مسأله 4: «إذا تيمم لصلاة سابقة و صلى و لم ينتقض تيممهحتى دخل وقت صلاة أخرى يجوز الإتيان بها في أول وقتها و إن احتمل زوال العذر في آخر الوقت على المختار بل و على القول بوجوب التأخير في الصلاة الأولى عند بعضهم لكن الأحوط التأخير في الصلاة الثانية أيضا و إن لم يكن مثل الاحتياط السابق بل أمره أسهل نعم لو علم بزوال العذر يجب التأخير كما في الصلاة السابقة».[1]
كلام در مسألهاى بود كه مكلّف على تيممٍ هست، تيممى گرفته بود كه آن تيمم تيمم صحيحى بود، مثل اين كه بر صلاة سابقه كه صلاة الظّهر و العصر است تيمم كرده بود و آبى پيدا نكرد تا اين كه وقت صلاة المغرب و العشاء وارد شد و اين مكلف عند دخول وقت مغرب و عشاء باز فاقد الماء است. آبى پيدا نكرده است و حدثى از او صادر نشده است. آيا مىتواند با اين تيمم صلاة مغرب و عشاء را بخواند؟ صاحب عروه فرمود اگر علم دارد كه در وقت متمكن خواهد شد از وضوء يا غسل براى صلاة مغرب و عشاء نمىتواند، و امّا اگر اين علم را ندارد، مىتواند با تيمم صلاة مغرب و عشاء را بخواند. چرا؟ و بعد هم اگر آب پيدا كرد اعاده لازم نيست، جواز، جواز الواقعى است. جواز البدار واقعى كه ملازم با اجزاء است. چرا؟ فرمودهاند بر اين كه اين روايات متعددهاى دلالت كرد كسى كه تيمم كرد و فاقد الماء و متمكن از استعمال ماء نبود، آن تيمم باقى است الى ان يحدث او يجد ماءً، پس عند دخول وقت المغرب و العشاء حدث از او صادر نشده است و آب پيدا نكرده است، پس اين شخص متطهّر است، مىتواند با او صلاة مغرب و عشاء را بخواند. چون كه شرط صلاة طهارت است و اين واجد او است، بدان جهت صاحب عروه مىفرمايد بعضى آن كسانى كه در مسأله متقدمه كه در وقت صلاة محدث بود، و آبى نداشت، و متمكّن از استعمال ماء نبود كه بعضىها ملتزم شدهاند اگر احتمال ظفر بالماء و تمكن را بدهد بايد به تأخير بيندازد تا آخر وقت، مىفرمايد بعضى از آن علماء در ما نحن فيه تجويز كردهاند، در مسئلتنا كه تيمم از صلاة سابقه باقى مانده است، تأخير را گفتهاند واجب نيست، ولو احتمال بدهد ظفر بالماء را، مىتواند صلاة مغرب و عشاء را بخواند، اين مىتواند جواز واقعى است، يعنى اگر اتيان بكند، مأمور به را امتثال كرده است، و يك صلاة مغرب و عشاء بيشتر از در يك شب واجب نيست، روى اين اساس مجزى مىشود، اين فرمايش ايشان است.
عرض كرديم بر اين كه اگر امر اين منوال بوده باشد كه ايشان مشى كرده است، خب در صورتى هم كه مىداند آب پيدا مىشود، فعلاً كه طهارت دارد، فعلاً كه آب پيدا نشده است، فعلاً صلاة مغرب و عشاء را بخواند چرا مجزى نباشد؟ چرا استثنا مىكنيم كه اگر بداند آب پيدا مىشود و عذر زايل مىشود نمىتواند بخواند، بايد تأخير بيندازد. خب چرا؟ طهارت كه دارد، فعلاً هم كه غير متمكن است، صلاتش صحيح مىشود. لابد بايد شخصى بگويد كه طهارت امر اضافى است. كسى كه اين قيد را مىزند بايد بگويد آن كسى كه مىداند آب پيدا مىشود و متمكن از وضوء و غسل مىشود، بالنسّبة الى اين صلاة طهارت ندارد، نسبت به آن صلاتى كه خوانده بود طهارت دارد، نسبت به اين صلاة طهارت ندارد، وقتى كه اين اضافه در بين آمد، مىگوييم پس اگر احتمال بدهد تمكن من الماء را بالنّسبة، اگر تمكن حاصل بشود در صورت احتمال تمكن نه اين طهارت ندراد نسبت به آن صلاة، چون كه صلاة صرف الوجود صلاة مغرب و عشاء من دخول المغرب الى نصف الّيل صرف الوجودشان مطلوب است، صرف الوجود، صرف وجود طهارت مائيه مىخواهد، وقتى كه شخص متمكن است از صرف الوجود بين الحدّين كه فرض اين است، و از طهارت مائيه بر او نسبت به آن صلاة طهارت ندارد، علاوه بر اين ممكن است كسى بگويد كه بعضى رواياتى است كه از آن بعضى روايات استفاده مىشود اين مطلبب كه اگر غير متمكن شد شخص عند دخول وقت صلاة مغرب و عشاء و طهارت سابقىاش باقى ماند، از روايات استفاده مىشود كه صلاتش مجزى است، ولو صلاتى را كه خواند در آن صورت بعد متمكن بشود، آن روايات كدام روايات است؟
يكى از
روايات در باب
14 از ابواب التّيمم،روايت
نهم، صحيحه
زراره [2]است:
«و باسناد
الشّيخ عنه
يعنى عن
الحسين ابن
سعيد عَنْ
حَمَّادٍ عَنْ
حَرِيزٍ عَنْ
زُرَارَةَ
قَالَ: قُلْتُ
لِأَبِي
جَعْفَرٍ ع
فَإِنْ
أَصَابَ
الْمَاءَ- وَ
قَدْ صَلَّى
بِتَيَمُّمٍ
وَ هُوَ فِي
وَقْتٍ» اگر
آب را رسيد،
نمازش را هم
به تيمم
خوانده بود، و
آن شخص هم در
وقت است، هنوز
وقت صلاة تمام
نشده است آب
پيدا كرد، «قَالَ
تَمَّتْ
صَلَاتُهُ وَ
لَا
إِعَادَةَ
عَلَيْهِ»
صلاتى كه با
تيمم خوانده
است صحيح است
و لا اعادة
عليه.امام(ع)
در جواب تفصيل
نفرمود يا
زراره اين كه با
تيمم خوانده
بود، تيمم از
سابق مانده
بود يا تيمم
را بعد دخول
الوقت گرفته
بود، امام(ع)
استفصال
نفرمود اين
تيمم از سابق
مانده بود يا
بعد دخول
الوقت تيمم
گرفته بود، و
هو فى وقتٍ در
وقت آب پيدا
كرده است. «قال
تمّت صلاته و
لا اعادة عليه»،
يعنى چه تيمم
را از قبل
مانده باشد،
چه بعد الوقت
گرفته باشد،
تيممش صحيح
است، نمازش هم
تمام شده است.
اين اطلاق
دارد، آن جايى
كه روايات
مىگفت تيممت
را به آخر
بينداز، آن
روايات مال
كسى بود كه
محدث بود و
مىخواست
تيمم كند، در
وقت صلاة محدث
بود،
مىخواست
تيمم بكند،
امام(ع) فرمود
فاخّر التّيمم،
تيمم را به
آخر بينداز،
فان فاتك
الماء لم تفتك
الارض. اين
روايات صرفا
آن جايى كه
انسان بخواهد
بعد دخول الوقت
تيمم بكند،
محدث باشد، و
رجاء پيدا
کردن ماء
داشته باشد،
اطلاق اين
صحيحه را
تقييد كرد. پس
كسى كه عند
دخول الوقت
محدث بوده
باشد، بخواهد
تيمم بگيرد،
احتمال ماء
بدهد، بايد در
آخر بگيرد
تيمم را،
تأخير
بيندازد،
بايد يعنى
بايد شرطى،
بخواهد صلاتش
صحيح بشود
تيمم در آخر
الوقت يعنى آب
پيدا نشد آن
تيمم را اتيان
كند، و امّا
نسبت به آن
كسى كه حين
دخول الوقت
نمىخواهد
تيمم بكند،
تيمم دارد
براى صلاة ظهرين
تيمم كرده است
و آن تيممش
باقى است،
روايات فاخّر
اين صورت را
تقييد
نمىكند،
خارج نمىكند.
بدان جهت
تقريب را
ملتفت بشويد،
مقيّد اين
اطلاق روايات
فاخّر التيمم
بود. «فان فاتك
الماء لم تفتك
الارض»، اين
روايات مال
كسى است كه
عند دخول وقت
الصّلاة محدث
بوده باشد، و
بايد تيمم
بكند، به اين
گفتند كه
تيممت را به
آخر بينداز. و
امّا آن كسى
كه محدث نيست،
عند دخول
الوقت متطهر
است. اين روايات
فاخّر شامل
اين صورت نيست.
پس اين روايات
از تحت اين
اطلاق خارج
نشده است.
مقتضاى عدم
استفصال
امام(ع) چون كه
مقيّد اگر منفصل
وارد شد
كالمتصّل است.
امام حكم فصل
را در روايات
ديگر گفته است.
چون كه بيان در
احكام تدريجى
است.
و بدان جهت در ما نحن فيه نسبت به آنى كه عند دخول الوقت على طهارتٍ است، مخصصى، قرينهاى، مقيّد خارجى نيست، يؤخذ مقيد داخلى هم كه متّصل نيست، يؤخذ بالاطلاق. بدان جهت بعضى آن كسانى كه در مسأله سابقه كه انسان محدث بود و مىخواست تيمم بكند گفتهاند واجب است تيمم را در آخر وقت اتيان بكند در ما نحن فيه ملتزم به جواز البدار شدند.
مرحوم محقق همدانى[3] هم همين جور است، ملتزم شده است كه نه وقتى كه متطهر شد مىتواند با آن تيمم نماز را بخواند، و در ما نحن فيه وقتى كه اين نحو شد، آن وقت اين شبهه ما كه صورتى كه حين دخول وقت صلاة متطهر است، ولكن مىداند آب پيدا مىشود، اين را حضرات مىگويند كه اين صحيحه زراره از اين صورت منصرف است. اين كه مىگويد بر اين كه «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع فَإِنْ أَصَابَ الْمَاءَ- وَ قَدْ صَلَّى بِتَيَمُّمٍ وَ هُوَ فِي وَقْتٍ» را در امر اتّفاقى مىگويد، اصابه در امر اتّفاقى مىگويد، والاّ در آن چيزى كه هست سؤالش اين مىشود در آن كسانى كه از اول مىداند رجلٌ يقدر على الماء هل يصلّى فى اول الوقت به تيممٍ؟ اين جور سؤال مىكند، بدان جهت اينها ادّعا كردهاند صاحب عروه كه ما نقض وارد مىكرديم ادّعا مىكردند كه اين صحيحه منصرف است از صورتين، چون كه منصرف است و اصابه فرموده است، بدان جهت حكم به اجزاء مىشود.
يك روايت ديگرى هم هست، همين اطلاق در او هم جارى است. او هم صحيحه عيص ابن القاسم[4] است در همين باب چهاردم روايت شانزدهم:
و باسناده عن الحسين ابن سعيد يك وقتى ما مكرّر گفتهايم اين حسين ابن سعيد اهوازى است، خيلى خدمت كرده است، نوع ابواب روايت دارد از امام(ع)، كه روايات مع الواسطه، كه در فقه روايات اين كار كن است، رواياتى است معتبر، فى نوعها، نمىگويم همهاش معتبر است، ولكن روايات معتبرهاى است فى نوعها خودش هم در هر مسألهاى الاّ شذ و ندر روايت دارد، اين روايت هم باز از او است. عن الحسين ابن سعيد عن صفوان عن العيص، اگر بخواهند يك شخصى را در كتب رجال مدح كنند كه كتابهاى زيادى دارد، مىگويند كتب او مثل كتب حسين ابن سعيد، در بعضى جاها فى العدد، نه در اعتبار، فى العدد، قريب سى كتاب داشته است حسين ابن سعيد، بلكه بيشتر از سى كتاب كتبه قريبة من كتبه، در بعضىها تقييد دارد من حيث العدد، من حيث العدد مثل او است نه من حيث الاعتبار، مىفرمايد: «عن الحسين ابن سعيد عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعِيصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَأْتِي الْمَاءَ- وَ هُوَ جُنُبٌ وَ قَدْ صَلَّى» به آب مىآيد و هو جنبٌ، آن هم جنب است، و قد صلّى، نماز خوانده است، «قَالَ يَغْتَسِلُ وَ لَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ» غسلش را بكند، صلاتش را اعاده نكند. خب نسبت به آن كسى كه تيمم را بعد دخول الوقت كرده است و احتمال ظفر بالماء مىداد، روايات فاخّر التيمم تقييد مىكند، و امّا نسبت به آن كسى كه تيممش از صلاة قبلى مانده بود، جنب بود بر صلاة قبلى تيمم كرده بود، صلاة بعدى را هم بعد دخول الوقت به او خواند، آن وقت نسبت به او مقيّد ندارد، وقتى كه نسبت به او مقيّد ندارد، آن وقت اطلاقش مىگيرد كه مجزى است. اين جا دارد كه «عَنْ رَجُلٍ يَأْتِي الْمَاءَ- وَ هُوَ جُنُبٌ وَ قَدْ صَلَّى» اين يأتی الماء و قد صلّى صورت علم را هم مىگيرد كه اول به آب مىرسد موقع تيمم كردن، اين اصابه در او خدشه كرديم كه اطلاق داشته باشد، ولكن آن شبهه ما در صحيحه عيص وارد است. اين یأتی الماء است، به آب مىآيد، به آب مىرسد، خب از اول هم مىدانست كه به آب مىرسد، امام تفصيل نفرمود، خب اصل اين كلامى كه صاحب عروه فرموده است، لا يمكننا مساعدة عليه. اين مسأله با مسأله سابقه فرقى ندارد، اگر احتمال بدهد كه به آب مىرسد، مىتواند صلاة را به تيمم بخواند، ولكن جواز، جواز ظاهرى است، اگر بعد آب پيدا كرد كشف مىشود كه مكلّف بود به طهارت مع الصّلاة مائيه، بايد اعاده كند، آب پيدا نشد نه مجزى است، وظيفهاش را اتيان كرده است. فرقى ما بين اين مسأله و مسأله سابقه نيست. چرا فرقى نيست؟ براى اين كه ما عرض كرديم در مسأله سابقه، روايات دو طائفه است، يك طائفه رواياتى است كه «فاخّر التّيمم، ان فاتك الماء لم تفتك الارض»، اين روايات مقيّد نمىتواند بشود در اين صورت، چون كه حين دخول الوقت طهارت داشت. يكى هم آن صحيحه زراره بود. «المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت فاذا خاف ان يفوته الوقت» مادامى كه در وقت است، بايد آب جستجو كند. اگر سابقاً يادتان بوده باشد، گفتيم اين اطلاق دارد، ولو اين مسافر قبلاً حين دخول الوقت قبل الوقت آب داشت، آب را ريخت، الان كه مىرود مسافرت مىكند، كه به خيال اين كه بعد به آب مىرسيم، آب پيدا نمىكند. المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت، كما اين كه اين را مىگيرد، حتّى مىگيرد آنى كه حين دخول الوقت متيمم است، المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت مادامى كه مسافر آب پيدا نكرده است يطلب الماء فى الوقت، مادامى كه در وقت است بايد آب را طلب كند، آن وقت فاذا خاف ان يفوته الوقت آن وقتى كه ترسيد. «اذا لم يجد المسافر الماء فليطلب مادام فى الوقت فاذا خاف ان يفوت الوقت فليتيمم و يصلّ، آن وقت تيمم بكند و نماز بخواند، اين ديگر مىگيرد آن كسى كه عند دخول الوقت ظهر از صلاة صبح تيممش باقى مانده بود، صلاة صبح را خوانده بود، خودش هم جوان بود، هميشه ديديد به تطهير مىرود، ظهر شد تيممش باقى است. «المسافر يطلب الماء مادام فى الوقت»، اطلاقش مىگيرد، بعضىها در اين اطلاق صحيحه اگر اطلاق داشته باشد كه مىگوييم دارد، اين مسأله با مسأله سابقه فرقى نمىكند، چه متطهر بشود به تيمم، چه متطهر نشود محدث بشود، تيمم را بايد آخر وقت اتيان كند، آن وقتى كه احتمال ظفر بالماء مىدهد.
بعضىها در اين صحيحه زراره مناقشه كردهاند كه اين متطهّر حين دخول وقت را، متيمم حين دخول الوقت را نمىگيرد. چرا؟ چون كه در ذيلش دارد كه «المسافر اذا لم يجد المسافر الماء فليطلب مادام فى الوقت فاذا خاف ان يفوته الوقت فلتييمم و يصلّ»، يتيمم معنايش اين است كه محدث بوده است، اگر متيمم بوده است، ديگر تيمم ديگر نمىخواهد كه، تيمم اول مجزى است. اين را گفتهاند فليتمم قرينه است كه اين هم محدث است من حين دخول الوقت اين بايد تأخير بيندازد، امّا متطهر و متيمم حين دخول الوقت او را نمىگيرد.
اين را هم مىدانيد بر اين كه اين حرف، حرف درستى نيست، چون كه تيمم اگر از صلاة صبح باقى مانده باشد، تا غروب آن تيمم اولى باقى نمىماند، كه اقلاً يك بولى، يك چيزى، دوازده ساعت يا بعضى وقتها كه روز شانزده ساعت است، همين جور هيچ چيز اين نمىشود. اين كه فليتيمم يعنى اگر محدث شد، اگر محدث شد تيمم بكند، معنايش اين است كه اگر محدث شد تيمم بكند، امّا تيمم اولى باقى مانده است در آن صورت نه، اين ارشاد است بر اين كه حدث فى آخر الوقت كه عند عدم التّمكن فى جميع الوقت موجب تيمم است. آخر را هم نمىگوييم، عدم التمكن من استعمال الماء فى تمام الوقت شرط موجب جواز تيمم است. اين روايت متفاهم عرفىاش اين است، اين جور تعريف نظر به غالب است. چون كه غالباً اين جور مىشود كه تيمم نمىماند، شخص اگر متيمم بشود و غالباً محدث مىشود، يعنى اين وقت تيمم شرط صلاتش است، بخواند با تيمم، اين معنايش اين است، بدان جهت اگر اظهر نبوده باشد كه اين مسأله مثل مسأله سابقه است بلافرقٍ بينهما در آن صورتى كه احتمال ظفر بالماء بدهند، لااقل مورد، مورد احتياط وجوبى است، نمىشود فتوا به جواز داد كما اين كه عرض كردم جملهاى از فحول فقهاى ما فتوا به جواز ندادهاند، بلكه فتوا به وجوب التّأخير يا لااقل احتياط وجوبى كردهاند. گذشتيم اين مسأله را.
مسأله 5: «المراد بآخر الوقت الذي يجب التأخير إليه أو يكون أحوط الآخر العرفيفلا يجب المداقة فيه و لا الصبر إلى زمان لا يبقى الوقت إلا بقدر الواجبات فيجوز التيمم و الإتيان بالصلاة مشتملة على المستحبات أيضا بل لا ينافي إتيان بعض المقدمات القريبة بعد الإتيان بالتيمم قبل الشروع في الصلاة بمعنى إبقاء الوقت بهذا المقدار».[5]
بعد مىرسيم به اين مطلبى كه صاحب عروه بيان مىكند، مىگويد اين كه بعضىها گفتهاند تيمم را آن كسى كه احتمال مىدهد آب داشته باشد تيمم را در آخر وقت بايد بكند، يا بعضىها احتياط كردهاند مثل خودشان احتياط مستحبى كرد، يا آن كسانى كه احتياط واجبى كردهاند. مراد از آخر الوقت نه اين كه آن قدر زمانى بماند، كه انسان فقط واجبات صلاة را مىتواند اتيان كند، آخر مىدانيد كسى كه نماز مىخواند، نوعاً مستحبات اتيان مىكند، اقلاً اقامه مىگويد بر صلاة، يا آن كسى كه اذان هم مىگويد بر صلاتش، بعد تكبيرة الاحرام مىگويد، در ركعت ثانيه قنوت مىگيرد، در ركوع ذكر را تكرار مىكند و هكذا اينها را اتيان مىكند، انسان اگر اين صلاة را در عرض ده دقيقه يك صلاة را بخواند، مىتواند مقدار واجب از صلاة را در عرض پنج دقيقه بخواند، اين يك امرى است كه هر شخصى تجربه مىتواند بكند يا تجربه كرده است. كلام اين است كه «المسافر اذا لم يجد الماء در اين صورت يطلب الماء ان کانت حزونة فغلوة و ان کانت سهلة فغلوتين فاذا خاف الفوت آن وقت يتيمم و يصلّ يا در آن روايات فرمود فاخّر التيمم الى آخر الوقت مراد از آخر وقت، آخر وقت يعنى ماندن آن پنج دقيقه است كه قبل از پنج دقيقه تيمم بكن تا آن سر تيمم يك دقيقه طول خواهد كشيد، تا شش دقيقه به آخر الوقت مانده است صبر بكن، مراد او است يا يازده دقيقه به آخر وقت مانده مراد آن صلاة اعتيادى است، آخر وقت صلاة اعتيادى تا آن وقت صبر بكن، كدام يكى از اينها است؟ صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مىفرمايد مراد صلاة اعتيادى است، آخر صلاة كه عرفاً آخر وقت صلاة است، نه به دقة العقلية كه فقط مىتواند واجبات را اتمام كند و اتيان بكند، آخر وقت نماز بخوان، الان هم كه شما فرض بفرماييد با رفيقتان مىرويد، از راه خستهايد، رسيديد به يك جايى مىخواهيد استراحت كنيد، يك خورده غذا بخوريد و بخوابيد، شما رفيقتان مىگويد كه بابا بگذار ناهار بخوريم و بخوابيم. شما مىگوييد بگذار نماز بخوانيم و بعد اين كارها را بكنيم. مىگويد بابا نماز را آخر مىاندازيم، آخر بيندازيم، آخر وقت مىخوانيم. اين مراد از آخر وقت اين جور نيست كه پنج دقيقه به غروب شمس مانده است، آخر وقت، آخر وقت اعتيادى است، آخر وقت صلاة اعتيادى است، كه آن اين است كه اتيان به مستحبات و اينها مانعى ندارد. عرض مىكنم بر اين كه اين در صورتى است كه انسان احتمال بدهد آب پيدا مىكند تا آخر وقت و احتمال مىدهد كه آخر وقت پيدا نكند، در اين صورت صحيح است، آن جاهايى كه در روايت دارد فان فاتك فاخر التيمم ظاهرش اين است كه تا آخر وقت كه آن آخر وقت در صلاة اعتيادى تا آن وقت تأخير بنداز تيمم كردن را، اين صحيح است، و امّا نسبت به كسى كه مىداند در دقيقه ششم آب مىرسد، در دقيقه ششم آب مىرسد، و الان ده دقيقه، يازده دقيقه مانده است، الان تيمم بكند و نماز را بخواند اين را ما ملتزم نيستيم، روايت فاخّذ كه نسبت به صلاة اعتيادى گفتيم آخر وقت صلاة اعتيادى مال كسى است كه محتمل بوده باشد، محتمل بوده باشد كه آب پيدا نشود و آب پيدا نشود، اين در دقيقه يازدهمى تيمم كرد، نمازش را خواند، بعد نمازش هم يا چهار دقيقه طول كشيد، آب پيدا شد، اعاده لازم نيست، اجزاء است، چون كه اطلاق مىگيرد، فاخّر التّيمم، يعنى تيمم را در آخر وقت كردى مجزى است، وقت هم وقت اعتيادى بود، و امّا در صورتى كه علم دارد دقيقه ششمى آب مىرسد و صلاتش را با طهارت مائيه با وضوء در وقت مىخواند، اين را ما ملتزم نيستيم، و شايد صاحب عروه هم ملتزم نبوده باشد. ظاهراً ايشان هم ملتزم نيست. چرا؟ چون كه در اين صورت متمكن از صلاة است، خوف فوت هم ندارد، فاذا فاته الوقت كه وقت ولو در بعضى ركعات در بعضى صلاة فوت برود، اين خوفى ندارد، واجبات را مىتواند با طهارت مائيه اتيان كند.
بدان جهت در تعليقه نوشتيم اين آخر وقت نسبت به آن كسى است كه محتمل بوده باشد وجود الماء ظفر بالماء و عدمش را، و امّا آن كسى كه مىداند آب پيدا مىكند، و واجبات صلاة را در وقت اتيان مىكند، او بايد تأخير بيندازد كما اين كه بيان كرديم.
مسأله 6: «يجوز التيمم لصلاة القضاء و الإتيان بها معه و لا يجب التأخير إلى زوال العذر نعم مع العلم بزواله عما قريب يشكل الإتيان بها قبله و كذا يجوز للنوافل الموقتة حتى في سعة وقتها بشرط عدم العلم بزوال العذر إلى آخره».[6]
بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف مسأله ديگرى را عنوان مىفرمايد. و آن اين است که اگر انسان صلاة قضائى دارد در گردنش، خيلى مسأله مبتلا به است، صلاة قضايى دارد، الان هم وظيفهاش صلاة مع التّيمم است، بگذاريد قبل از اين كه اين مسأله را بگويم يك مطلب را بر شما بگويم، توى دلم نماند. مشهور ما بين اين كه در اول وقت متمكن نيست احتمال ظفر مىدهد، يا اول وقت متمكن نيست مىداند عدم تمكن باقى است، يا متمكن نيست در اول وقت، مىداند در آخر وقت متمكن مىشود، مشهور ما بين اين كه تيمم لفقدان الماء باشد يا تيمم به جهت اين بوده باشد كه شخص آب را نمىتواند استعمال كند مثل مريض است. مشهور فرقى نگذاشتهاند ما بين اينها، و گفتهاند اگر وظيفهاش صلاة مع التّيمم است. چون كه اميدى به ظفر بالماء ندارد، يا علم احراز كرده است بر اين كه تا آخر وقت آب پيدا نمىكند، بين اين و ما بين آن كسى كه آب دارد، ولكن اميد ندارد آب را استعمال بتواند بكند، چون كه مريض است، يا زخم دارد، يعنى اميد ندارد كه با اين زخم بتواند تا آخر وقت وضوء بگيرد يا غسل كند، فرقى نگذاشتهاند، در تمام صور آن جايى كه حكم به اجزاء كردهاند، حكم به اجزاء كردهاند، و آن جايى كه حكم به اجزاء نكردهاند در واجد الماء كه آب ندارد، در آن عذر ديگر هم حكم كردهاند به عدم الاجزاء، فرقى نگذاشتهاند.
ولكن در نظر قاصر ما اين است كه اين رواياتى كه وارد شده است شخصى با تيمم نماز خواند ثمّ آب پيدا كرد، مال كسى است كه تيممش لعدم وجدان الماء بوده باشد، گفتيم در اين جاها ملتزم به اين تفصيل هستيم، قاعده اوليه تأسيس كرديم قبل دخول در وقت، گفتيم قاعده اوليه اين است كسى كه در مجموع الوقت متمكن از صرف طهارت مائيه بشود، صرف وجودش، وظيفهاش او است، تيمم از او صحيح نيست، اين مقتضى القاعده بود، و از اين قاعده رفع يد مىكنيم مال آن جاهايى كه تيمم لفقد الماء بوده باشد، آن جا مىگوييم در اين صورى كه گفتيم تيمم عيبى ندارد، بعد هم اگر با تيمم خواند و آب پيدا شد اعاده نمىخواهد، و امّا در اعضا ديگر اين جور نيست، اعتقاد كرده بود كه نه اين مرض تا آخر وقت مىماند، خوب نمىشود، يا فرض كنيد اين حاجبى كه در بدنش هست تا آخر وقت نمىتواند اين را از بين ببرد، ولكن قبل خروج الوقت از بين برد، صلاتش را هم با تيمم خوانده بود، ملتزم شديم كه بايد اعاده كند، منتهى رعايتاً لفتوا المشهور تعبير به احتياط كردهايم كه احتياط واجب اين است كه اعاده بكند، ولو اميد نداشت.
يك چيزى برادران من مىگويم، تمام اين رواياتى كه در اجزاء وارد است يكى يكى وارسى كنيد، تمامى اينها در صورتى است كه تيمم لفقد الماء بوده است. در روايات همهاش اين است كه وجد الماء، يأتى بالماء، اصاب الماء، تمامى رواياتى كه حتّى آن صحيحه زراره و عيص كه همين جور خوانديم، اصاب الماء و يأتی الماء است، يأتى بالماء، بدان جهت در ما نحن فيه احتمال مىدهيم كه حكم مختص به اين بوده باشد، احتمال مىدهيم، اطلاقى ندارد، نگوييد برادران من كه سابقاً شما گفتيد در آيه مباركه فلم تجدوا ماءً مراد عدم تمكن استعمال الماء است، چه آب باشد، چه آب نبوده باشد.
جواب مىگوييم بر اين كه راست است ما اين حرف را گفتهايم، الان هم از آن حرف رفع يد نمىكنيم، ولكن آن جا قرينه داشت، و ان كنتم مرضى او على سفر، آن ان كنتم مرضا ما را قرينه شد، ملتزم شديم كه مراد از فلم تجدوا عدم تمكن اين استعمال است، ولكن آن قرينه در اين روايات نيست، همهاش اين است كه صلّى بتيممٍ ثمّ اصاب الماء، ثمّ جيئ بالماء، حتّى خواهيم گفت در اين موارد روايات ديگرى هست، همهشان در صورتى است كه تيمم لفقد الماء بوده است كه جيع بالماء بود، بدان جهت در اين جا ما با مشهور جدا شدهايم، نمىدانم عاقبت امر چه مىشود، ولكن اين قدر است كه جدا شدن مطابق با احتياط است، تعبير به فتوا هم نشود ما احتياط گفتهايم. گذشتيم اين را كه اين مقدمه شد بر حرف بعدى كه خواهم زد.
بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف مىفرمايد بر اين كه كسى كه صلوات قضايى دارد و معذور است از صلاة ادائيش از تيمم و براى صلاة ادايى تيمم كرد مثل اين كه آب ضرر دارد ولو در تمام الوقت كه مىگوييم بر صلاتش تيمم كند، تيمم كرد، و نمازش را خواند، خب مىگويد كه من چند روز نماز نخواندهام، اينها قضا در گردن من است، الان هم كه مريض هستم كه به كار كه نمىتوانم بروم، بگذار نمازهاى قضايىام را شروع كنم و بخوانم، دنيا وفا ندارد، در اين صورت ايشان مىگويد مىتواند صلوات قضائيش را اتيان بكند، محذورى ندارد. مىگويد ولو اين شخصى كه هست ولو اين شخص احتمال مىدهد كه عذرش زايل بشود، بدان جهت مىتواند اين صلوات قضايىاش را اتيان كند، و به عبارت اخرى لا فرق بين صلاة الادايىة و القضايية.
سؤال ...؟ من هنوز كلام ايشان را نقل مىكنم، من چيزى نگفتم، عرض مىكنم هر وقتى دليل طرف را نقل كردم، در آن دليل طرف مناقشهاى نكردم، يك مناقشهاى كه شما در ذهن داريد مىگوييد، جاى حرف آن جا است، يا حرف خودم را گفتم، او را خواستم به كرسى بنشانم، شما ديديد نمىنشيند توى كرسى، آن وقت اشكال كنيد، و الاّ كسى حرف كسى را نقل مىكند در وسط حرف او كه جاى اين نيست.
على كلّ تقديرٍ مىفرمايد وقتى كه صلاة ادايه را خواند، قضاييه را هم تيمم كرد اين را هم مىتواند، مىگويد بله آن وقتى كه عذرش مىداند برطرف مىشود قريباً، سرما خورده است، سه روز طول مىكشد كه غسل نمىكند با تيمم صلواتش را مىخواند، جنب است، سه روز ديگر سرما خوردگى برطرف مىشود، نه اين تأخير بيندازد، اين صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف اين جور مىفرمايد، مىفرمايد امر در مستحبات موقّته هم همين جور است، مىدانيد مستحبات موقّت هستند، مثل نوافل صلوات يوميه، وقت خاص دارند، در اول وقت متمكن نيست، احتمال مىدهد عذرش تا آخر وقت بماند، تيمم مىكند، و امّا مستحبات غير موقّته چيزى از او ذكر نمىكند آن چيزى كه بعد انشاء الله فردا خواهيم گفت، ملاحظه كنيد تا ببينيم چه مىشود.
و الحمد الله ربّ العالمين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص501.
[2] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص368.
[3] آقار ضا همدانی، مصباح الفقيه، (قم، مؤسسة الجعفرية و مؤسسة النشر الاسلامی، چ1، ت1416ق)، ج6، ص323.
[4] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص370.
[5] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص501.
[6] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص501.