درس هزار و صد و بیست و سوم

احکام تيمّم

مسأله 2: «إذا تيمم بعد دخول وقت فريضة أو نافلة يجوز إتيان الصلوات‌التي لم يدخل وقتها بعد دخوله ما لم يحدث أو يجد ماء فلو تيمم لصلاة الصبح يجوز أن يصلي به الظهر و كذا إذا تيمم لغاية أخرى غير الصلاة‌»[1].

جواز اتيان سائر غايات با تيممی که برای غايتی که گرفته شده است

صاحب عروه قدس سره مى‏فرمايد وفاقا للمشهور بل لعلّ متفق عليه بين الاصحاب است قديما و حديثا كما اينكه جماعتى از اصحاب اخيار ما دعواى اجماع كرده‏اند بر اين حكم كه اگر شخصى تيمم كرد كه فاقد الماء بود نسبت به غايتى مشروعه تيمم كرد، اين تيممش طهارت است نه تنها نسبت به آن غايتى كه برايش تيمم كرده است  بلكه با اين تيمم مادامى كه عذرش باقى است، مى‏تواند سائر الغايات را يا افراد آن غايات را اتيان کند. اگر براى صلاة ظهر تيمم كرده بود، مادامی که عذرش باقى است، مى‏تواند صلاة مغرب را هم با آن تيمم بخواند، مادامى كه حدث صادر نشده باشد او لم يصب ماء، يعنى عذرش زايل نشده باشد. كما اينكه در باب وضوء اگر شخص محدث وضوء بگيرد، مادامى كه حدث صادر نشده است، وضوء باقى است، با آن وضوء هر مشروط به طهارة الوضوئية را مى‏تواند اتيان بكند. تيمم هم همين جور است. غاية الامر طهارت بودن تيمم موقتى است. مالم يجد ماء است. ولكن در وضوء موقت بودن نسبت به حدوث حدث فقط است. «ما لم يحدث او لم يجد ماء»، و اين معنا را كه اصحاب ما استفاده كرده‏اند از عده‏اى از روايات معلوم مى‏شود كه ظاهر آن روايات همين است كه انسان اگر تيممى را كرد آن تيمم باطل نمى‏شود الاّ بالحدث او اصابة الماء.

صحيحه زراره

در باب بيستم از ابواب تيمم روايت اولى صحيحه زراره[2] است:

 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ» روايت را كتاب حسين ابن سعيد نقل مى‏كند شيخ، حسين ابن سعيد اهوازى رضوان الله عليه نقل مى‏كند عن حماد ابن عيسى، عن حريز، اين حماد بعده حريز، حماد ابن عيسى است، عن زراره بلكه روايتى كه حسين ابن سعيد از حماد ابن عثمان نقل كند نيست، هم طبقه نيستند، «عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يُصَلِّي الرَّجُلُ بِتَيَمُّمٍ وَاحِدٍ- صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ كُلَّهَا» مرد مى‏تواند به تيمم صلاة ليل و نهار، همه‏اش را بخواند، در وضوء اگر حدث صادر نشده بود مى‏توانست بخواند، تيمم هم همين جور است؟ «فَقَالَ» امام فرمود: «نَعَمْ- مَا لَمْ يُحْدِثْ أَوْ يُصِبْ مَاءً» مادامى كه حدث صادر نشده است، او يصب ماء يا مادامى كه به آب نرسيده است، ناقض تيمم حدث است و اصابة الماء.

صحيحه ديگر زراره

 روايت ديگرى كه آن روايت، روايت زراره است، باز صحيحه زراره است روايت دومى [3]است در اين باره:

 «وَ [محمد ابن الحسن باسناده] عَنْهُ (عن الحسين ابن سعيد)، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ تَيَمَّمَ قَالَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَجِدَ الْمَاءَ».  يك تيمم كافى است، تا متمكن از وضوء بشود يا غسل بشود. البته حدث چونكه معلوم است خواهم گفت كه امام عليه السلام چرا در مثل اين روايات فقط وجدان ماء را فرموده است، چونكه خواهيم گفت كه حدث ناقض تيمم است، اين امر ظاهرى بود، آنى كه در او خفا بود، اين بود، اين را همين امروز انشاء الله فعلا ذكر مى‏كنم براى شما.

صحيحه حماد بن عثمان

باز روايت ديگرى اينجور است، روايت سومى[4] است:

  «وَ [محمد ابن الحسن باسناده] عَنْهُ (عن الحسين ابن سعيد)، عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ لَا يَجِدُ الْمَاءَ- أَ يَتَيَمَّمُ لِكُلِّ صَلَاةٍ» ؟ بر هر صلاتى بايد يك تيمم بكند؟ فقط تيمم طهارت‏ نسبت به يك صلاة است. «فَقَالَ لَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ»، به منزله وضوء است، يعنى وضوء چه حكمى دارد؟ اين هم همان حكم را دارد، وضوء انسان كه گرفت تامادامى كه نقض نشده است باقى است، تيمم هم مادامى كه نقض نشده است يك حدث و وجدان الماء كه در روايات گفتيم باقى است، ولكن عامه اغناء العامه اينجور ملتزم نيستند در تيمم كه اين تيمم وقتى كه انسان گرفت باقى مى‏ماند تا مادامى كه محدث نشده است. آنها يك عده‏اشان گفته‏اند كه تيمم با تيمم مى‏شود فقط يك نماز خواند يك نماز فريضه، ظاهر كلمات بعضى ديگر اين است كه نه، يك نماز و نوافلش را مى‏شود خواند اما تا مادامى كه حدث صادر نشود مى‏شود با تيمم نماز خواند. بدان جهت امام عليه السلام فرمود: «رجل تيمم قال يجزيه الى ان يجد الماء»، در آن روايت ديگر هم فرمود و هو بمنزلة الماء، خوب معلوم مى‏شود اگر يك روايتى بود كه آن روايت ظاهرش خلاف اين بود، آنى بود كه عامه مى‏گويند، او حمل بر تقيه مى‏شود، مثل صحيحه ابى همام عن الرضا عليه السلام، روايت چهارمى[5] است:

صحيحه ابی همام

 «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ» است كه نقل مى‏كند از ابى همام، اسماعيل ابن ابى همام كه از ثقات است، از اصحاب امام رضا سلام الله عليه است. «عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: يَتَيَمَّمُ لِكُلِّ صَلَاةٍ حَتَّى يُوجَدَ الْمَاءُ» ، كانّ امام عليه السلام اينجور فرموده است بر اينكه بر هر صلاتى بايد تيمم بكند تا آب پيدا بشود، اين يك احتمال است كه حمل بر تقيه مى‏شود. احتمال ديگر كه ائمه عليهم السلام در موارد تقيه يك جورى مى‏فرمودند كه هم تقيه، تقيه ملاحظه بشود، و حكم واقعى بشود. بدان جهت بعضا از ائمه عليهم السلام، بعد از آن مجلس پرسيدند، شما اينجور گفتيد، امام مى‏گويد مرادم اين بود كه آن مرادى كه مراد مطابق با حكم واقعى است. محتمل است مراد امام عليه السلام اين بوده باشد كه يتيمم لكل صلاة، يتيمم لكل صلاتى كه محدث است عندها، مثلا رفته است، ناقض وضوء موجود شده است يا فرض بفرماييد ناقض موجب غسل موجود شده است، هر صلاتى كه عنده محدث است تا مادامى كه آب پيدا نشده است تيمم مى‏كند، اگر مرادش امام عليه السلام اين بوده باشد كه بعيد نيست، مراد ايشان اين بوده باشد، نه، منتهى تقييد مى‏شود، آن روايات كه مى‏گفت ما لم يحدث اين مى‏شود كه يتيمم لكل صلاة محدث حتى يوجد الماء، اطلاقش تقييد مى‏كند. وقتى كه اطلاقش تقييد خورد، جمع عرفى مى‏شود. اگر كسى گفت حمل بر تقيه خلاف ظاهر است نمى‏شود. مى‏گوييم كه اطلاق و تقييد است. جمع عرفى است و بدان جهت در موارد جمع عرفى ملاحظه مرجحات لزومى ندارد. يعنى موجب ندارد، در موارد جمع عرفى، جمع عرفى مى‏شود.

روايت سکونی

و در بين يك روايت ديگرى هست كه روايت سكونى است، آن روايت سكونى اينجور است كه روايت ششمى[6] است در اين باب:

 و باسناد الشيخ عن محمد ابن احمد ابن يحيى كه همان، محمد ابن احمد ابن يحيى الاشعرى صاحب كتاب نوادر الحكمة است، ابی العباس چه عباس ابن معروف باشد كه همين جور است، از ابی همام نقل مى‏كند، چه از عباس ابن عامر باشد، چونكه از هر دو تا ناقل نقل روايت دارد، محمد ابن احمد ابن يحيى، هر دو معتبر هستند، نقل مى‏كند عن العباس عن ابی همام عن محمد ابن سعيد غزوان، محمد ابن سعيد غزوان توثيقى ندارد، وَ «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَا يُتَمَتَّعُ بِالتَّيَمُّمِ إِلَّا صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ وَ نَافِلَتُهَا»، تيمم به درد يك صلاة نافله‏اش مى‏خورد، ديگر بيشتر از او نيست، اين همان مسلك تقيه است.

روايت ديگر سکونی

علاوه بر اينكه محمد ابن سعيد غزوان روايت تقيه است، محمد ابن سعيد غزوان توثيقى ندارد روايتش مبتلا به معارض است، به روايتى كه خودش نقل مى‏كند، روايت پنجمى [7]است:

 «و باسناد الشيخ عن محمد ابن على ابن محبوب عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تُصَلِّيَ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- بِتَيَمُّمٍ وَاحِدٍ مَا لَمْ تُحْدِثْ أَوْ تُصِبِ الْمَاءَ» ، همان روايت را خود سكونى نقل كرده است. اين محمد ابن سعيد غزوان همين جور، هم روايتش مبتلا به روايت معارضى است كه خودش نقل مى‏كند. هم ضعيف است، اين كه‏ در بعضى نسخه‏ها محمد ابن سعيد عن ابن غزوان اين اشتباه است، عن نيست، محمد سعيد خودش ابن غزوان است، بدان جهت توثيقى هم ندارد. بدان جهت مسأله صاف است. سكونى خودش يك روايتى دارد كه آن روايت اينجور است كه «عن جعفر عن آبائه عن عليه السلام، عن نبى قال يا اباذر يكفيك صعيد عشر سنين»،[8] يعنى مادامى كه حدث صادر نشده است، و مادامى كه آب پيدا نشده است هر مدتى باشد با يتمم مى‏شودنماز خواند، بدان جهت اين مسأله حكمش واضح است، جاى خدشه‏اى نيست، روايات متطابق هستند. رواياتى كه مخالف است يا جمع عرفى است، يا مضمون تقيه است كه حمل به تقيه مى‏شود.

يك نكته‏اى را هم بگويم، براى شما، خود رواياتى كه ما داريم اكثر موارد كه اصحاب ائمه سؤال مى‏كنند در آن موارد خلاف بين العامة و الخاصه سوال مى‏كنند، بدان جهت سؤال مى‏كرد يابن رسول الله با يك تيمم واحد مى‏شود صلوات كثيره را اتيان كرد؟ امام عليه السلام هم فرمود مثل به منزلة الماء است، مادامى كه آب پيدا نكرده است اينجور است، حدث را نفرمود، چونكه حدث مورد خلاف نيست، مورد خلاف ما بين العامة و الخاصه اين است كه عامه مى‏گويند آب هم پيدا نكند يك نماز مى‏تواند بخواند، نماز دوم بايد تيمم را اعاده كند، تكرار كند، بدان جهت امام عليه السلام فرمود بر اينكه يكفيه الى ان يجد الماء، يك تيممى كه كرد او كفايت مى‏كند، تا مادامى كه آب پيدا كند، اين حدث را ذكر نفرمود، نكته‏اش اين است كه آن مورد خلاف و مورد منازعه نيست ما بين العامة و الخاصه، اين جهت محل كلام و محل خلاف بود كه امام عليه السلام فرمود.

حکم تيمم با سعه وقت اتيان تکليف

مسأله 3: «الأقوى جواز التيمم في سعة الوقت‌و إن احتمل ارتفاع العذر في آخره بل أو ظن به نعم مع العلم بالارتفاع يجب الصبر لكن التأخير إلى آخر الوقت مع احتمال الرافع أحوط و إن كان موهوما نعم مع العلم بعدمه و بقاء العذر لا إشكال في جواز التقديم فتحصل أنه إما عالم ببقاء العذر إلى آخر الوقت أو عالم بارتفاعه قبل الآخر أو محتمل للأمرين فيجوز المبادرة مع العلم بالبقاء و يجب التأخير مع العلم بالارتفاع و مع الاحتمال الأقوى جواز المبادرة خصوصا مع الظن بالبقاء و الأحوط التأخير خصوصا مع الظن بالارتفاع‌».[9]

بعد مى‏رسيم به مسأله ديگرى كه از آن مسائل مهمه در باب تيمم است و آن اين است كه آيا انسان وقتى كه واجد الماء نيست، فاقد الماء است در بعضى وقت كه مثلا اول الوقت است مى‏تواند تيمم بكند، با آن تيمم نماز ظهر و عصرش را مثلا اول وقت بخواند يا نمى‏تواند؟

عرض مى‏كنم كما اينكه سابقا هم تذكر داديم ظاهر خطاباتى كه امر مى‏كند ما را به مأمور به اضطرارى عند عدم تمكن من المأمور به اختيارى، ظاهر اين خطابات در مواردى كه مأمور به اختيارى از قبيل واضح موسع بوده باشد يا اصل موقت نبوده باشد، هر وقت اتيان بكنى، مثل كفاره مجزى است، اين كه در خطابات مى‏گويد اگر متمكن از كفاره نشدى يا متمكن نشدى از آن مأمور به اختيارى، اين فعل را بياور، ظاهر اين خطاب استيعاب اضطرار است، و استيعاب عدم التمكن است كه بله، عدم تمكن از استعمال ماء فى جميع الوقت بشود، والاّ اول وقت متمكن نيست، آخر وقت ثانى الوقت متمكن است، او را نمى‏گيرد، متفاهم عرفى اين است، بدان جهت نوبت به مأمور به اضطرارى مى‏رسد در آن وقتى كه در مجموع وقت انسان نتواند صرف وجود مأمور به اختيارى را اتيان بكند، والاّ اگر بتواند در اين مجموع الوقت صرف وجود مأمور به اختيارى را اتيان بكند نوبت به امر اضطرارى نمى‏رسد. بله، كسى كه اعتقاد دارد كه متمكن از مأمور به اختيارى نيست، يقين دارد تا آخر اين مالى پيدا نمى‏كند كه شخص مسكين را طعام بدهد و خودش هم متمكن نمى‏شود شصت روز پشت سر هم روزه بگيرد و عتق رقبه هم كه نيست، اين كه امر شده است در اين صورت به بدل اين كفاره، بدل را اتيان كرد، يا در اول وقت صلاة يقين دارد كه نمى‏تواند آب پيدا كند و آب استعمال كند در تمام الوقت، اصلا نمى‏تواند، تيمم كرد، نمازش را خواند، بعد آب پيدا شد، يا بعد در كفاره پول پيدا كرد، حالش خوبش شد، آنى كه اتيان كرده است فايده‏اى ندارد.

ديدگاه مرحوم صاحب کفايه

 مرحوم صاحب كفايه اين را در كفايه در دو سطر گفته است.[10] گفته است اتيان به مأمور به اعتقادى كه قطع دارد مأمور بهش اين است، متمكن از ماء نيست يا متمكن از آن كفاره نيست او بعد كه تمكن ظاهر شد و مأمور به واقعى معلوم شد، متمكن از كفاره شد، او اثرى ندارد. حتى آنهايى كه گفته‏اند، مأمور به ظاهرى مجزى است مأمور به واقعى، اينجا نمى‏آيد، چونكه در موارد اعتقاد مأمور به ظاهرى نيست، اعتقاد كرده است، مأمور به ظاهرى عند الجهل مى‏شود، يعنى عند الشك و التردد مى‏شود، اين اعتقاد خيال بيخود كرده بود، او دليل ندارد، مجزى نيست بايد عمل را اتيان بكند و هكذا كسى كه در اول وقت احتمال مى‏دهد كه تا آخر وقت آب پيدا نكند، مى‏گويد بگذارد اول وقت بخوانيم، راحت بشويم، صلاة را با تيمم خواند، بعد فرض كنيد كه آب پيدا شد، معلوم شد كه نه، آب هست، اين مقتضاى قاعده چونكه مأمور به اضطرار فى جميع الوقت بود، اين احتمال مى‏داد اضطرار فى جميع الوقت را، مأمور به احتمالى بود او مجزى از مأمور به واقعى نيست.

و به عبارت واضحه قاعده اوليه يعنى خطاب امر اختيارى و ظهور امر اضطرارى مراد از اين به قاعده اوليه تعبير مى‏كنيم، يعنى اگر ما بوديم فقط خطاب اختيارى و خطاب مأمور به اضطرارى مقتضاى او اين بود كه انسان اگر به خيال اضطرار فى جميع الوقت يا اضطرار الى الابد آنجاهايى كه مطلق است مأمور به اضطرارى را اتيان كرد يا به احتمال اينكه غير متمكن است مأمور به اضطرارى را اتيان كرد، او فايده‏اى ندارد، بايد عمل را تدارك كند بعد التمكن، چونكه آنى كه اتيان كرده است، مأمور به نبوده است، احتمال مى‏داد در صورت شك كه مأمور به واقعى باشد، به عدم تمكن باقى باشد، از اين علماء تعبير مى‏كنند به عدم جواز البقاء جواز واقعيا، يعنى در مواردى كه انسان در بعض الوقت مضطر است جايز نيست مأمور به واقعى را اتيان بكند، جواز واقعى ندارد، يعنى اگر اتيان بكند آن مأمور به واقعى حساب نمى‏شود، اين عدم جواز البدار اين است، اگر در يك موردى غير از اين دو خطاب دليل ديگرى شد و آن دو دليل گفت كه نه، مأمور به اضطرارى مع الاضطرار فى بعض الوقت آوردى مجزى است، ولو در وقت تمكن ظاهر بشود، اعاده لازم نيست، همان صلاة كافى است، از اين كشف مى‏كنيم جواز بدار واقعى را، كه بدار واقعا جايز بود و شارع او را مأمور به واقعى حساب كرده است، اضطرار فى بعض الوقت كافى بود، كلام اين است، از آن مواردى كه علما فرموده‏اند دليل خارجى قائم است بر جواز البدار و آن صلاتى كه انسان در حال اضطرار ولو فى بعض الوقت اتيان مى‏كند مجزى است. از آن موارد يكى مسأله تيمم است. اين را ملتزم شده‏اند. ببينيد صاحب عروه چه مى‏فرمايد در اين عروه‏اش.

مى‏فرمايد: جايز است در سعه وقت به آن كسى كه احتمال مى‏دهد در آخر وقت عذرش زايل بشود و متمكن از صلاة مع الطهارة المائيه بشود، جايز است در سعه وقت ظاهر جواز واقعى است، جايز است بر اين شخص در سعه وقت مأمور به اضطرارى را اتيان بكند، حتى ولو ظن داشته باشد كه عذرش زايل مى‏شود، ظن اطمينان نيست، ترجيح مى‏دهد اين معنا را كه بالاخره آب پيدا مى‏شود، يك ماشينى مى‏آيد رد مى‏شود، يك آبى مى‏دهد، اين را ظن دارد، يقين ندارد، حتى در آن صورتى كه ظن هم دارد بر اينكه آب پيدا مى‏شود و عذرش زايل مى‏شود، مع ذلك جايز است در سعه وقت تيمم بكند و نمازش را بخواند.

مى‏فرمايد ولكن احتياط اين است. در صورتى كه احتمال مى‏دهد آب عذرش زايل بشود و آب پيدا بشود و بتواند غسل بكند يا وضوء بگيرد. احوط اين است كه تيمم را به تأخير بياندازد، كه اگر در آخر وقت آب پيدا نشد آن وقت تيمم كند صلاتش را، در آن وقت بخواند، اين احتياط، احتياط مستحبى مى‏شود، چونكه فتوى به جواز داد، خصوصا در جايى كه ظن به زوال دارد، ظن دارد كه عذرش زايل مى‏شود، اين ظنى كه دارد به زوال اين احتياط، استحبابى آكد مى‏شود، چونكه مسبوق به فتوى شد.

بعد مى‏فرمايد: مكلفى كه فاقد الماء است، در اول الوقت اين سه قسم است. يك وقت اين است كه مى‏داند عذرش باقى مى‏ماند. اين بلا اشكال در اول وقت مى‏تواند تيمم بكند. معنايش اين است كه مى‏تواند بلا اشكال. يعنى تيمم كردنش جواز واقعى دارد. لازمه‏اش اين است كه بعد هم معلوم شد خيال بوده است. آن صلاتش صحيح است. يكى اين است كه نه، مى‏داند مكلف سه قسم است. يك قسمش اين است كه مى‏داند آب پيدا نمى‏شود. آن اشكالى ندارد كه تيمم بكند، نمازش را بخواند، يك وقت اين است كه علم دارد كه آب پيدا مى‏شود، اين نمى‏تواند تيمم بكند در اول وقت، بايد بگذارد در آن وقتى كه آب پيدا شد غسل بكند يا وضوء بگيرد نمازش را خواند، قسم سوم آنى است كه احتمال مى‏دهد آب پيدا بشود و احتمال مى‏دهد پيدا نشود، در اين صورت‏ مى‏تواند صلاتش را تقديم مقدما بخواند، ولو احتياط در تأخير است كما ذكر.

ادله و مستندات فتوای صاحب عروه

خوب مى‏دانيد كه اين، احتياج دارد به دليل ديگرى، خطاب مأمور به اختيارى با خطاب مأمور به اضطرارى به اين تفصیلاتی كه ايشان مى‏گويند دلالتى ندارد، ظاهر آنها آنى است كه گفتيم، منشاء اين فتواى ايشان و فتواى جمله‏اى اصحاب بر طبق ايشان منشائش رواياتى است كه در مقام وارد هستند.

طوائف سه گانه روايات

 اين روايات را سه طايفه مى‏كنيم:

طائفه نخست

 طايفه‏اى از اين روايات، دلالت مى‏كند بر اينكه اگر كسى در وقت، در اول وقت تيمم كرد و با او نمازش را خواند بعد از اينكه در وقت كشف رفع عذر شد، آب پيدا شد، امام عليه السلام در آن روايات فرموده است كه اعاده صلاتش را نكند، آن صلاتى را كه خوانده است آن صلاة درست است، يك طائفه اين روايات است. از اين روايات چند تايش را مى‏خوانم.

موثقه ابی بصير

يكى از اين روايات موثقه ابى بصير است[11]. اين موثقه ابى بصير در باب چهارده از ابواب التيمم مذكور است:

 و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن عثمان ابن عيسى عن عبد الله ابن مسکان، موثقه كه گفتم بواسطه عثمان ابن عيسى است، شيخ در عده توثيق كرده است، «عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَيَمَّمَ وَ صَلَّى ثُمَّ بَلَغَ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ الْوَقْتُ- فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ الصَّلَاةِ».  رجلى تيمم كرد، مفروض حدوث تيمم است، نه تيمم از صلاة سابقى مانده است، تيمم يعنى احدث التيمم، تيمم، تيمم حدوثى است در وقت صلاة، يك مسأله‏اى هست در وقت عروه اشاره خواهد كرد در مسأله آتيه، كسى نماز قبلى، تيمم خوانده است. چونكه اصلا متمكن نبود در هيچ آنى، تيمم كرد نمازش را خواند، بعد وقت نماز ديگر داخل شد، در آن وقت آب ندارد، آن نماز ديگر را بخواند يا نه؟ آن مسأله ديگرى است، كلام ما فعلا در آنجايى است كه در وقت صلاتى تيمم را احداث كرده است و نماز را خوانده است، در همان وقت صلاة آب پيدا شده است. ببينيد اينجور است كه مى‏گويم؟! مى‏گويد:

«و باسناده عن احمد ابن محمد ابن عيسى عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ تَيَمَّمَ وَ صَلَّى- ثُمَّ بَلَغَ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ الْوَقْتُ» بعد به آب رسيد، قبل ان يخرج الوقت، قبل از اينكه وقت خارج بشود. «فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ الصَّلَاةِ». اعاده صلاة لازم نيست، صلاتى كه هنوز وقتش باقى است. اعاده‏اش لازم نيست، هكذا، روايتى كه الان مى‏خوانم، روايت چهارمى است، در باب بيست و يك [12]از ابواب التيمم:

صحيحه محمد بن مسلم

. شيخ تمام سند را نقل مى‏كند. عن المفيد، عن احمد ابن محمد، عن ابيه، احمد ابن محمد احمد ابن محمد حسن الوليد است كه گفتيم معاريف است و اشكالى ندارد، عن ابيه كه محمد ابن حسن است، عن الصفار، از صفار نقل مى‏كند، ظاهر اين است كه در مواردى كه احمد ابن محمد عن ابيه، عن صفار نقل مى‏كند، آن احمد ابن حسن ابن وليد است، چونكه صفار آنى كه معروف است از صفار و از سعد ابن عبد الله اينها ظهورشان دارد كه محمد ابن حسن وليد كه تلميذشان است نقل مى‏كند، عن الصفار عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن عيسى است، عن الحسين ابن سعيد، عن حماد، عن حريز، عن زرارة، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ فِي رَجُلٍ لَمْ يُصِبِ الْمَاءَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ» آب پيدا نكرد و حضرة الصلاة، صلاة حاضر شد، يعنى وقت صلاة حاضر شد. «فَتَيَمَّمَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ» دو ركعت نماز خواند وقتى كه اينجور شد. «ثُمَّ أَصَابَ الْمَاءَ» آب آمد، كنار نهرى بود، ديد آب آمد، يا مثلا كنار جاده بود ديد كه كسى مى‏گويد كه ماء مى‏فروشد اين ماء را، «أَ يَنْقُضُ الرَّكْعَتَيْنِ» ،اين دو تا ركعت را نقض كند، يعنى صلاة را وضوء بگيرد از سر بخواند، يا نگه بدارد، وضوء بگيرد، بقيه‏اش را بخواند؟ «أَوْ يَقْطَعُهُمَا وَ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يُصَلِّي قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ يَمْضِي فِي صَلَاتِهِ فَيُتِمُّهَا وَ لَا يَنْقُضُهَا» ، در صلاتش مى‏گذرد، نه استيناف است نه هم در اثناء وضوء گرفتن است، فيتمها، تمام بكند او را، ولا ينقض‏ها باطل نكند. «لِمَكَانِ أَنَّهُ دَخَلَهَا وَ هُوَ عَلَى طُهْرٍ بِتَيَمُّمٍ». چونكه با تيمم طهر داشت، نمازش را تمام بكند. بدان جهت بر اينكه اثناء نماز هم آب پيدا بشود، نه نمازش صحيح است. او را تمام بكند، منتهى در بعضى روايات اين‏ است كه مادامى كه به ركوع نرفته است، ركعت اول، والاّ اگر ركوع نرفته باشد از ركعت اول دست برمى‏دارد وضوء مى‏گيرد يا غسل مى‏كند، تكلّم خواهيم كرد در اين، اين رواياتى است كه منحصر به اينها نيست، رواياتى ديگرى هم هست، دلالت مى‏كند بر اينكه اضطرار فى بعض الوقت كه انسان با تيمم نماز خواند ثم در وقت عذر زايل شد، نمازش مجزى است.

طائفه دوم

در مقابل اينها طايفه ثانيه است كه آن طايفه ثانيه امر به اعاده مى‏كنند، مى‏گويند آن نماز به درد نمى‏خورد، بايد آن نماز را اعاده بكنى. مثل چه؟ مثل اين رواياتى كه الان خدمت شما مى‏خوانم. اينهايى كه دلالت مى‏كنند. يكى از آن روايات، روايت هفتمى[13] است در باب چهارده از ابواب التيمم:

صحيحه عبدالله بن سنان

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع» اين را هم گفتيم كه هر ابن سنانى كه از امام صادق نقل كند، عبد الله ابن سنان است، لعل كرات گفته‏ايم. «يَقُولُ إِذَا لَمْ يَجِدِ الرَّجُلُ طَهُوراً وَ كَانَ جُنُباً» وقتى كه طهور را پيدا نكرد، و و جنب هم بود، «فَلْيَمْسَحْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لْيُصَلِّ» تيمم بگيرد، مسح كند خودش را از زمين و نمازش را بخواند. «فَإِذَا وَجَدَ مَاءً فَلْيَغْتَسِلْ» اگر آب پيدا كرد، غسل بكند «وَ قَدْ أَجْزَأَتْهُ صَلَاتُهُ الَّتِي صَلَّى» آن صلاتى كه خوانده بود مجزى مى‏شود. اين قبل الوقت و بعد الوقت مطلق است.

صحيحه زراره

 اما روايت نهمى صحيحه زراره [14] است:

 «و باسناد الشيخ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع فَإِنْ أَصَابَ الْمَاءَ- وَ قَدْ صَلَّى بِتَيَمُّمٍ وَ هُوَ فِي وَقْتٍ- خودش هم در وقت است. «قَالَ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ لَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ»؛ صلاتش تمام است. اين اعاده ندارد. اين نفى اعاده را مى‏كند كه اعاده ندارد. اما آنى كه اثبات اعاده را مى‏كند كه بايد اعاده بكند، آن همين است كه خدمت شما عرض مى‏كنم، روايتى كه دلالت بر اعاده مى‏كند.

صحيحه يعقوب بن يقطين

روايت هشتم كه گفتيم من حيث السند صحيحه [15] است:

 «و باسناد الشيخ عن الحسين ابن سعيد، عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ تَيَمَّمَ فَصَلَّى- فَأَصَابَ بَعْدَ صَلَاتِهِ مَاءً- أَ يَتَوَضَّأُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ أَمْ تَجُوزُ صَلَاتُهُ» ؟ يا صلاتش كافى است. «قَالَ إِذَا وَجَدَ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ يَمْضِيَ الْوَقْتُ- تَوَضَّأَ وَ أَعَادَ فَإِنْ مَضَى الْوَقْتُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْهِ»؛ اگر وقت گذشته است اعاده لازم نيست. وقت باشد بايد اعاده كند.

روايات ديگرى هم هست، اين روايات دلالت مى‏كند بر اينكه نمازى را كه با تيمم خواند اگر وقت عذر زايل شد، بايد اعاده كند، اين روايات را مى‏دانيد جمع عرفى حمل بر استحباب است. چرا؟ چونكه آن روايات اعاده ظهور دارد در وجوب الاعاده ولكن روايات نفى الاعاده مى‏گويد اعاده نيست، ترك مى‏تواند بكند اعاده را، بدان جهت در ما نحن فيه به صراحت آنها كه ترك الاعاده، نفى الاعاده، يعنى اعاده واجب نيست اخص مى‏شود و اينهايى كه امر مى‏شود بر اعاده حمل بر استحباب مى‏شود، جمع ما بين طايفه اولى و طايفه ثانيه حمل بر استحباب است و دليل بر اين رواياتى است كه اصل در مطلق التيمم وارد است، انسان صلاتى را به تيمم خواند وقتى كه آب پيدا كرد، او را اعاده كند، هم وضوء بگيرد، غسل كند، هم صلاتش را اعاده كند، ولو خارج الوقت بوده باشد، چه جورى كه آنها را حمل مى‏كنيم فرض بفرماييد بر استحباب يا مثل روايت ششمى در اين باب، در اين روايت ششمى[16] اين است كه « سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَتْهُ الْجَنَابَةُ فِي لَيْلَةٍ بَارِدَةٍ- يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ التَّلَفَ إِنِ اغْتَسَلَ- قَالَ يَتَيَمَّمُ وَ يُصَلِّي فَإِذَا أَمِنَ الْبَرْدَ اغْتَسَلَ وَ أَعَادَ الصَّلَاةَ»، كه سندش هم محمد ابن الحسن باسناده عن محمد ابن احمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين، سندش يك اشكالى دارد كه مرسله است، عمن رواه است، بدان جهت اين روايات در مطلق تمكن ولو بعد الوقت هم امر به اعاده وارد است، حمل بر استحباب مى‏شود طايفه ثانيه، آن وقت چه مى‏شود؟ نتيجه‏اش اين است كه انسان ولو در بعض الوقت اضطرار داشته باشد با تيمم بخواند نمازش مجزى است و صحيح است.

طائفه سوم

ولكن اشكال اين است كه ما طايفه ثالثه‏اى داريم، آن طايفه‏ ثالثه مى‏گويد كسى كه مى‏خواهد تيمم بكند و صلاتش را با تيمم بخواند اين بايد منتظر بشود آخر الوقت را، در آخر الوقتى كه هست، آن وقت مى‏تواند نمازش را بخواند، مثل چه چيز؟ مثل اين رواياتى كه خدمت شما عرض مى‏كنم، يكى از اين روايات صحيحه زراره است، صحيحه زراره [17]در باب چهارده روايت سومى است:

صحيحه زراره

 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا لَمْ يَجِدِ الْمُسَافِرُ الْمَاءَ فَلْيَطْلُبْ مَا دَامَ فِي الْوَقْتِ- فَإِذَا خَافَ أَنْ يَفُوتَهُ الْوَقْتُ- فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لْيُصَلِّ فِي آخِرِ الْوَقْتِ- فَإِذَا وَجَدَ الْمَاءَ فَلَا قَضَاءَ عَلَيْهِ وَ لْيَتَوَضَّ لِمَا يَسْتَقْبِلُ».

صحيحه محمد بن مسلم

روايت ديگر صحيحه محمد ابن مسلم[18]  در بيست و دوم روايت اولى است:

 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ خطاب به محمد ابن مسلم است، امام فرمود إِذَا لَمْ تَجِدْ مَاءً وَ أَرَدْتَ التَّيَمُّمَ- فَأَخِّرِ التَّيَمُّمَ إِلَى آخِرِ الْوَقْتِ- فَإِنْ فَاتَكَ الْمَاءُ لَمْ تَفُتْكَ الْأَرْضُ»، اگر در آخر وقت آب به تو نرسيد تراب فوت نمى‏شود. باز دلالت مى‏كند بر اين معنا موثقه عبد الله ابن بكير روايت سومى[19] است در باب بيست و دوم:

موثقه عبدالله بن بکير

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ أَمَّ قَوْماً وَ هُوَ جُنُبٌ- وَ قَدْ تَيَمَّمَ وَ هُمْ عَلَى طَهُورٍ قَالَ لَا بَأْسَ» امام جنب است تيمم كرده است، و هم على طهور، آنها هم طهارت دارند، يعنى آنها وضوء گرفته‏اند يا غسل كرده‏اند، قال لا بأس، در ذيلش فرمود روى اين اساس كه گفتيم متوضأ و مغتسل مى‏توند به متيمم اقتدا بكند. «فَإِذَا تَيَمَّمَ الرَّجُلُ فَلْيَكُنْ ذَلِكَ فِي آخِرِ الْوَقْتِ» اين در آخر وقت بايد بشود. «فَإِنْ فَاتَهُ الْمَاءُ فَلَنْ تَفُوتَهُ الْأَرْضُ» ارض به فوت نمى‏شود.

اينجا يك نكته‏اى هست، حيفم آمد بگذرم، آنهايى كه گفته‏اند تيمم حدث را رفع مى‏كند نه جنابت را كه ديروز گفتيم كه جنابت حدث زايد بر جنابت است، اين استدلال كرده‏اند به اين روايت كه رجل ام قوما و هو جنب و قد تيمم، اين جنب است ولكن تيمم دارد، كه تيمم جنابت را برنمى‏دارد، تيمم و هو جنب، فعلا جنب است، اين استدلال، استدلال بى وجهى است، اين در كلام سائل است، سائل اينجور خيال مى‏كند كه جنب است تيمم كرده است، اين اگر در كلام امام بود، ممكن بود كه بگوييم حدث جنابت غير از جنابت است چونكه امام فرموده است جنب متيمم، با وجود اينكه متيمم است جنب است، و اما اين در كلام سائل است، در كلام عبد الله ابن بكير است، عبد الله ابن بكير اينجور جهت علمى ندارد كه نكات را ملتفت بشود، سؤالى است، عبد الله بكير ثقه است، روايتش معتبر است، ولكن آنجور منزلتى هم ندارد در فقه، شخص ثقه است، روايتش حجت است اين قول اين دليل نمى‏شود، قول امام مى‏شود با او استدلال كرد كه اين قول امام عليه السلام نيست.

سؤال ...؟ در مقام بيان اين بود كه تيمم را كى بكند؟ امام فرمود كه نه، فان فاته الماء لم تفته الارض بايد آخر بياندازد.

روى اين اساس آن جمع ما بين اين طايفه ثالثه و طايفه اولى كه حكم به اجزاء كرديم و گفتيم مى‏شود با تيمم در بعضى وقت نماز خواند، چه جور جمع مى‏شود، انشاء الله فردا.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص500.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يُصَلِّي الرَّجُلُ بِتَيَمُّمٍ وَاحِدٍ- صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ كُلَّهَا فَقَالَ نَعَمْ- مَا لَمْ يُحْدِثْ أَوْ يُصِبْ مَاءً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[3] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[4] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[5] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[6] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص380.

[8] وَ قَدْ سَبَقَ حَدِيثُ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ يَا بَا ذَرٍّ يَكْفِيكَ الصَّعِيدُ عَشْرَ سِنِينَ؛شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص380.

[9] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص500.

[10] ر. ک: محمد کاظم خراسانی، کفاية الاصول،(قم، مؤسسه آل البيت(ع)،چ1، 1409ق)، ص88.

[11] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص369.

[12] وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ فِي رَجُلٍ لَمْ يُصِبِ الْمَاءَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ- فَتَيَمَّمَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ أَصَابَ الْمَاءَ- أَ يَنْقُضُ الرَّكْعَتَيْنِ أَوْ يَقْطَعُهُمَا وَ يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يُصَلِّي- قَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ يَمْضِي فِي صَلَاتِهِ فَيُتِمُّهَا وَ لَا يَنْقُضُهَا- لِمَكَانِ أَنَّهُ دَخَلَهَا وَ هُوَ عَلَى طُهْرٍ بِتَيَمُّمٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص382.

[13] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص368.

[14] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص368.

[15] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص368.

[16] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص368.

[17] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص366.

[18] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص384.

[19] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص384.