مسأله 30: «التيمم لأجل الضيق مع وجدان الماء لا يبيح إلا الصلاة التي ضاق وقتها فلا ينفع لصلاة أخرى غير تلك الصلاة و لو صار فاقدا للماء حينها بل لو فقد الماء في أثناء الصلاة الأولى أيضا لا تكفي لصلاة أخرى بل لا بد من تجديد التيمم لها و إن كان يحتمل الكفاية في هذه الصورة»[1].
كلام در اين مسأله بود صاحب عروه فرمود اگر صلاتى وقتش مضيّق شده است و مكلف به جهت اين كه آن صلاة را در وقتش درك كند تيمم كرد بر آن صلاة، آب موجود بود، ولكن وضوء گرفتن يا غسل كردن موجب مىشد كه وقت صلاة به فوت برود يا كلّش يا بعضش على ما تقدم، و روى اين حساب در ما نحن فيه تيمم كرد، با اين تيمم صلاة ديگرى را نمىتواند اتيان بكند، براى اين كه نسبت به صلاة ديگرى واجد الماء است، نسبت به اين صلاة ضيق الوقت بود.
بعد ايشان مىفرمايد حتّى اگر بعد از صلاة يا اثناء الصّلاة آبى را كه داشت آن آب مفقود بشود و معدوم بشود به حيثٌ كه اين صلاة را كه تمام كرد، نمىتواند ديگر به صلاة بعدى وضوء بگيرد يا غسل كند، فرمود با اين تيمم نمىشود نماز بعدى را خواند، نسبت به نماز بعدى كه آب ريخته شد بايد تيمم ديگرى بكند و صلاة ديگر را بخواند، مثلاً شخصى صلاة ظهر و عصر را نخوانده بود، يك وقتى ملتفت شد كه نخوانده است، جنب است، غسل بكند اين صلاة ظهر و العصر فوت مىشود، يا هر دو تا فوت مىشود، يا يكى فوت مىشود، يا بعضى ركعات از يكى فوت مىشود. فرقى نمىكند، يا اگر وضوء بگيرد اين جور مىشود، بايد براى صلاة الظّهرين تيمم بكند لضيق الوقت، بعد وقتى كه ظهرين را تمام كرد شب شد، براى صلاة المغرب وضوء مىگيرد، چون كه فاقد الماء نيست، يا غسل مىكند، اين بلااشكال است، ولكن مىفرمايد اگر در اثناء صلاة الظّهر و العصر كه بر آنها لضيق الوقت تيمم كرده بود، يك آبى داشت، آن هم مفقود شد، معدوم شد، به حيثٌ كه بعد از اين كه صلاة العصر را تمام كرد، آبى ندارد براى صلاة مغرب وضوء بگيرد يا غسل كند، مىفرمايد بايد تيمم ديگر بكند، صلاة ظهر و عصر را كه خوانده با تيمم، با تيمم ديگر هم بايد صلاة مغرب و عشاء را بخواند، بعد در عروه احتمال داده است اگر در اثناء اين صلاتى كه وقتش ضيق شده است، در آن اثناء آن صلاة آب مفقود بشود، محتمل است بگوييم كه اعاده تيمم لازم نيست، آن تيمم سابقى كافى است، ايشان اين جور مىفرمايند، مىفرمايد بر اين كه التّيمم لاجل الضيق مسأله 30 است، مع وجدان الماء كه آب دارد ولكن ضيق وقت است، لا يبيح الاّ للصّلاة الّتى ضاق وقتها، مباح نمىكند، يعنى طهارت نمىشود، مگر به صلاة ظهر و عصرى كه وقتش ضيق شده است، فلا ينفع اين تيمم لصلاة الاخرى غير تلك الصّلاة، ولو صار فاقد الماء حينها، ولو وقتى كه صلاة ظهر و عصر را تمام كرد، شب هم فاقد الماء شد، يعنى آبى كه داشت شب از بين رود عند الاذان، بعد مىفرمايد بر اين كه ولو كان فاقداً للماء حينها، بل، بل ترقّى است، لو فقد الماء اثناء الصّلاة الاولى آب را در اثناء صلاة اولى مفقود بشود، لا تكفى لصلاة الاخرى، براى صلاة ديگر كافى نيست براى صلاة مغرب، بل لابدّ من تجديد التّيمم لها و ان كان يحتمل الكفايه فى هذه الصّوره، ولو احتمال دارد كه در صورت ثانيه در اثناء صلاة اين آب را مفقود بشود، آب مفقود بشود اين كافى بشود، اين چرا اين احتمال دارد كه بعضىها ملتزم شدهاند؟ گفتهاند اگر در اثناء صلاة آبى را كه داشت مفقود بشود، با آن تيممى كه لضيق الوقت كرده بود، صلاة بعدى را كه اول آب داشت نسبت به او كه صلاة مغرب است، آن صلاة مغربى كه نسبت به او آب داشت، بعد از اين كه فقدان الماء در اثناء صلاة اولى شد با همان تيمم صلاة مغرب را مىخواند، چرا؟ براى اين كه اينها اين جور فرمودهاند، مىگويند اينها آن وقتى كه اين شخص داخل صلاة المضيقة وقتها شد، اتمام آن صلاة واجب بود، تيمم كرد به صلاة ظهر داخل شد، اتمام اين صلاة ظهر و پشت سرش اتيان به صلاة العصر واجب بود با همين تيمم صلاة را بايد تمام بكند، وقتى كه واجب بود، و اين هم مشغول صلاة الظّهر بود يا مشغول صلاة العصر بود بالتّيمم، واجب بود كه اين صلاة را تمام بكند، اين ايجاد تكليف كه صلاة را تمام بكند، عجز از وضوء لصلاة المغرب مىآورد، الان متمكن نيست با امتثال صلاة الظهر و العصر كه تكليف آنها را امتثال مىكند و امتثالش هم واجب است و قطعش حرام است، با اين امتثال او قدرتى ندارد وضوء بگيرد براى صلاة مغرب، وقتى كه الان غير متمكن است نسبت در حال صلاة، در حال صلاة ظهر و عصر غير متمكن است كه امتثال مىكند تكليف را هى تكرار مىكنم، امتثال مىكند آن تكليف را در حال امتثال او نمىتواند شرعاً نمىتواند بر اين كه وضوء بگيرد بر صلاة مغرب، چون كه بايد صلاة ظهر و عصر را تمام كند، پس فعلاً عاجز است، وقتى كه در اثناء مفقود شد، يا بعد از صلاة العصر مفقود شد، در يك زمانى مفقود شد كه نمىتوانست وضوء بگيرد و غسل كند، چون كه يك دقيقه گذشت، يا سى ثانيه گذشت، بعد از فراغ از صلاة العصر، آب مفقود شد، آب را كسى زد و ريخت به زمين، پايش خورد و ريخت به زمين، كه در آن سى ثانيه متمكن نبود كه وضوء بگيرد، وقتى كه در اثناء صلاة هم ريخته شد، نمىتواند كه وضوء بگيرد، چون كه آب مفقود شده است، هم در حال صلاة عاجز بود از ماء، هم بعد از صلاة از تهيه ماء عاجز است.
منتهى فرقش اين است كه آن وقتى كه تيمم مىكرد للصّلاة الاولى در آن وقت عجز از وضوء بر آن صلاة لضيق الوقت بود، ولكن نسبت به صلاة مغرب كه وضوء نمىگيرد چون كه آب ندارد، عجز منشأش دو تا است، عجز اولى منشأش ضيق الوقت بود، ولكن عجز از وضوء نسبت به صلاة المغرب از ناحيه فقد الماء است، و فرقى نمىكند موضوع مشروعيت تيمم و انتقال وظيفه به تيمم عجز از استعمال الماء است، اينها منشأها هستند كه گفتيم، منشأش تارةً مرض است، تارةً فقد الماء است، ثالثاً تزاحم است، رابعاً بر اين كه ضيق الوقت است و هكذا و هكذا، اينها منشأ موضوع هستند، موضوع بر جواز التّيمم و كون التيمم طهارتاً للصّلاة عدم التّمكن من الطهارة المائيه است، پس اين جناب اين شخص متمكن نبود بر صلاة مغرب وضوء بگيرد، خب تيمم گرفته است، از اول كه صلاة را اتيان مىكرد غير متمكن بود از وضوء و بعد هم غير متمكن از وضوء است و تيمم هم كرده است.
و به عبارت اخرى شما نگاه كنيد، آبى هست مباح، يك آب مباح است، آن آب مباح هم در ملك غير است، فرض كنيد آن جا همسايه ملك الغير است، آب، آب مباح است، ملك همسايه نيست، ولكن آن جا هست، من هم كه نماز نخواندهام، آب ندارم، فقط آب، آب مباح است، به همسايه مىگويم كه اجازه بده بيايم وضوء بگيرم، مىگويد نه، من اجازه ندارم از خانهام وارد بشوى، وظيفه من چيست؟ وظيفه من تيمم است ديگر، تيمم مىكنم، نمازم را اتيان مىكنم، ولو وقت وسيع است، ولكن آب ديگر نيست، فقط آبى است كه در ملك غير است، آب مباح است، در ما نحن فيه وضوء گرفتن من حرام نيست، بدان جهت اگر از ديوار بپرم فلان فلان شده نمىگذارى بيايم من مىآيم، بپرم وضوء بگيرم، آب را اخذ كنم و بياورم وضوء بگيرم، وضويم صحيح است، چون كه آب مباح است، ملك او نيست، ولكن اين موقوف است بر يك معصيت كردنى، معصيت بر اين است كه در ما نحن فيه از ديوار مردم بپرم كه اذن ندارم، چون كه وضوء بگيرم فى نفسه مباح است، شارع مىتواند بگويد نپر، تيمم بكن، اگر پريدى و اين عصيان را كردى بايد وضوء بگيرى، اين امر ترتّبى ممكن است، چه جور كه آن جاها امر ترتّبى ممكن است، چون كه خود وضوء حرام نيست.
گفته شده است كه در ما نحن فيه هم نظير او است، در ما نحن فيه چون كه شارع گفته است نماز ظهر و عصر را تمام بكن قطع نكن، من اگر بخواهم نماز ظهر و عصر را قطع نكنم و تمام بكنم بايد بر صلاة مغرب تيمم كنم، چرا؟ چون كه آب در اثناء مفقود شده است، بايد تيمم بكنم، پس در ما نحن فيه وظيفه من نسبت به صلاة مغرب هم تيمم بود، منتهى چون كه آب بود، خيال مىكردم بعد از صلاة وضوء مىگيرم بر مغرب، وقتى كه در اثناء آب مفقود شد، كشف مىشود كه من از وقتى كه تيمم كردم وظيفهام تيمم بود، هم نسبت به صلاة ظهرين و هم به صلاة المغرب، و آن تيمم را من كردهام، بدان جهت مىتوانم با اين تيمم صلاة مغرب را هم بخوانم.
اين قول اين جماعت است كه محقق يزدى و فقيه عظيم الشّأن يزدى اين را به صورت احتمال فرموده است. و بعضى ديگر جزم كردهاند، گفتهاند مطلب همين است، چون كه اين شخص فاقد الماء است، نسبت به صلاة مغرب هم وقتى كه آب ريخته شد نسبت به صلاة مغرب عجز از استعمال ماء دارد، نگوييد مىتوانست آن جا مثل بعضىهايى كه فرمودهاند مىتوانست آن جا نماز را معصيت بكند ولو قطع بكند وضوء بگيرد براى مغربش صحيح بشود، اين مثل اين است كه از ديوار بپرد خانه مردم آب بردارد و بيايد وضوء بگيرد، وضوءيش صحيح مىشود، آن تمكن نمىشود، هر وقت تمكن از وضوء موقوف بر ارتكاب محرّمى شد يا تمكن از وضوء موقوف ملازم با معصيتى شد كه بايد آن صلاة را قطع كند، او تمكن حساب نمىشود، آن تمكن نداشت، الان هم وقتى كه آب مفقود شد، كشف مىشود كه به صلاة مغرب هم تمكّن نداشت وضوء بگيرد.
سؤال ...؟ اينها را بعد از درس بفرماييد، من در خدمت شما حاضر هستم، چون كه خيلى متوجّه نشدم چه مىفرماييد.
عرض مىكنم بر اين كه در ما نحن فيه آنى كه شارع از ما خواسته است، آن صلاة مع التّيمم است يعنى از اين شخص خواسته است، هم نسبت به ظهرين و هم نسبت به مغرب، نسبت به ظهرين لضيق الوقت كه وقتى كه مشغول صلاة بود در اثناء آب رفت، عجز داشت از وضوء گرفتن، مثل عجز داشتن آن كسى كه ديوار را بايد بپرد، اين جا هم بايد تكليف شارع را بپرد به زمين بگذارد كه اتمام صلاة و بعد از اين كه آب مفقود شد، معلوم مىشود كه نسبت به اين صلاتى كه عجز داشت ضاق وقتها، نسبت به صلاة مغرب هم عجز داشت، چون كه آب مفقود مىشود، وقتى كه آب مفقود شد، صلاتى كه اتيان كرده است حكم به صحّت مىشود و صلاة بعدى هم با آن تيمم محكوم به صحّت است، چون كه فاقد الماء بود.
اين كه بعضىها فرمودهاند اين شخص وضويش حرام نبود امر به شىء نهى از ضدّ خاص نمىكند، امر به اين كه صلاة را تمام بكن، صلاة ظهر و عصر را تمام بكن نفى از وضوء نيست وضوء اگر مىگرفت صحيح بود، چون كه امر به شىء نهى از ضدّ خاص نمىكند و عدم تمكن در صورتى است كه يا انسان وجداناً نتواند وضوء بگيرد يا شارع وضوء گرفتن را حرام بكند، و در ما نحن فيه چون كه امر به شىء نهى از ضد نمىكند وجداناً كه در حال صلاة آب داشت، قبل از اين كه صلاة را شروع كند آب داشت، مىتوانست صلاة ظهر نخواند، براى مغرب وضوء بگيرد، وجداناً آب داشت، امر به اتمام صلاة هم كه نهى از وضوء نيست، امر به شىء نهى از ضدّ خاص نمىكند، پس اين در ما نحن فيه نسبت به صلاة مغرب واجد الماء بود، متمكن بود، اين را مىگوييم نه اين جور نيست، منحصر نيست عدم تمكن و عجز اين كه انسان آب نداشته باشد يا حرام بوده باشد وضوء گرفتن، آن ديوار پريدن يادتان بوده باشد، آن جا وضوء گرفتن حرامى نيست، آب مىآورد، ماء مباح است، وضوء مىگيرد، موقوف است بر پريدن به ملك مردم به ارتكاب حرام، اين جا هم در ما نحن فيه وضوء گرفتن ملازم با ترك حرام است، بايد صلاة ظهر و عصر را ول كند تا وضوء بگيرد يا غسل كند، بدان جهت اين غير متمكن است، بدان جهت اين كافى است.
اين غايت تقريبى است كه به اين احتمال صاحب عروه ذكر كردهاند.
ولكن ديروز اشاره كردم اين تقريب درست نيست، عيب دارد، عيبش اين است كه گفتيم بله آن كسى كه عاجز است و متمكن از استعمال الماء نيست، اين وظيفهاش تيمم است، بدان جهت اين شخص نسبت به صلاة مغرب هم وظيفهاش تيمم است، ولكن تيمم بعد از عجز عن استعمال الماء بايد واقع بشود، تيمم بعد از عجز از استعمال ماء واقع بشود كسى آب داشت، مىتوانست وضوء بگيرد، تيمم كرد تيمم را كه تمام كرد با لگد زد آب را ريخت به زمين، با آن تيمم كه نمىتواند نماز بخواند، چرا؟ چون كه اين تيممش قبل فقد الماء بود، چون كه قبل فقد الماء بود اين تيمم فايده ندارد، اين جا هم همين جور است، آن وقتى شخص غير متمكن مىشود به صلاة المغرب از وضوء گرفتن را كه داخل صلاة ظهرين بشود، وقتى كه داخل صلاة ظهرين شد، امر دارد بر اين كه حرام است ابطال او، وقتى كه داخل به صلاة ظهرين شد، آب را هم ريختند او عدم تمكن از وضوء به صلاة مغرب آن وقت پيدا مىشود، و الاّ قبل از اين كه نماز ظهر و عصر را بخواند وضوء مىگرفت، وضويش صحيح بود، اشكالى ندارد، امر به شىء نهى از ضدّ خاص نمىكند، پس اين آن وقت فاقد الماء مىشود بر اين كه به صلاة داخل بشود و به لگد بزند آب بريزد، آن وقت مىشود فاقد الماء، اين تيمم را كه گرفته است كى گرفته است؟ قبل گرفته است يا بعد گرفته است؟ بعد از اين فقد گرفته است يا قبل از اين فقد گرفته است؟ قبل از اين فقد گرفته است، آن تيمم محكوم به بطلان است، آنى كه ديروز گفتم با اين تيمم صلاة ديگر را نمىتواند اتيان بكند ولو در اثناء صلاة آب مفقود بشود يا بعد از صلاة در آن سى ثانيه آبش مفقود بشود، كما اين كه مرحوم حكيم قدس الله سرّه اسرار دارد از صاحب جواهر نقل مىكند كه اينها اصرار دارند كه با آن تيمم وقتى كه فاقد الماء شد مىتواند، دليلشان را هم عرض كردم، معلوم مىشود بر اين كه اين معنا درست نيست كما ذكرنا، بايد بعد فقد الماء تيمم واقع بشود، آن فقد المائى كه آن عجزى كه لضيق الوقت بود، تيمم لضيق الوقت در ضيق الوقت موجود شده است، امّا تيمم للعجز عن صلاة مغرب آن تيمم قبل العجز موجود شده است، تيمم ضيق الوقت قبل از او است، بدان جهت با آن تيمم نمىشود اين نماز را خواند.
سؤال ...؟ عرض كردم امر به شىء نهى از ضد خاص نمىكند، عرض مىكنم بر اين كه متلازمين هستند، موقوف نيست، در بحث ضدّين گفتند احدهما مقدمه ديگرى نيست، آن از ديوار پريدن مقدمه است، عجز مىآورد، ولكن شيخنا الجليل كه تو بايد ملتفت بشوى اينها را، ما نحن فيه متلازمين است، ضدّين است، ترك احد الضدّين مقدمه ضد ديگر نيست، و فعل ضد هم مقدمه ترك ديگر نيست، اينها متلازمين هستند، بدان جهت در ما نحن فيه اين شخص اگر وضوء مىگرفت، فعلش فعل مباح بود، ترك الصّلاة معصيت كرده است او ربطى به اين وضوء ندارد، بدان جهت مىتواند ترك صلاة بكند و وضوء هم نگيرد، در ما نحن فيه اين وضويش وضویش جايز بود، منتهى بعد از اين كه بر صلاة داخل شد و آب مفقود شد، نسبت به او عجز از صلاة مغرب از اين وضويى كه قبلاً مىتوانست بگيرد عاجز شد و تيمم را قبل از اين عجز كرده است، آن تيمم يك كلمه سبيله است، حملش سبيل است، ولكن حمل بشود مطالب حل مىشود، اين وضوء لصلاة المغرب قبل العجز واقع شده است اين تيمم قبلى، اين فايده ندارد، بايد بعد از طرّو العجز اين تيمم واقع بشود تا با او بتواند صلاة مغرب را اتيان بكند، اين هم اين.
مسأله 31: «لا يستباح بالتيمم لأجل الضيقغير تلك الصلاة من الغايات الأخر حتى في حال الصلاة فلا يجوز له مس كتابة القرآن و لو في حال الصلاة- و كذا لا يجوز له قراءة العزائم إن كان بدلا عن الغسل فصحته و استباحته مقصورة على خصوص تلك الصلاة»[2].
بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف در مقام مسأله بعدى را ذكر مىكند كه آن مسأله بعدى را هم ديروز اشاره كردم، شما اگر با تيمم ضيق الوقت تيمم كرديد لضيق الوقت وقتى كه انسان نماز مىخواند، در دستش قرآن است، بخواهد مس كند كتابت قرآن را، محدث نمىتواند مس كند، گفتيم جايز نيست، ببيند صاحب عروه را قدس الله سرّه فقاهتش را، در آن مسألهاى كه فقدان ماء در اثناء حاصل بشود گفت محتمل است صلاة مغرب خوانده بشود، ولكن در ما نحن فيه مىگويد در اثناء صلاة نمىشود مس كتابت قرآن كرد، اين مىگويد مس كتابت قرآن را نمىشود كرد، چرا نمىشود كرد؟ چون كه مس كتابت قرآن نه واجب است و نه مستحب، چيز مباح و چيز جايزى است، ولكن جوازش مشروط به طهارت است. «لا يمسها الاّ المطهّرون»، آنهايى كه طهارت دارند مىتوانند، امام (ع) تطبيق كرده است اين آيه را، ما اگر بوديم، مىگفتيم مطهّر آيه، تطهر است، و مراد از مس درك معانى است، الاّ انّه امام(ع) در موثّقه اين كبرى را به مس خارجى هم تطبيق كرده است، بدان جهت فرموده است كه محدث نمىتواند مس كند، روى اين حساب اين شخص مىتوانست بر اين كه صلاتش را تمام كند، وضوء بگيرد و مس كتابت قرآن بكند، مس كتابت قرآن كه واجب فورى نيست، كه من بگويم اين واجب فورى را با وضوء نمىتوانند اتيان بكنند، مس كتابة القرآن نه واجب است، نه مستحب، الاّ فى بعض الموارد رجحان پيدا مىكند، در بعضى موارد وجوب پيدا مىكند نعوذ بالله مس كتاب افتاده باشد در يك جايى كه هتك است ماندن كتاب مجيد آن جا، آن جا مس بايد بكند كه خارج بكند از آن جا، مس فى نفسه نه واجب است و نه مستحب، فقط جايز است، خب اين جايز را اگر دلت مىخواهد مس كتابت قرآن بكنى، خب نمازت را تمام بكن، وضوء بگير و مس بكن، آب كه دارى، واجب فورى كه نيست، اگر واجب فورى هم بود، پس مكلّف نسبت به مس كتابت قرآن فاقد الماء نيست، اگر مس كتابت قرآن واجب بود، واجب فورى بود مىگفتيم نسبت به او هم فاقد الماء است، تيمم كه كرده است نسبت به او هم مبيح مىشود، چون كه نسبت مس واجب فورى نيست بلكه واجب نيست بلكه مستحب نيست چون كه اين جور است فقط جوازش مشروط است به طهارت، خب مضطر نيستى، عاجز نيستى.
بدان جهت در ما نحن فيه نمىتواند مس بكند، نسبت به مس كتابة القرآن محدث است، حدث نسبت به آن صلاتى كه ضاق وقتها مرتفع است، بدان جهت در ما نحن فيه كه هست اگر فرض كنيم كه آب دارد، بعد از نماز مىتواند آب پيدا كند، اگر فرض كرديم كه آبش ريخته شد، در اثناء صلاة يا بعد از صلاة، نمىتواند تيمم بكند، چرا؟ تيمم لمس كتابة القرآن مشروعيّتى ندارد، چون كه مس كتابت قرآن نه واجب است و نه مستحب، كسى كه تيمم مشروع بكند مىتواند مس كتابت قرآن بكند، آن وقتى كه بدنش زخم است، نمىتواند وضوء بگيرد، در صلواتش بايد تيمم بكند، تيمم كرد متطهر مىشود و مس كتابت قرآن مىكند، و امّا شخصى كه در همه چيز واجد الماء است الاّ مس كتابت قرآن، مس كتابت قرآن نكند، تيمم دليل ندارد، اين كه در بعضى كلمات مىگويند فرق است ما بين مس كتابت و ساير اعمال عباده كه مشروط به طهارت هستند، سرّش اين است كه ساير اعمال امر دارند يا وجودى يا استحبابى، و شرطشان طهارت است، مس كتابة القرآن نه امر دارد در بعضى موارد امر پيدا مىكند، خودش فى نفسه امر ندارد، ولو استحباباً بدان جهت امر ندارد كه شارع بگوييم شارع گفته است التّيمم احد الطّهورين اين مطلوب مرا كه نمىتوانى با آب بياورى، با تيمم بياور، شارع امر ندارد، از اين جا اين مسأله ديگر حل مىشود.
مسأله 33: «في جواز التيمم لضيق الوقت عن المستحبات الموقتة إشكال فلو ضاق وقت صلاة الليل مع وجود الماء و التمكن من استعماله يشكل الانتقال إلى التيمم».[3]
مسأله ديگر عبارت از اين است كه ضيق در وقت در مستحبات موقته بشود، مثل صلاة الليل كه وقت دارد، انسان ببيند اگر برود غسل بكند جنب است، بيايد صلاة ليلش را اتيان بكند، صلاة الليل وقتش فوت مىشود، يا وضوء بگيرد، آب دور است، وضوء بگيرد بيايد صلاة الليل فوت مىشود، ضيق الوقت للصّلاة المستحبه است، آيا مىتواند مشروع است تيمم بكند و اين صلاة مستحبه را اتيان بكند يا نه؟ صاحب عروه مىگويد كه خالى از اشكال نيست، خب كجايش اشكال دارد؟ اشكالش اين است كه خب اين هم مثل مس كتابت قرآن صلاة ليل را نخوان، واجب كه نيست، در جايى كه يك تكليفى داشته باشى، كانّ وجه الاشكال اين است كه واجب نيست، يعنى به عبارت اخرى در آن صلوات يوميه كه ما مىگفتيم تيمم بكند صلاة يوميه را در وقت اتيان كند، چون كه او واجب بود و وقت اهم بود، بدان جهت وقت اهم بود، طهارت مىگفتيم اين جور نيست، نمىتواند تيمم بكند در وقت اتيان بكند، ولكن در صلاة مندوبه كه صلاة مستحب است، خب تيمم چرا بكند؟ آب دارد، اگر آب نداشت يا بدنش زخم بود، تيمم بكند و صلاة الليل را اتيان بكند، ولو در سعه وقت، و امّا آب هست، بدنش هم سالم است، دستش هم قوى است، فقط وقت ضيق است، خب وقت ضيق است تو كه متمكن هستى از وضوء گرفتن، و صلاة الليل هم كه واجب نيست.
ولكن مىدانيد اين امر مستحبى شارع و صلاة الليل در ما نحن فيه وجه امتياز او با مس كتابت قرآن است، اين ادلّهاى كه روايات كثيرهاى كه هى ائمه عليهما السّلام روحى و ارواحنا لهم الفداء فرمودهاند التّراب احد الطّهورين، التيمم احد الطّهورين، الماء و التّراب طهورا اينها را كه فرمودهاند چيست غرضشان اين ائمه عليهما السّلام از اين كلام؟ غرضشان اين است اين صلواتى كه شارع در آنها طهارت را شرط كرده است، اين غير صلاة مثل طواف الواجب كه شارع در او طهارت را شرط كرده است، اين طهارت را توسعه مىدهند التّراب احد الطّهورين، يعنى اگر آن نماز را يك وقتى نتوانستى با آب بياورى، با خاك بياور، اين متفاهم عرفى است، التّراب احد الطّهورين معنايش اين است كه آن صلواتى كه شارع به آنها امر كرده است وجوباً او استحباباً، اينها مشروط به طهارت هستند، اگر نتوانستى آنها را به طهارت مائيه اتيان بكنى، به طهارت ترابيه اتيان بكن، خب صلاة الليل صلاتى است كه شارع به او امر كرده است ولو امر ندبى، من نمىتوانم او را فعلاً صلاة را فعلاً با طهارت ماء اتيان كنم، چون كه غسل كنم طلوع فجر مىشود، صلاة الليل را نمىتوانم اتيان كنم با طهور، و امّا با تيمم اتيان بكنم مىتوانم صلاة الليل را اتيان كنم، شارع در طهارت توسعه داده است، چون كه شارع در طهارت توسعه داده است.
و سابقاً هم گفتيم كه من ادرك من اللصّلاة ركعة فقد ادركها التامة اين در ما نحن فيه نمىآيد، چون كه اين دليل در صلوات فريضه بود، در آنها هم دلالتى نداشت، سابقاً گفتيم كه توسعه در وقت نمىدهد كه تو تيمم نكن وضوء بگير، يك ركعت درك بكنى كافى است، گفتيم اين از آنها استفاده نمىشود، بگذاريد يك دفعه هم بگويم، من ادرك من الفريضة من الغداة ركعة فقد ادركها من ادرك من اللصّلاة ركعة يعنى آن صلاتى كه مشروع است، و شارع به او امر كرده است، آن صلاة مشروعه چيست؟ اين قضيه حقيقيه است، چون كه تعيين نمىكند، مىگويد اگر در يك موردى شارع صلاتى را تشريع كرد و او را نتوانستى در وقتش اتيان بكنى به تمام ركعاتها، يك ركعتش را درك بكنى كافى است، ترك نكن، آن يك ركعت را بياور، امّا شارع در موارد چه صلاتى را مشروع كرده است او را تعيين نمىكند، قضيه حقيقيه حافظ موضوع نيست، معيّن موضوع نيست، اگر صلاتى را شارع تشريع كرد نتوانستى تمام ركعاتش را در وقت درك كنى يك ركعتش را درك بكنى كافى است، امّا آن صلاة مشروعه چيست اين تشريع نمىكند، اين فقط مىگويد صلاة مشروعه يك ركعت اتيان بكنى در وقتش نتوانى بيشتر از يك ركعت اتيان بكنى كافى است، خب صحيحه زراره صلاة مشروعه را بيان فرمود، فرمود وقتى كه انسان ترسيد با وضوء نماز بخواند يا با غسل نماز بخواند صلاة ولو بعضى اجزا وقتش فوت بشود بايد تيمم كند، وظيفه را اين صحيحه زراره تعيين كرد، كه تمام اجزاء صلاة بايد در وقتش واقع بشود مع التّيمم، نمىخواهد آب پيدا كنى وضوء بگيرى، اين وقت من ادرك مىگويد كه از اين صلاتى كه تمام ركعاتش را با تيمم بايد اتيان كنى، يك ركعتش را درك كردى اين را درك كردهاى، صلاة مشروعه را تعيين نمىكند، بر صلاة مشروعه آن وقتى كه انسان يك ركعتش را درك مىكند حكم بيان مىكند.
على هذا الاساس در صلوات مندوبه هم بايد تمام صلاة الليل قبل الفجر واقع بشود، من ادرك كارى ندارد، آن وقت اين التّراب احد الطّهورين مىگويد نمىتوانى وضوء بگيرى تيمم بكن، آن وقت اگر فرض بفرماييد در ما نحن فيه من ادرك جارى نيست، چون كه فرايض نيست، اگر دليلى قائم شده بود كما اين كه در صلاة اللّيل هم همين جور است، انسان اگر بعضى صلاة الليل را قبل اللّيل قبل طلوع الفجر بخواند ولو اربع ركعات را بقيهاش را بعد مىتواند بعد طلوع الفجر اتيان كند، اگر اين دليل قائم شد، مىتواند اتيان بكند، آن وقت مىگوييم كه نه تيمم بكند، همه را قبل الفجر اتيان مىكند، وضوء بگيرد چهار ركعتش را قبل الفجر اتيان مىكند، مىگوييم وضوء بگير، چرا؟ چون كه اين جا متمكن از وضوء است، اين دليل خاص وقت را توسعه دارد وقت صلاة الليل را و در ما نحن فيه دليل هم مىگويد متمكن از وضوء هستى وضوء را بگير، در صلوات مندوبه اگر دليل نباشد بر توسعه وقت دليل خاص غير از من ادرك تيمم گرفته مىشود بر او تا وقتش اتيان بشود، و امّا اگر دليل بر توسعه وقت قائم شد، دليل خاص نه من ادرك، من ادرك اين جا نمىآيد، دليل خاص قائم شد، خب من مىتوانم صلاة ليل چهار ركعتش را قبل الفجر، چهار ركعتش را بعد الفجر بخوانم، و وضوء بگيرم، در ما نحن فيه تمكّن از وضوء دارد و بايد وضوء بگيرد.
و الحمد الله ربّ العالمين.