درس هزار و صد و بیست و دوم

فصل في أحكام التيمم‌

 مسأله1: «لا يجوز التيمم للصلاة قبل دخول وقتها‌و إن كان بعنوان التهيؤ نعم لو تيمم بقصد غاية أخرى واجبة أو مندوبة يجوز الصلاة به بعد دخول وقتها كأن يتيمم لصلاة القضاء أو للنافلة إذا كان وظيفته التيمم».[1]

عدم جواز تيمم برای نماز پيش از دخول وقت آن

صاحب عروه قدس الله سره مى‏فرمايد كسى اگر بخواهد وضوء بگيرد قبل وقت الصلاة لاتيان تلك الصلاة، كه غايت در توضأ اتيان كردن به صلاة الوقت است. اين وضوء جايز نيست، و محكوم به بطلان است. حتى اگر بخواهد كسى كه فاقد الماء است در تمام وقتى كه مى‏آيد مثل كسى كه مريض است. يا مجروح است به جراحتى كه استعمال الماء ضرر دارد به آن جراحت، و مى‏داند كه در وقت صلاة، صلاتش را بايد بايد تيمم بخواند، مى‏گويد اين تيمم را قبل الدخول وقت الصلاة اتيان كنم، مهيا بشوم كه وقت داخل شد. صلاة را بخوانم، مى‏گويد اين تيمم جايز نيست. اگر يادتان بوده باشد در باب وضوء گفتيم حتى صاحب عروه و ديگران فرموده‏اند وضوء قبل دخول الوقت به قصد اينكه مهيا بشود به صلاة ذى الوقت مشروع است، عيبى ندارد. ولكن ايشان مى‏فرمايد اين حكم در تيمم جارى نمى‏شود. بخواهد براى تهيأ لصلاة قبل دخول الوقت تيمم بكند اين تيمم مشروع نيست، بله، قبل الدخول الوقت به جهت غايت ديگرى تيمم بكند، بلا فرق كه آن غايت، غايت واجبه بوده باشد يا غايت، غايت مستحبه بوده باشد، مثل اينكه شب ماه رمضان است و شخص هم جنب است، و نمى‏تواند هم غسل كند، غسل ضرر دارد بر او، وظيفه‏اش تيمم است. شب تيمم مى‏كند تا طلوع فجر را با تيمم درك كند. اين وقتى كه شب تيمم كرد بخواهد با آن تيمم بعد طلوع الفجر نماز صبح را بخواند يا نافله صبح را بخواند، مانعى ندارد. اذا تيمم لغاية اخرى. غايت واجبه باشد، مثل صوم يا اينكه مستحبه باشد.

 شخص مريض است، مى‏گويد خوب من كه نمى‏توان وضوء بگيرم وضوء ضرر دارد براي من، استخوانهايم همه‏اش درد مى‏كند، ولكن بايد تيمم بكنم، تيمم بكنم نماز شب بخوانم، عيبى ندارد. تيمم بكند با او نماز شب بخواند. آن تيممش عند طلوع الفجر باقى ماند، مى‏تواند صلاة فجر را اتيان كند. اين مسألهء دهم است در اين احكات تيمم كه مى‏رسيم. آنجا ايشان قدس الله سره غاياتى را كه در وضوء فرموده بود آن غايات را در نظر گرفته است، و فرموده است هر غايتى كه به او انسان مى‏تواند وضوء بگيرد، به آن غايت مى‏تواند عند عدم تمكن من الوضوء يا غسل، عند عدم تمكن تيمم كند به جهت آن غايت الاّ وضوء تهيئى، وضوء تهيئى كه وضوء مى‏گيرد مهيا بشود، وقت داخل بشود، نماز بخواند براى اين غايت مشروع بود وضوء، ولكن تيمم مشروع نيست. يكى هم در وضوء انسان وضوء مى‏گيرد كه متطهر بوده باشد، مثل اينكه الان كه نه وقت نماز است، قبل از درس وضوء مى‏گيرد كه متطهر بود، اين در وضوء بلا كلام جايز است و مشروع است. ولكن ايشان در تيمم اشكال مى‏كند. در آن مسأله ده، كه اگر انسان وضوء بگيرد به غايت اينكه فاقد الماء، متمكن از استعمال آب نيست. تيمم مى‏كند كه متطهر بشود على طهارة بشود، در او اشكال است. كما اينكه در مسأله دهم متعرض خواهيم شد. آن وقت كلام واقع مى‏شود كه اين وضوء تهيئى كه وضوء به قصد تهیأ لصلاة قبل الوقت مشروع بود، در تيمم چرا مشروع نيست، اين تيمم چه خصوصيتى دارد كه تيمم تهيئى مشروع نيست؟

ديدگاه طهارت نبودن تيمّم

در باب تيمم يك خلافى هست و آن خلاف اين است كه جماعتى ملتزم شده‏اند، تيمم طهارت نيست، تيمم فقط مبيح صلاة است و آن چيزى كه مشروط به طهارت است. مثل صلاة يا فرض كنيد امر ديگرى هم كه مشروط بالطهارة بوده باشد، واجب ديگرى تيمم مبيح او است. يعنى شارع كه فرموده است لا صلاة الاّ بطهور اين تخصيصى دارد: لا صلاة الاّ بطهور، مگر آن شخصى كه متمكن از مانع بوده باشد و وظيفه‏اش وضوء و غسل بشود كه او با تيمم مى‏تواند نماز بخواند، كه تيمم فقط مبيح است، طهارت نيست. روى اين اساس بعضى‏ها اينجور گفته‏اند، گفته‏اند كه انسان در ماه مبارك كه جنب شد، بايد غسل بكند تا طلوع فجر را، به جنابت درك نكند. بقاء بر جنابت نداشته باشد. گفته‏اند بقاء بر جنابت تعمدى مبطل صوم است، كه انسان عمدا و متعمدا جنب بماند. على هذا كسى كه نمى‏تواند غسل بكند، جنبى كه نمى‏تواند غسل بكند ولكن متمكن از تيمم است، لازم نيست تيمم بكند. چرا؟ چونكه تيمم طهارت نمى‏آورد. آن اثبات جنب روزه را باطل مى‏كند. عمدا و متعمدا. اين شخص تيممش، جنابت را از بين نمى‏برد. جنب مى‏شود. خودش هم كه متعمد نيست. بقاء بر جنابت است. اين عيبى ندارد، اين لازم نيست تيمم بكند. بلكه بعضى‏ها گفته‏اند اگر انسان ملتزم بشود تيمم طهارت است كه مسلك ديگرى است، و مسلك صحيح هم مسلك طهارت است، مبيحيت نيست، چونكه امام عليه السلام فرمود: «فاذا تيمم فقد فعل احد الطهورين»، «جعل التراب طهورا كما جعل الماء طهورا» كه مراد طهارت از حدث است، چونكه تراب هر خبيثى را رفع نمى‏كند، روى اين اساسى كه هست اين تيمم طهارت است، مسلك مبيحيت مسلك درستى نيست.

سؤال ...؟ عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه مسلك ثانى اين است كه تيمم طهور است. طهارت است، ولكن نسبت به شيئى كه انسان فاقد الماء است نسبت به او، نسبت به شيئى كه فاقد الماء است طهارت است. اما نسبت به آن شيئى كه واجد الماء است. نسبت به او فاقد الماء نيست. نسبت به او طهارت ندارد. مثلا فرض كنيد انسان در ضيق وقت جنب است يا محدث بالاصغر است اگر بخواهد غسل بكند و نماز به قضا مى‏رود، ولو بعضى ركعاتش، وظيفه‏اش تيمم است، ولكن وقتى كه تيمم مى‏كند. اين تيمم نسبت به آن صلاة طهارت است. اما در وقت آن ضيق الوقت بخواهد بر اينكه جنب است به مسجد داخل بشود، نمى‏تواند داخل بشود به مسجد، چونكه نسبت به دخول از مسجد فاقد الماء نيست كه جنب نمى‏تواند مكث كند در مسجد، فاقد الماء نيست، بدان جهت اگر نماز نخواند، غسل كرد، داخل مسجد شد، غسلش صحيح است، دخولش هم جايز است. ولكن كار خلاف شرع كرده است، نماز را به فوت داده است، امر به شى‏ء نهى از ضدّ خاص نمى‏كند، اين صلاتى كه واجب است مع التيمم اين نهى از غسل نيست، غسل باز ضدّ مأمور به است. اصول را كه مى‏خوانيد تطبيق بايد بكنيد در فقه، بدان جهت كسى كه وظيفه‏اش لضيق الوقت تيمم است غسل بكند داخل مسجد بشود، غسلش صحيح است دخول در مسجدش هم مباح، ولكن خلاف شرع كرده است، روى اين اساس تيمم نسبت به آن شيئى كه ديگر براى او نمى‏تواند وضوء بگيرد يا غسل بكند نسبت به او فاقد الماء است. و اما نسبت به شيئى كه مى‏تواند وضوء بگيرد يا غسل كند، نسبت به او واجد الماء است، فاقد الماء بودن امر اضافى است و واجد الماء بودن، آن هم قهرا اضافى مى‏شود. نسبت به آنى كه واجد الماء است، تيممش طهارت نيست. نسبت به آنى كه فاقد الماء است. نسبت به آنى كه فاقد الماء است طهارت است. كانّ اين قائلين بر اينكه تيمم مبيح صلاة است كانّ در نظر شريفشان خلط شده است اين دو امر، تيمم طهارت بالاضافه بودنش منشاء شده است كه خيال كرده‏اند فقط مبيح لصلاة است، نه، اين تيمم طهارت است، ولكن طهارت است نسبت به آن شئى كه نسبت به او فاقد الماء است انسان، روى اين اساس كه بنا گذاشتيم تيمم طهارت است.

ديدگاه طهارت بودن تيمّم

جماعتى احتمال داده‏اند، تيمم ولو طهارت است، ولكن در شب ماه رمضان، آن كسى كه جنب است، تيمم هم نكند، عمدا و متعمدا، متمكن از استعمال ماء نيست، تيمم نكند عمدا و متعمدا باز روزه‏اش صحيح است، ولو گفتيم كه تيمم طهارت است. چرا؟ چونكه در لسان روايات اين است كه باقی ماندن بر جنابت تا اذان صبح عمدا، مبطل صوم است. اين شخص اگر تيمم بكند جنابتش نمى‏رود، حدث جنابت مى‏رود، جنابت كه حديثت دارد اين تيمم بكند، تيمم مشروع بشود حدثش مى‏رود. نسبت به صلاة جنب است مصلى، ولكن مع الحدث نيست، تيمم گرفته است. چونكه در باب صوم مبطل صوم جنبات متعمدا، بقاء بر جنابت متعمدا مبطل است، اين شخص تيمم هم نكند، صومش باطل نمى‏شود. چرا؟ چونكه اين تعمد در جنابت ندارد و حدث جنابت هم به تيمم رفع مى‏شود. نه اصل الجنابة، براى اينكه شاهدش اين است كه وقتي كه آب پيدا كرد بايد غسل كند. گفته‏اند وقتى كه آب پيدا كرد، غسل مى‏كند، جنب مى‏شود، جنابتش برداشته شده بود؟ جنابت كه سبب خاص دارد، يكى انزال است. يكى دخول حشفه، هيچ كدام كه نشده است. آن وقتيكه بعد التيمم جنابت رفت، ديگر بعد از او دخولى نشده است. انزالى نشده است. پس معلوم مى‏شود تيمم حدث را برمى‏دارد نه اصل الجناب را.

اگر يادتان باشد در باب وضوء و در باب غسل جواب گفتيم، گفتيم تيمم ظاهر ادله اين است كه خود جنابت حدث است، نه اينكه يك جنابت است يك حدث، خود جنابت خودش حدث است. تيمم خود جنابت را برمى‏دارد. منتهى رفعش موقتى است. رفعش مادام لم يصب ماء او لم يحدث، مادامى كه حدث اصغر صادر نشده است. مادامى كه آب پيدا نشده است، آن تيممش جنابت را برمى‏دارد. بدان جهت اگر فرض كنيد به تطهير رفت، برگشت به نماز بعدى متمكن از وضوء باشد، وضوء فايده‏اى ندارد، بايد تيمم بدل از غسل بكند. چونكه آن تيمم غسلى باطل شد، جنب است و متمكن از غسل كردن نيست. بايد تيمم بكند. على هذا الاساس در ما نحن فيه اين تيمم هم رافع جنابت است. منتهى رافع بودنش موقتى است. بدان جهت شخصى كه در ماه رمضان شب جنب است نمى‏تواند غسل كند، بايد تيمم بكند، و آن تيمم را باطل نكند، تيمم شبى را بالحدث، تا متطهرا على جنابت باقى نماند بلكه اصبح متطهر الجنابة باشد. كما اينكه حضرات فتوا داده‏اند، فتواى صحيح هم است. خوب على هذا تيمم شد طهارت. وقتى كه طهارت شد، چرا قبل الوقت نمى‏شود اين تيمم را گرفت؟ طهارت است ديگر، للتهیأ الصلاة، براى اينكه بر صلاتى كه هست مهيّا بشود. دو وجهى در ما نحن فيه گفته‏اند، يعنى دو وجه مى‏شود كسى ادعا بكند.

دوجه ادعا شده بر تفاوت طهارت تيممی با طهارت وضوئی

وجه نخست

احد الوجهين اين است كه تيمم با وضوء فرق دارد، وضوء استحباب نفسى دارد. به خودش فى نفسه طهارت است و مستحق، بدان جهت انسان داعى‏اش قبل وقت الصلاة اين است من وضوء مى‏گيرم كه براى صلاة متطهر بشوم، اين عيبى ندارد، چونكه وضوء خودش طهارت است، مستحب نفسى است وضوء مى‏گيرد قبل از ظهر كه براى صلاة متطهر بود، و اين استحباب نفسى در تيمم نيست. چرا نيست؟ اينجور استدلال كرده‏اند، فرموده‏اند آيه مباركه مى‏فرمايد: «اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» بعد مى‏فرمايد: «و ان كنتم جنبا فاطهروا» بعد مى‏فرمايد: «و ان كنتم مريضا على سفر» تا مى‏فرمايد: «فلم تجدوا ماء فتيمموا»، [2]آيه دلالت مى‏كند، آن كسى كه مضطر است، بر او طهارت لازم است، او اگر نتوانست وضوء و غسل بكند او آن وقت تيمم مى‏كند، كسى كه ناچار است بايد طهارت تحصيل كند، يعنى وضوء و غسل بكند، نمى‏تواند از وضوء و غسل كه ناچار است، نمى‏تواند، آن وقت تيمم مى‏تواند بكند، بدان جهت قبل الوقت كه از وضوء ناچار نيستيم، بدان جهت در ما نحن فيه طهارت تيمم طهارت اضطراريه است، تا مادامى كه اضطرار پيدا نشده است، اين طهارت مشروع نمى‏شود، خوب بگوييد وضوء و غسل هم اذا قمتم الی الصلاة خوب، غسل بكنيد يا وضوء بگيريد.

راست است آيه مى‏گويد كه وقت صلاة متمكن از آب شديد وضوء و غسل بگيريد، ولكن روايات ديگرى هست دلالت كرده است كه وضوء خودش عبادت است، غسل خودش طهارت است و مطلوب است، به نحوى كه حتى بعض العلما ملتزم شده‏اند كه غسل جنابت وجوب نفسى دارد كه بايد جنب كه شد غسل بكند، منتهى واجب موسع است، تا وقتى كه وقت نماز است. از وقتى كه جنب شد واجب مى‏شود تا آخر وقت صلاة، بايد غسل بكند، پس وضوء و غسل اين دليل ديگرى هست كه مستحب نفسى هستند و عبادت هستند، ولكن در تيمم دليلى بر استحباب نفسى نيست بدان جهت قبل الوقت هم مضطر نيستيم به وضوء و غسل چونكه وقت صلاة نيست. بدان جهت در ما نحن فيه تيمم هم نمى‏شود، اين يكى.

اين بيان اگر اين نحو بوده باشد، كه بيان اينجور باشد كه اين وقتى كه انسان مضطر است آن وقت وضوء وغسل بگيرد، آيه به اين دلالت مى‏كند. خيلى خوب قبول كرديم، آيه دلالت مى‏كند، در وضوء و غسل هم دلالت مى‏كند، اما از ادله ديگر كه استفاده شد، وضوء و غسل خودش مستحب نفسى است. از محدث بالاكبر غسل، از محدث بالاصغر وضوء مستحب نفسى است. از همان بعضى ادله دلالت كرده است بر اينكه تيمم هم از كسى كه محدث است و متمكن از ماء نيست طهارت است و مطلوب است. «ان الله يحب المتطهرين»، خداوند متعال متطهرين را دوست دارد، متطهرين آنهايى كه طهارت گرفته‏اند. خوب كسى كه مريض است، هيچ نمازى نمى‏خواند، يا قرآنى نمى‏خواهد بخواند، وضوء برغايت ديگر نمى‏گيرد، مى‏گويد كه من تيمم مى‏گيرد كه پاك بشوم، وقت صلاة هم كه شد نماز بخوانم، چرا جايز نباشد؟! التراب احد الطهورين، آن وقتى كه انسان متمكن از وضوء و غسل نشد، تراب احد الطهورين است، علاوه بر آيه مباركه «ان الله يحب المتطهرين»، خداوند متعال كسانى كه طهارت مى‏گيرند آنها را دوست دارد، يعنى طهارت را دوست دارد، مفروض هم اين است كه لمن لا يجد الماء تراب احد الطهورين است.

صحيحه بزنطی

روايات را بخوانم، يكى از اين روايات صحيحه بزنطى[3] است. در باب پنج از ابواب التيمم روايت هفتم:

 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ» محمد ابن حسن شيخ الطايفه است. باسناده عن سعد ابن عبد الله عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ،  ابی الخطاب و محمد ابن عيسى، محمد ابن عيسى ابن عبيد است، دو نفر، و موسى ابن عمر ابن يزيد اين سه نفر، وَ «جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع فِي الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ وَ بِهِ قُرُوحٌ أَوْ جُرُوحٌ- أَوْ يَكُونُ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الْبَرْدَ- فَقَالَ لَا يَغْتَسِلُ يَتَيَمَّمُ»، غسل نكند، تيمم بكند. يعنى در آن وقتى كه غسل از او مشروع است كه بايد غسل بكند. به جهت استحباب فرض كنيد يا به جهت وضوء و نماز، آن موردى كه مورد غسل است، لا يغتسل و يتيمم، تيمم بگيرد. قبل الوقت بشود يا بعد الوقت، بدان جهت تيمم مفروض اين است که طهارت است. «فاذا تيمم فقد فعل احد الطهورين»، تيمم التزمنا بر اينكه، كما اينكه وفاقا لجماعة من المتأخرين، از فحول، كما اينكه وضوء از محدث بالاصغر طهارت است عند التمكن من استعمال الماء غسل طهارت است از متمكن از اغتسال، كسى كه موجب غسل دارد، كذلك تيمم هم طهارت است، آن كسى كه غير متمكن است از غسل و وضوء و خودش استحباب نفسى دارد. بدان جهت بعضى علما به قول بعضى علما فرقى در اين جهت ما بين تيمم و ما بين وضوء نيست. عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه اين ادله كه دلالت مى‏كند وضوء و غسل طهارت است همين ادله دلالت مى‏كند عند الفوت و عند الضرر تيمم طهارت است، جاى او مى‏نشيند.

وجه دوم

آن وقت كلام واقع مى‏شود در وجه ثانى، وجه ثانى كه مرحوم حكيم[4] هم به اين وجه ثانى مى‏گويد اصلا علما نظرشان به اين وجه ثانى است. وجه ثانى رواياتى است كه آن روايات دلالت مى‏كند تيمم لصلاة الوقت فى آخر الوقت مى‏شود. رواياتش را خواهيم گفت. رواياتى كه دلالت مى‏كند تيمم لصلاة فى آخر الوقت مى‏شود، نسبت به اول وقت و اثناء الوقت خواهيم گفت كه رفع يد از اين روايات مى‏شود به آن بيانى كه در مسأله سوم خواهد آمد كه حتى بعضى علما در سعه وقت در خود تيمم اشكال كرده‏اند كه بايد در آخر وقت بشود، ولكن نسبت به آن سعه وقت بعد دخول الوقت و اثناء الوقت، خواهيم گفت كه رفع يد مى‏شود از اين روايات، تيمم عيبى ندارد، در آن صورتى كه انسان علم دارد بر اينكه آب پيدا نمى‏شود يا اميد پيدا شدن آب را ندارد، اما قبل الوقت اخذ به آن روايات مى‏شود كه قبل از وقت نمى‏شود تيمم كرد، لصلاة، آن روايات ناظر تيمم لصلاة است، لصلاة ذات الوقت است، آن روايات مى‏گويد بر اينكه تيمم در آخر وقت بشود، بدان جهت در اول وقت مشروعيت ندارد عند بعض، قبل الوقت به طريق اولى است بعد دخول الوقت، اثناء الوقت رفع يد مى‏شود، اين روايات هم خواهد آمد، اين وجه ثانى است.

ملاحظه بر وجه دوم

اين وجه ثانى هم به نظر قاصر و فاتر ما نه، به نظر خيلى از اجلاء و فحول درست نيست. چرا؟ چونكه آن رواياتى كه تيمم را امر مى‏كند به آخر وقت بگذارد، كما سيأتى آن مواردى است كه احتمال دارد انسان ظفر به آب پيدا كند، و ظفر پيدا كند به غسل، ظفر پيدا كند متمكن از غسل وضوء بشود، روايات در آن صورت امر به تأخير انداخت، كلامنا در كسى است كه مثال زدم جريح است، مريض است، مى‏داند به اين زوديها خوب نمى‏شود و آب هم ضرر دارد به جراحتش، حتى ساير بدن را بشويد به جراحتش ضرر دارد، و يا مريض است به او ضرر دارد، اين را مى‏گويم للتهیأ قبل الوقت مى‏تواند تيمم بكند يا نه؟ خوب مى‏گوييم كه چرا نتواند؟! بعد از اينكه گفتيم تيمم طهارت است قصد صلاة قصد قربت را درست مى‏كند، تيمم مثل وضوء خودش عبادت است، منتهى در عبادت در اتيانش قصد قربت بايد بشود، عمل مضاف الى الله بشود، اين كه مى‏گويد من وضوء مى‏گيرم تا بعد از وقت نماز بخوانم، تهیأ نزديك دخول وقت وضوء مى‏گيرد چونكه مى‏گوييم اين قصد قربت است. خود وضوء عبادت است اين هم قصد قربت است. اينجا هم تيمم هم همين جور است، گفتيم تيمم فى نفسه عبادت است، اين هم كه مى‏گويد تيمم مى‏كنم تا نماز بخوانم بعد از دخول وقت كه رسيد، اين هم قصد تقربش است، به قول مرحوم حكيم در آخر كلامش قدس الله سره، فرقى ما بين وضوء و تيمم نيست در اين جهت، راست هم مى‏گويد، ما بين وضوء و تيمم هيچ فرقى نيست، فرقى كه گفته مى‏شود به آن دو وجه، هر دو تا ناتمام است كما ذكرنا.

سؤال ...؟ دليل ان الله يحب المتطهرين است که تيمم خودش عبادت مستحبه است. قصد قربت مى‏خواهد، تهيأ لصلاة خودش قصد قربت است خودش فى نفسه مستحب است. اصل اينكه واجب غيرى چه جور عبادت شده است. عباديت آنها به استحباب نفسى ثابت شده است، روى اين اساس گفتيم در اصول بحث كرديم، يك هفته يا دو هفته‏اى كرديم، كردند يا كردند يك هفته، دو هفته بحث كردن اين به جهت اين است كه چه جور در وادى غير قصد قربت معتبر شد؟ شستن ثوب اين هم واجب غيرى است طهارت ثوب در آن معتبر نشد، در وضوء و غسل شد، اينها فى انفسها عبادات هستند. غرض از اينها تقرب است، و قصد اتيان صلاة يا غايت اخرى مصحح قصد تقرب هستند، اين مصحح قصد تقرب در تيمم هم مى‏آيد، هيچ فرقى ندارد.

سؤال ...؟ عرض مى‏كنم بر اينكه وقتى كه در بين رفت، اين معنا از بين رفت آن وقت كلام واقع مى‏شود بر اينكه اگر به غايت ديگر تيمم كرد، كانّ آن غايت ديگر هم قصد قربت را درست مى‏كند، هم وجوب غيرى را درست مى‏كند، و روى اين اساسى كه هست بايد استحباب نفسى قائل بشود انسان، استحباب نفسى كه قائل شد، آن وقت وجوب امر غيرى را قصد بكند، قصد تقرب حاصل مى‏شود، كما اينكه كسى فاقد الماء است، هيچ غايتى هم در نظر ندارد، مى‏گويد من تيمم مى‏كنم كه متطهر بوده باشم، متمكن از استعمال ماء نيستم، متمكن از استعمال غسل و وضوء نيستيم، اين مستحب است، متطهر است و اين اشكالى ندارد.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص500.

[2] سوره مائده(5)، آيه 6.

[3] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع فِي الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ وَ بِهِ قُرُوحٌ أَوْ جُرُوحٌ- أَوْ يَكُونُ يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ الْبَرْدَ- فَقَالَ لَا يَغْتَسِلُ يَتَيَمَّمُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص347.

[4] سيد محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ( قم دار التفسير، چ1، ت1416ق)، ج4، ص439.