درس هزار و هشتاد و نهم

تيمّم

«السابع ضيق الوقت عن استعمال الماء‌بحيث لزم من الوضوء أو الغسل خروج وقت الصلاة و لو كان لوقوع جزء منها خارج الوقت و ربما يقال إن المناط عدم إدراك ركعة منها في الوقت فلو دار الأمر بين التيمم و إدراك تمام الوقت أو الوضوء و إدراك ركعة أو أزيد قدم الثاني لأن من أدرك ركعة من الوقت فقد أدرك الوقت لكن الأقوى ما ذكرنا و القاعدة مختصة بما إذا لم يبق من الوقت فعلا إلا مقدار ركعة فلا تشمل ما إذا بقي بمقدار تمام الصلاة و يؤخرها إلى أن يبقى مقدار ركعة فالمسألة من باب الدوران بين مراعاة الوقت و مراعاة الطهارة المائية و الأول أهم و من المعلوم أن الوقت معتبر في تمام أجزاء الصلاة فمع استلزام الطهارة المائية خروج جزء من أجزائها خارج الوقت لا يجوز تحصيلها بل ينتقل إلى التيمم لكن الأحوط القضاء مع ذلك خصوصا إذا استلزم وقوع جزء من الركعة خارج الوقت‌»[1].

فروض ضيق وقت نسبت به استعمال آب

كلام در اين مسأله‏اى بود كه صاحب عروه در آن مسأله سه فرض و سه صورت را بيان فرموده است.

فرض نخست

 صورت اولى اين بود كه اگر مكلف لضيق الوقت وضوء بگيرد بر صلاتش يا غسل كند تمام الصلاة خارج الوقت واقع مى‏شود، يعنى صلاة به قضا مى‏رود، و اما اگر تيمم بكند مى‏تواند تمام الصلاة را يا اقلا ركعتى از آن صلاة را فى وقتها درك كند، در اين صورت عرض كرديم مكلف متمكن نيست بر وضوء يا غسل لصلاة الوقت، چونكه صلاة الوقت در خارج وقت قضا مى‏شود، و بدان جهت مكلف است وظيفه‏اش منتقل مى‏شود به تيمم براى صلاة بالوقت تيمم مى‏كند، بلا فرق كه بعد از تيمم تمام صلاة را فى الوقت درك كند يا ركعتى از صلاة را در وقتش درك كند، اين صورت گذشت.

فرض دوم

صورت ديگرى كه ايشان فرض دومى است در عبارتش فرض مى‏كند، آنجايى است كه مكلف اگر وضوء بگيرد و صلاتش را با وضوء بخواند، اقلا يك ركعت از صلاتش را در وقت درك مى‏كند، اگر وضوء بگيرد يا غسل بكند، اگر جنب است صلاة را فى وقتها يك ركعتش را درك مى‏كند، اما اگر تيمم بكند صلاة را من اولها يا آخرها در وقت اتيان مى‏كند، وضوء بگيرد يا غسل بكند صلاة را با طهارت مائيه تماما درك نمى‏كند، ولكن يك ركعت يا بيشتر را درك مى‏كند، و اگر تيمم بكند صلاة را من اولها الى آخرها در وقت درك مى‏كند، اينجا فرموده است بر اينكه بعضى‏ها فرموده‏اند صلاة را وضوء بگيرد يا غسل كند همان يك ركعت را در وقت اتيان بكند، و نوبت به تيمم نمى‏رسد.

ايشان مى‏فرمايد بر اينكه اين جماعت تمسك كرده‏اند به قوله عليه السلام من ادرک من الغداة رکعة فقد ادرک کلها یا فقد ادرکها التامة كه اين مضمون گفتيم، مضمون روايات است اشاره كرديم با الغا خصوصيت صلاة الغداة و گفتيم صلاة الغداة به جهت اين است كه او غالبا مورد فوت الوقت است و ضيق الوقت است، گفته‏اند من ادرك من الوقت فقد ادرك الوقت مقتضايش اين است كه صلاتش در وقت است، وضوء هم بگيرد آن ركعت را اتيان مى‏كند در وقت، غسل هم بكند اتيان مى‏كند در وقت پس وظيفه‏اش همان وضوء گرفتن است، ولكن ايشان قدس الله نفسه الشريف خلاف اين را اختيار مى‏كند در عروه، مى‏فرمايد اين شخص هم بايد براى صلاتش تيمم كند و صلاة را من اولها الى آخرها فى وقتها اتيان بكند، چرا يا صاحب عروه؟ ايشان مى‏فرمايد اين وقتى كه شرط در صلاة است من اول الصلاة الى آخر الصلاة شرط است كه انسان صلاة را از اول تا آخر در وقت اتيان بكند، و در ما نحن فيه مكلف مى‏تواند صلاة را اتيان بكند من اولها الى آخرها فى الوقت ولكن طهارت مائيه از بين مى‏رود، بايد تيمم بكند، و اگر طهارت مائيه را تحصيل بكند، وقت فوت مى‏شود صلاة فى الوقت، يعنى آنى كه از اول صلاة تا آخر صلاة مشروط است بر اينكه در وقت اتيان بشود، آن وقت در آن صلاة فوت مى‏شود در اجزائش، در ركعت دوم، سوم، چهارم و هميشه امر بما اينكه وقت اهم من الطهارة است، امر داير است ما بين اينكه صلاة را با طهارت مائيه درك بكند يا صلاة را فى وقتها به اجزائها درك كند، چونكه وقت اهم است بايد ملاحظه وقت را بفرمايد.

عرض مى‏كنم در ما نحن فيه سابقا براى شما معلوم شد كه مورد، مورد تزاحم نيست در اين موارد، در ما نحن فيه طهارت مائيه هم بدل دارد كه تيمم است، و هكذا وقت صلاة فى الوقت هم، وقت هم بدل دارد كه عبارت از ادراك‏ ركعة من الصلاة فى الوقت، وقت اضطرارى است، پس هر دو تا شرط بدل اضطرارى دارند، نمى‏دانيم شارع در متعلق التكليف خصوص احد البدلين را اخذ كرده است يا جامع ما بينهما را، الكلام، الكلام كه مقتضى تخيير است، ولكن در ما نحن فيه يك خصوصيتى دارد، و آن خصوصيت اين است ما كه گفتيم رجوع مى‏شود عند دوران اينكه ساقط اين شرط است يا آن شرط، يا معتبر احدهما است، اصل تخيير است، اين در صورتى است كه دليلى در تعيين ساقط و تعيين معتبر از بدلين نداشته باشيم والاّ اگر دليل داشته باشيم نوبت به اصل عملى نمى‏رسد، و در ما نحن فيه دو تا دليل داريم:

دليل اول خود آيه مباركه است، ظاهر آيه مباركه كه فرمود اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم بعد فرمود و ان كنتم جنبا فاطهروا، اينكه مى‏گويد وقتى كه به صلاة بلند شديد، ظاهرش عبارت از اين است كه آن صلاتى كه وظيفة الوقت است، وقتى كه به او بلند شديد، آن صلاتى كه متعلق الامر است و وظيفة الوقت است، وقتى كه به او بلند شديد، اگر متمكن شديد و مفروض اين است كه صلاة من اولها الى آخرها مشروط به وقت است، وقتى كه به اين صلاة كه در او من اولها الى آخرها بايد در وقت بشود، وقتى كه به او بلند شديد در اين صورت فاغسلوا وجوهكم و ان كنتم جنبا فاطهروا، فلم تجدوا را معنا كرديم كه اين لم تتمكنوا من الوضوء او الغسل، به قرينه مرضی كه مريض آب دارد ولكن متمكن نيست، اگر به اين صلاة فى الوقت متمكن نشديد از وضوء و غسل تيمم بكنيد، و در ما نحن فيه مفروض اين است كه قيام كرده‌ايم به صلاتى كه مشروط فى الوقت است، به او بلند شده‏ايم كه او را در وقتش اتيان بكنيم، و متمكن نيستيم به وضوء گرفتن و غسل كردن، چونكه وقت فوت مى‏شود، آيه مباركه مى‏گويد آن صلاتى كه مشروع است و به آن صلاة مشروعه قيام كرديد اتيان كنيد، كه آن صلاتى كه وظيفه و مشروعه است، قطع نظر از ناحيه طهارتش كه از ساير جهات، آن صلاة را بلند شديد كه يكى هم صلاة فى الوقت است، بلكه خود آيه منصرف است به آن صلوات يوميه كه در وقت بايد اتيان بشود، به آن صلاة اگر بلند شديد كه وظيفه است متمكن شديد به او وضوء بگيرد، وضوء بگيريد، نشد، تيمم بگيريد، خود آيه شريفه كافى است كه در صورتى كه نتواند صلاة را به تمامها فى الوقت اتيان بكند وظيفه تيمم است، چونكه قدرت ندارد آن صلاة را به تمامها فى وقتها اتيان بكند.

سؤال ...؟ آيه مباركه ناظر است به آن شرايطى كه بر صلاة فرموده است، اقم الصلاة من دلوك الشمس و هكذا در صلاة الفجر، آنى كه در قرآن مجيد وظيفه صلاتى فرموده است و مردم را امر به قيام به او كرده است كه وقت است، يكى از اين چيزهايى كه در صلاة اعتبار كرده است وقت است، مى‏گويد وقتى كه به او بلند شديد يعنى وقتش موجود است، در وقت اتيان مى‏شود، متمكن شديد وضوء بگيريد، نشديد تيمم بكنيد، اين وجه اول است، ساير شرايط استفاده شده است از آن قيودات خارجيه ممكن است بگوييم كه آيه ناظر به آنها نيست، اما آنى كه در خود كتاب مجيد ذكر شده است، فريضة الوقت ناظر به او است، به آن فريضة الوقت، وقتى كه بلند شديد در ما نحن فيه متمكن شديد وضوء بگيريد و غسل كنيد والاّ تيمم.

اگر كسى گفت بله، آيه درست، ولكن من ادرك من الوقت ركعة من الصلاة من الغداة ركعة فقد ادركها، اين تعميم مى‏دهد، اين جوابش را الان مى‏گويم، بگذارد وجه ثانى را بگويم.

اگر كسى اين وجه اول را قبول نكرد، گفت اين آيه كه مى‏گويد صلاة فى الوقت را فرض كرده است و مى‏گويد متمكن شديد، وضوء بگيريد يا غسل كنيد به آن صلاة فى الوقت متمكن نشديد، تيمم بكنيد من اين را قبول ندارم، خب مى‏گوييم صحيحه زراره، در صحيحه زراره امام عليه السلام فرمود المسافر يطلب الماء، مادام فى الوقت و اذا خاف الفوت، گفتيم يعنى خاف فوت الوقت، وقتى كه خاف فوت الوقت فليتيمم و يصلى، سابقا اگر يادتان بود، گفتيم خود صلاة، خود شرايطش كه قبله، وقت، اينها تمامش منصرف است به اختيارى، اين كه عند التخلى تستقبل الی القبله و لا تستدبرها، يعنى قبله اختيارى، والاّ ما بين المغرب و المشرق قبلة، ولكن توالت بنا كردن بين المشرق و المغرب اشكالى ندارد، چونكه اين شرايطى كه قبله منصرف است به قبله اختيارى، صلاة به صلاة اختيارى، فرض بفرماييد وقت به‏ وقت اختيارى، امام عليه السلام در آن صحيحه فرمود مسافر، مسافر به جهت اينكه معرض فقد الماء است، خصوصيتى ندارد، كسى كه آب ندارد فحص مى‏كند از آب مادامى كه در وقت است، وقتى كه ترسيد وقت فوت بشود، ترسيد وقت فوت بشود، وقت اختيارى فوت بشود، وقت اختيارى اعتبار وقت است من اول الصلاة الى آخرها، اگر ترسيد اين وقت فوت بشود فلتيمم و يصلى، در اين كه سنى و شيعه شكى نمى‏توانند بكنند كه ظاهر صحيحه عبارت از اين است. آن وقت شما بگوييد كه آن روايتى كه دارد من ادرك من الوقت ركعة فقد ادركها او حكومت دارد، او تعميم مى‏دهد، مى‏گويد نه، اذا خاف فوت يعنى يك ركعت را هم درك نكند، در آيه مباركه هم كسى كه متمكن نشد، صلاة را فى وقتها اتيان بكند، تيمم بكند، اين روايت حكومت دارد وقت را تعميم مى‏دهد، مى‏گويد وقت تا يك ركعت است، يك ركعت از صلاة را در وقتش اتيان بكند.

عرض مى‏كنم بر اينكه امام عليه السلام در صحيحه زراره كه حكم مسافر را بيان مى‏كند مى‏گويد مادام فى الوقت، مادامى كه وقت منقضى نشده است فحص مى‏كند، فاذا خاف الفوت، يعنى بترسد كه آن وقت فوت بشود، آن وقت اعتبار وقتى است كه من اول الصلاة الى آخرها معتبر است، اين فوت بشود، ولو به اينكه بعضى اجزاء صلاة در خارج واقع بشود، صحيحه مفادش اين است، و حديث من ادرك حكومتى ندارد، يادتان بوده باشد، براى اينكه اين مدرك اين من ادرك من الوقت ركعة فقد ادركها اين ناظر بر اين است، شخصى نماز نخوانده است، وقتى كه مى‏خواهد نماز بخواند، بلند شده است مثل زمان سابق هم، مثل الان نبود كه عمارات سر بكشد كسى نبيند افق را، اين قدر خانه باشد، منازلى بود بر اينكه، قريه‏اى بود كه در آن دو تا منزل يا يك خانه بيشتر نبود، افق را مى‏ديدند بدان جهت در روايات هى مى‏گويد به افق نگاه كن، اين صبح بلند شده است مى‏بيند كه يك مختصرى به اندازه سه دقيقه مانده است كه آفتاب بزند، خب مى‏بيند، اهل خبره است افق را، اين مى‏گويد پس نماز نخوانيم برويم بخوابيم، چرا؟ چونكه وقت فوت شده است، نماز را نمى‏توانيم در وقت درك كنيم، اين من ادرك اين را مى‏گويد كه اين نمى‏تواند نمازش را ترك بكند، اگر بتواند صلاتش را يك ركعتش را در وقت اتيان بكند به قضا گذاشتن جايز نيست، معناى من ادرك اين است، نه اينكه كسى كه مى‏تواند صلاتش را در وقت بخواند بتيمم او وضوء بگيرد يك ركعت بخواند، حديث ناظر به اين نيست، حديث شريف ناظر بر اين است كسى كه بتواند صلاتش را در وقت ولو يك ركعت بخواند اين نمى‏تواند به قضا بگذارد، منتهى آن صلاة را بايد چه جور اتيان بكند، فاقد الماء است با تيمم واجد الماء است بايد با وضوء اتيان بكند، اين كسى كه صلاة را وظيفه‏اش اين است كه اتيان بكند در وقتش وقتى كه ديد ديگر وقت بعضش منقضى شده است، نمى‏تواند صلاة را به قضا بگذارد، بايد در وقتش اتيان بكند به همان وظيفه‏اى كه در وقت مقرر است، در صحيحه زراره اينجور مقرر است كه اگر خوف پيدا كرد كه صلاة اختيارى وقت اختيارى فوت بشود در اين صورت به وضوء گرفتن، چونكه طلب براى وضوء يا غسل است، با وضوء گرفتن يا غسل كردن وظيفه تيمم است، بدان جهت اين حديث شريف مواردى را مى‏گيرد كه انسان فرض كنيد صلاة را با وضوء هم نمى‏تواند درك كند در وقت با تيمم هم نمى‏تواند كه اين را خواهم گفت، در صورت ثانيه حديث من ادرك حكومتى ندارد در اين صورت، در اين صورت حكومت با ظاهر آيه مباركه است و هكذا با صحيحه زراره است كه وارد است «المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت و اذا خاف الفوت فليتيمم»، صلاة را بايد وقت اختيارى كه ترسيد فوت بشود بايد تيمم بكند، بدان جهت صحيحه و آيه دلالت ندارند، خصوصا صحيحه به دلالت واضحه كه در مواردى كه امر داير است وضوء بگيرد و بعض الصلاة خارج وقت واقع بشود يا تيمم بكند در داخل وقت اتيان بكند واجب است با تيمم وظيفه شرعى همين است كه گفتيم، كه صلاة را در وقتش با تيمم بخواند به حيث اينكه تمامش در وقت واقع بشود، الصورة الثانيه اين بود كه در عبارت عروه است، منتهى اينها را به هم قاطى كرده است.

فرض سوم

الصورة الثالثه اين است كه انسان اگر تيمم بكند، صلاتش در وقت واقع مى‏شود ولكن بعض ركعت اخيره در خارج وقت واقع مى‏شود، مثل اينكه صلاة ظهر است، تيمم بكند همه‏اش، چهار ركعت را در وقت مى‏خواند، ولكن سجده اخيره يا تشهد بعد از سجده اخيره را كه بايد تشهد و سلام بگويد اين تشهد و سلام در خارج وقت واقع مى‏شود، يا فقط سلامش در خارج وقت واقع مى‏شود، كه اگر تيمم بكند بعض الركعة در خارج وقت واقع مى‏شود، و اما اگر وضوء بگيرد و بخواهد با وضوء يا با غسل نماز بخواند يك ركعت تامه را در وقت با طهارت درك مى‏كند، وضوء يا غسل كند يك ركعت را در وقت درك مى‏كند، اما تيمم بكند صلاة همه ركعات را در وقت درك مى‏كند الاّ بعض ركعت اخيره را كه بعض الركعه از مكلف به فوت مى‏شود و در خارج وقت اتيان مى‏شود، ايشان در عروه به ؟؟ مى‏گويد بر اينكه در ما نحن فيه هم بايد تيمم بكند، وظيفه تيمم است، روى آن مسلكى كه خودش اعتبار كرد، فرمود وقت معتبر است، من اول الصلاة الى آخرها در تمام اجزاء صلاة معتبر است ركعات و اجزاء الصلاة، كما اينكه طهارت در آنها معتبر هستند، پس در ما نحن فيه در غير ركعات اخيره كه ركعات بعدى است، امر داير است ما بين طهارت مائيه و ملاحظه وقت، وقت اهم است او مقدم مى‏شود، الاّ آن جزء يسيرى كه در آخر است او مفروض اين است كه طهارت ترابيه هم در خارج وقت است، طهارت مائيه هم بشود خارج وقت است، او ديگر از قدرت خارج است، اين كلام ايشان است.

كلام ايشاه مبتنى بر مسأله متزاحمين است، ايشان وقت را با طهارت مائيه متزاحمين گرفت، آن طهارت مائيه بدل دارد، وقت بدل دارد، ولكن وقت اهم است، روى اين اساس فرمود آنى كه طهارت مائيه است، او عقب زده مى‏شود و طهارت ترابيه منتقل به بدلش مى‏شود تا وقت در اجزاء صلاتى رعايت بشود.

از ما ذكرنا كه گفتيم ما نحن فيه باب تزاحم نيست، در ما نحن فيه شارع يك امرى دارد، امر نفسى دارد، او يا مقيّد است به طهارت مائيه ولو در يك ركعت، در وقت واقع بشود، يا مقيّد است به وقت، مع الطهارة الترابيه به مقدار ممكن من الوقت يا احد الامرين، يكى از اينها مكلف است، در آن صورت ثانيه، دليل داشتيم، دليل داشتيم بر تعيين اينكه ساقط طهارت مائيه است، هم صحيحه زراره هم ظاهر آيه مباركه دلالت كردند كه ساقط طهارت مائيه است، بدان جهت وظيفه منتقل مى‏شود با صلاة فى وقتها اتيان مى‏كند، من اولها و آخرها، ولكن در اين صورت نه ظاهر آيه حكومتى دارد، نه صحيحه زراره، چونكه در صحيحه زراره فرض شده است كه تيمم بكند تمام صلاة را در وقت درك مى‏كند، اذا خاف الفوت گفتيم ولو بعض الوقت فوت بشود، ولو وقت در بعضى اجزاء صلاة فوت بشود، وظيفه تيمم است، اما در ما نحن فيه قطعا فوت مى‏شود وقت در بعضى اجزاء الصلاة، فرض ما اين است كه مكلف از خواب بلند شده است، در ما نحن فيه يقين دارد تيمم هم بكند، بعض صلاة خارج الوقت است، وضوء هم بگيرد بعضى صلاة خارج وقت است، نه صحيحه زراره حكومتى دارد، نه ظاهر آيه حاكم است، اينجا جاى من ادرك است كه به قضا نگذارد، بدان جهت در ما نحن فيه ظاهر اين روايت، ظاهر آيه كه حكومت نكرد، صحيحه زراره كه نكرد، من ادرك ركعة من الصلاة فقد ادركها مى‏گويد كه نمى‏تواند به قضا بگذارى، خب بايد اتيان بكنى صلاة را در وقت، چونكه قادر به درك صلاة در وقت بعضش هستى، خب اذا قمتم الی الصلاة لا صلاة الا بطهور، اذا قمتم الی الصلاة واجد الماء يتوضأ اين واجد الماء است، در ما نحن فيه بعض صلاة در وقت اتيان بايد بشود، نسبت به آن صلاة كه بعضش معتبر است در وقت واقع بشود، واجد الماء است، بدان جهت در ما نحن فيه بايد وضوء بگيرد.

اين كه مى‏بينيد بعض الفحول تعليقه زده‏اند در عبارت عروه در اين فرض وظيفه وضوء گرفتن بر صلاة است معنايش اين است، چونكه صحيحه زراره حكومتى نداشت و هكذا ظاهر آيه حكومتى نداشت، من ادرك گفت نمى‏توانيد نماز را به قضا بگذاريد، نماز هم كه بدون طهارت نمى‏شود، متمكن از وضوء است كه بعضى صلاة را در وقت اتيان بكند، بدان جهت وظيفه‏اش وضوء گرفتن است، ولكن صاحب عروه چه مى‏گويد؟ صاحب عروه مى‏گويد كه نه، تيمم بكند، مقام، مقام‏ اهميت وقت است.

بعد دارد بر اينكه احتياط اين است كه صلاة را در خارج وقت وضوء بگيرد و قضا بكند، خصوصا در صورتى كه تيمم كه كرده است و صلاة را خوانده است در وقت بعضى ركعتش در خارج وقت واقع بشود، اين صورت ثالثه اين است، در صورت ثالثه كه گفتيم وظيفه عبارت از وضوء گرفتن است و بايد صلاة را با وضوء اتيان بكند، اين صورت را گفتيم.

فرض چهارم

بعد ايشان فرض ديگرى را ذكر مى‏فرمايد، در حقيقت صورت رابع است آن مسأله بعدى، آنجايى است كه شخص خودش مى‏گويد بابا حال ندارم، كسل هستم، بگذار بنشينم مشغول بشوم، بلند مى‏شوم نمازم را يك ركعت آخر وقت مانده است مى‏خوانم، از خواب بلند شده است طرف صبح كسل است، نشسته است در همان رختخوابش، هى مى‏گويد بلند مى‏شوم، تا رسيد به جايى كه من ادرك من الوقت ركعة رسيد، كلام در ما نحن فيه اين است كه قبل از اينكه به اين ادرك برسد، فرض مى‏كنيم كه اگر تيمم بكند تمام صلاة را در وقت اتيان ميكند، اما اگر بخواهد وضوء بگيرد يا غسل كند وقت تشريف مى‏برد يا همه‏اش يا بعضى‏اش، در اين صورتى كه مكلف عمدا و متعمدا صلاتش را به آخر گذاشت به حيثى شد كه اگر وضوء بگيرد يا غسل بكند صلاة طرا يا بعضا در خارج وقت واقع مى‏شود، اما اگر تيمم بكند صلاة را در داخل وقت اتيان مى‏كند، در آنجايى هم كه تيمم بكند بعضى صلاة را در وقت اتيان مى‏كند، غسل بكند، تمام صلاة در خارج وقت واقع مى‏شود، به عبارت اخرى اين صورت همان صور قبلى است ولكن در صورتى كه اين ضيق وقت تعمدى بوده باشد، به تهامم بوده باشد، نه اينكه مثل فرع سابق خواب مانده بود بيچاره، نه خودش عمدا و متعمدا به تأخير انداخت، ايشان مى‏فرمايد اين هم همين جور است، وقتى كه وقت ضيق شد، ديد كه اگر وضوء و غسل بكند صلاة فوت مى‏شود در اين صورت عصيان كرده است به تأخير انداختن صلاتش ولكن بايد تيمم بكند و صلاتش را در وقت اتيان بكند بتمامها در صورتى كه اصل وقت نمى‏ماند، وضوء بگيرد يا غسل بكند اقلا يك ركعت را با تيمم در وقت درك كند، عصيان كرده است، مستحق عقوبت است، ولكن اين كار را بايد بكند.

اين را بدانيد كما اينكه سابقا گفتيم و مكرر كرديم ظاهر من ادرك اين است كه چاره‏اى نداشت، اينجور شده است كه بيشتر از اين نمى‏توانست درك كند كه عجز طبيعى تعبير مى‏كنند كه انسان عجز طبيعى داشته باشد، يعنى بالطبع عاجز بشود، اما در ما نحن فيه عجز تفریطی كه خودش را تفریط كرده است، اين را من ادرك نمى‏گيرد، بدان جهت است در باب الحج، اينجور است كه من ادرك وقوف بالمشعر قبل الزوال يوم النحر فقد ادرك الحج، هر كسى كه نتوانست وقوف به مشعر را يوم عيد قبل از زوال درك كند فقد ادرك الحج، بدان جهت شخصى شب وقوف در مزدلفه در شب است، شب در مزدلفه خودش عمدا نيامد، در عرفه ماند، طلوع فجر هم كه در عرفه ماند به مشعر نيامد، بعد از طلوع الشمس آمد به مشعر كه قبل از ظهر درك بكند، آن حج او محكوم به بطلان است، من ادرك الحج يوم النهر قبل الزوال فقد ادرك الحج چه شد؟ مى‏گوييم هيچ نشد به او، سر جايش هست، او عجز طبيعى را مى‏گويد نه عجزى را كه آن عجز تفريطى است، افراطى است، عمدى است، آنها را نمى‏گيرد، بدان جهت ما بوديم و حديث من ادرك من الوقت ركعة فقد ادركها، مى‏گفتيم كسى كه عمدا و متعمدا صلاتش را به تأخير انداخته است به حيث اينكه بعضى الصلاة را مى‏تواند در وقت اتيان بكند مى‏گفتيم مكلف به صلاة نيست، اين مثل حج است، صلاتش باطل است، چه با تيمم بخواند چه بدون وضوء بخواند، صلاتش باطل است، چونكه ادرك ظاهرش اين است كه عجز، عجز طبيعى بوده باشد.

ولكن در باب الصلاة از اين معنا رفع يد كرده‏ايم از اين ظهور، چرا؟ چونكه در ما نحن فيه گفتيم شارع به صلاة اهميت داده است، حتى مريضى كه مستجعا بخواند، مستلقيا بخواند، رفع يد نكرده است، به مستحاضه گفته است انّها لا تترك الصلاة بحال، صلاة عمود الدين است، گفتيم اينها را مردم گفته‏اند كه از اينها اهميت صلاة استفاده مى‏شود و صلاة در وقتش بايد ترك نشود، يك دليل ديگرى ما اضافه كرديم حكم را هم شما قرار داديم، در صحيحه زراره فرموده امام عليه‏ السلام، كه «اذا لم يجد المسافر الماء فليطلب مادام فى الوقت فاذا خاف الفوت يتيمم»، گفتيم اين لم يجد، لم يجد تقصيرى را هم مى‏گيرد كه اول وقت آب داشت ريخت زمين، اذا لم يجد المسافر، المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت، مادامى كه وقت است بايد پى آب بگردد نماز بخواند، و اذا خاف الفوت فليتيمم و يصلى، گفتيم اين اذا لم يجد كه ذكر شده است، اول وقت فرض نكرده است، اذا لم يجد در آخر وقت متمكن نيست، اول وقت واجب بود ريخت، بعد گفت كه با تيمم مى‏خوانم ريخت آب را، او را هم مى‏گيرد، بدان جهت در ما نحن فيه روى اين صحيحه اطلاق صحيحه مضافا الى اهمية الصلاة گفتيم صلاة ساقط نمى‏شود.

سؤال ...؟دارد بر اينكه اذا لم يجد المسافر الماء وقتى كه مسافر آب را پيدا نكرد ولو در آخر وقت، متمكن نيست، عمدا داشت در اول وقت، آخر وقت پيدا نكرده است، مى‏گويد فليطلب الماء مادام فى الوقت، مادامى كه در وقت است بايد طلب كند، فاذا خاف الفوت ان يفوته الوقت وقتى كه وقت اختيارى ترسيد فوت بشود فليتيمم و يصلى فى آخر الوقت، تيمم كند و نماز بخواند، ديگر بهتر از اينكه دليل نمى‏شود.

سؤال ...؟ مى‏گوييم واجب است طلب كند، اما متفرع است ولو فى آخر الوقت، ولو فى اثناء الوقت، لم يجدش در اثناء وقت بشود، چونكه ندارد لم يجد فى اول الوقت، اذا لم يجد ولو فى اثناء الوقت، بايد طلب كند، بهترين دليل بود براى اهلش، روى اين حسابى كه هست در ما نحن فيه، ما گفتيم اين معنا را كه شخصى كه افراط كرده است، تفريط كرده است، وقت وسيع است بايد وضوء بگيرد، نماز بخواند وقت ضيق است تيمم كند صلاتش را بخواند، انّما الكلام اين است كه انّه معصيت است، آخر صاحب عروه فرمود معصيت كرده است.

اين را عزيزان من بدانيد، متفاهم عرفى قاعده كليه است، هر وقت امرى شد به يك فعلى ثم بر او مترتبا امر شد، مى‏گويد فلان كار را بكن، اگر نتوانستى او را بكنى اين يكى را بكن، اگر توانستى برو آن بناء كذايى را بياور، اگر او را نتوانستى او را بياورى برو آن شخص ديگر را بياور، اين متفاهم عرفى اين است كه آن ملاكى كه در آوردن نباء اولى، اين متفاهم عرفى اين است كه يك غرضى دارد مولا كه او را گفت اگر نتوانستى اين يكى را بياور، كه در اين يكى آن غرض تأمين نمى‏شود با اين يكى تمام آن غرض، استفاده مى‏شود كه در دومى غرض نقصان دارد، ملاك نقصان دارد، بدان جهت چونكه آن اولى ملاك تام دارد، او را گفت و اين را متفرع بر او كرد، هر مملكتى برويد، شرق عالم برويد و غرب عالم برويد متفاهم عرفى در عرف آنها همين جور است به زبان خودشان كه اين معنايش اين باشد كه نتوانستى از او اين را بياور، او را نتوانستى اين را بياور متفاهم عرفى اين است، پس بدان جهت شارع هم فرموده است فلم تجدوا ماء فتيمموا، اينكه متمكن از آب بود، تفویت كرد آن ملاك را عمدا و متعمدا آن عصيان است، عصيان به غرض است، غرض مولا را تفویت كرد، اين منافات ندارد التيمم احد الطهورين، در طهور صلاتى وقتى كه انسان مضطر شد طهارت مى‏شود مثل وضوء، ولكن كى بود اين طهارت با آن طهارتى كه انسان متمكن از استعمال الماء است؟ اين اضطرارى است، آن اختيارى، تفویت جايز نيست.

و الحمد الله رب العالمين.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص480.