسل است. با غسل داخل اين امكنه بشود. مى‏دانيد كه شبهه اينكه اين روايت در نوم است، مثل بول و اينها را نمى‏گيرد، اين شبهه را ديگر نمى‏شود. خصوصا در صورتى كه سائل سؤال كرد ايجزيه ذالك؟ فيتوضأ وضوء مى‏گيرد. چونكه ناقض وضوء آمده است وضوء مى‏گيرد. امام مى‏فرمايد كه دخل بالوضوء مى‏شود به غسل نمى‏شود. هم استفاده مى‏شود كه غسل منتقض مى‏شود. اين اغسال به حدث اصغر منتقض مى‏شود هم اين معنا از اين صحيحه مباركه و هكذا روايات ديگرى كه مى‏آيد مسئه‏اش استفاده شده است هم انتقاض معلوم مى‏شود هم اين روايت، ظاهر واضحى دارد. خدشه در او نمى‏شود كه استحباب حين الدخول است كه قبل از اينكه دخول بشود بايد اين حكم را عملى بكند.

ثم اين را مى‏دانيد يك حرم مدينه شد، يك حرم مكه شد. مى‏دانيد كه چيزى كه هست، حرم آخر حرم اول مكه، بعد حرمش بعد به حل مى‏رسد. همان كه رواياتى دارد، كسى در حل صيد كرده است. صيد، صيد حل است. آورده است در حرم مى‏خورد كه اگر محرم بوده باشد نمى‏تواند بخورد، چونكه محرم براى او صيد خوردن حرام است. و اما كسى كه در حل صيد كرده است در حرم آورده است بخوردن خودش محرم نيست، عيبى ندارد. اين حرم وقتى كه تمام شد از طرف مكه كه خارج مى‏شوى حرم است، وقتى كه حرم تمام شد او را مى‏گويند حل. حل مى‏گويند. آن وقتى كه از حل قدم برمى‏دارد و ميگذارد به حرم كه داخل حرم مى‏شود اين دخول در حرم است. بدان جهت در روايات هم هيت كه شجرى هست، ريشه‏اش در حل است ولكن شاخه‏هايش افتاده است به حرم. حكم او چيست؟ اين ولكن اين ادنی الحل و ادنی الحرم در خارج فعلا در زماننا هذا حدش كجاست اين را من دليلى پيدا نكردم به اين معنا، كه يك دليلى بوده باشد. فى الجمله معلوم است ولكن اين كه بالجمعه معين بوده باشد، اين خط فاصل ما بين الحل و الحرم است. قدم بردارى داخل حرم مى‏شودى، من اينها را درست، ولكن يك چيزهايى معلوم است. چونكه در احرام عمره مفرده كسى كه در مكه بوده باشد بخواهد عمره مفرده اتيان بكند از حرم بايد خارج بشود از ادنی الحل احرام ببندد براى عمره مفرده. بدان جهت در روايات هم هست كه اين شخص  و هكذا نظاير اينها امر شده است كه عمره مفرده را وقتى كه مى‏خواهيد از خارج حرم ببنديد از اينها بنديد. از اين روايات معلوم مى‏شود كه اينها خارج الحرم هستند. از حرم خارج هستند. آن حرمى كه ائمه عليهم السلام در روايات فرموده است، اينها خارج مى‏شود. كما اينكه در روايات وارد شده است، از شرايط رمى الاحجار اين است كه بايد حساب كه رمى مى‏شود به او جمره بايد از حرم التقا شده باشد و در روايات وارد است كه مستحب است آن حجار را از مشعر اخذ كنيد معلوم مى‏شود مشعر داخل حرم است. در آن رواياتى كه ذكر شده است مشعر داخل حرم است و هكذا از جهت منا هم همين جور است. اينها داخل حرم هستند ولكن ديگر تحديدى بشود، كه ثابت بشود كه مثلا اينها هم حرم اينجور است، تا الى يومنا هذا موفق نشده‏ايم.

بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف مطلب ديگرى را مى‏فرمايد آن مطلب ديگرى كه در عروه فرموده است آن مطلب ديگر مى‏فرمايد لدخول مدينه و لدخول مسجد النبى (ص) و كذا لدخول فى ساير المشاهد ائمة علهيم السلام. كسى اگر به حرم ساير ائمه عليهم السلام داخل مى‏شود عند الدخول غسل مستحب است. خوب آن وقت كلام واقع مى‏شود كه مثلا كسى كه داخل حرم رسول الله مى‏شود گفتيم غسل مستحب است. بدان جهت كسى داخل شد بلا غسل. ولكن در مسجد غسل مى‏كند كه زيارت بكند رسول الله (ص) را. اين لزيارة خود بر زيارة النبى و به زيارت ائمه عليهم السلام غسل كردن مستحب بشود. دخول در مشاهد ساير ائمه موجب بشود استحباب الغسل را. اين را و هكذا غسل زيارت النبى موجب استحباب غسل بشود. بعضى‏ها ادعا كرده‏اند در اين روايات معتبره در بعضى‏ها كه وارد شده است الغسل لزياره غسل زياره مستحب است، اين غسل الزياره در روايات متعده وارد شده است. يكى هم از آنها روايت سماعه است كه خوانديم. همان روايت سومى بود در باب اول و غسل الزيارة واجب الاّ من علة. غسل زيارت واجب است.

بعضى‏ها گفته‏اند كه چونكه اين روايات خاصه كه وارد شده است در زيارت بعضى ائمه عليهم السلام كه غسل در آنها مستحب است اين روايات من حيث السند مناقشه دارد. بدان جهت گشته‏اند كه يك روايتى پيدا كنند که آن روايت به قول صاحب حدائق بعضى‏ها منصوص است، آنها روايتش ضعيف است. ولكن كل الائمه روايتى داشته باشد بر زيارتشان غسل مستحب است، يا حتى زيارت رسول الله غير از اينكه دخول لمسجد النبى همان روايت است. غير از اين يك روايت معتبره‏اى باشد، محل مناقشه شده است بدان جهت بعضى‏ها گفته‏اند كه اين كه در روايات صحيحه وارد شده است الغسل لزياره در بعضى‏ها زيارت البيت است. زيارت البيت همان زيارت كعبه مى‏شود كه يا زيارتش به طور طواف يا مطلق الزياره. هر نحوش كه بخواهد استلام بكند، تقدير بكند، طواف نمى‏خواهد. اين لزياره عيبى ندارد. آنش اشكالى ندارد لزيارت البيت. در بعضى روايات مثل موثقه سماعه مطلق الزياره است. بدان جهت گفته‏اند كه غسل مطلق الزياره مستحب است. زيارة النبى بشود، زيارت البيت بشود، زيارت الائمه عليهم السلام بشود،

ولكن اين خيلى مناقشه دارد. مناقشه‏اى كه تأمل قوى دارد. چونكه زيارت كما يظهر لمن تتبع الاخبار منصرف به زيارت البيت است.

 بدان جهت در افعال منا دارد كه افعال منا را كه پيدا كرد آن وقت برمى‏گردد به مدينه للزياره، يعنى زيارت البيت است، مراد هم طواف است. بدان جهت زيارت مثلا زيارت موسى ابن جعفر سلام الله عليه يا زيارت على ابن موسى كه روايت خاصى دارد ولكن اين سندش مناقشه دارد. به اينها يا زيارت مثلا امام هادى سلام الله عليه و غير ذالك. خصوصا ائمة البقيع. آنها روايتى هم ندارند. غسل بر اينها مستحب است، اين غسل به زيارت به اين معنا ثابت نشده است. استحباب به عنوان ولو در روايات وارد شده است در بعضى‏ها و از اين زيارتى كه در اين موثقه ذكر شده است استفاده نمى‏شود.

و الله سبحان هو العالم.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص461.

[2] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص304.

[3] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص337.

[4]   سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص462.

[5] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْغُسْلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الْعِيدَيْنِ- وَ حِينَ تُحْرِمُ وَ حِينَ تَدْخُلُ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةَ- وَ يَوْمَ عَرَفَةَ وَ يَوْمَ تَزُورُ الْبَيْتَ- وَ حِينَ تَدْخُلُ الْكَعْبَةَ- وَ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ- وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص207.

[6] وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ- ثُمَّ قَالَ وَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ- قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اغْتَسِلْ فِي لَيْلَةِ أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ- وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَعْمَلَ فِي اللَّيْلَتَيْنِ جَمِيعاً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص305.

[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص307.

[8] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج13، ص202.