درس هزار و صد و سی‌ام

احکام تيمّم

مسأله 10: «جميع غايات الوضوء و الغسل غايات للتيمم أيضا‌فيجب لما يجب لأجله الوضوء أو الغسل و يندب لما يندب له أحدهما فيصح بدلا عن الأغسال المندوبة و الوضوءات المستحبة حتى وضوء الحائض و الوضوء التجديدي مع وجود شرط صحته من فقد الماء و نحوه نعم لا يكون بدلا عن الوضوء التهيئي كما مر كما أن كونه بدلا عن الوضوء للكون على الطهارة محل إشكال نعم إتيانه‌برجاء المطلوبية لا مانع منه لكن يشكل الاكتفاء به لما يشترط فيه الطهارة أو يستحب إتيانه مع الطهارة‌».[1]

ادامه بحث گذشته

كلام در اين تكّه از عبارت صاحب عروه بود كه فتوا داد: تيمم مشروع است بدل از وضوء بلكه از بدل غسل هر چند آن وضوء و غسلی باشد که رافع حدث نيست، كالتّيمم از وضوء تجديدى شخص وضوء داشت، بعد از او فاقد الماء شد، اگر آب داشت، مستحب بود تجديد الوضوء، الان مى‏تواند تيمم بكند، يا شخصى متطهر از حدثين است، ولكن غسل مستحبى مثل غسل الجمعة و هكذا غسل توبه، غسل ليالى القدر اگر آب داشت مى‏توانست بكند، مستحب بود، الان كه آب ندارد، تيمم بكند، ولو قبل از تيمم خودش متطهر از حدثين است، عرض كرديم آنى كه ما از روايات و آيه مباركه كه «اذا قمتم الی الصّلاة فاغسلوا» تا مى‏فرمايد: «فلم تجدوا ماءً فتييمموا» اينها را كه فحص كرده‏ايم، مقتضاى اينها اين است كه طهارت قائم مقام غسل و وضوء مى‏شود در طهارت، و جايى كه وضوء گرفتن موجب طهارت نباشد مثل وضوء در حال دم الحيض يا مثل وضوء اعاده‏اى يا مثل غسل مستحبى كه آن شخص متطهّر من الحدثين است، و متمكن از خود غسل نيست، عوض تيمم بكند، كه تيمم طهارت نمى‏آورد، اين را از ادلّه استفاده نكرده‏ايم، اين از ادلّه استفاده نمى‏شود، المکلف اذا تيمم فقد فعل احد الطّهورين طهور عنوان وضوء است. عنوان غسل است بعد الحدث كه طهارت مى‏آورد. وقتى كه وضوء عنوان طهور نبود، چون كه شخص خودش وضوء داشت، يا وقتى كه غسل جمعه مى‏خواست بكند، متطهر از حدثين بود، الان كه غسل را متمكّن نيست التّراب احد الطّهورين معنا ندارد. منطبق نمى‏شود چون كه غسلش اگر مى‏كرد طهور نبود، تراب تيمم كه بدل او است، در اين صورت حتّى آن رواياتى كه «انّ الله جعل الارض يا جعل التّراب طهوراً كما جعل الماء طهوراً» اين روايات غير صورت طهوريّت را نمى‏گرفت. روى اين اصل مى‏گفتيم كه در مشروعيت تيمم اشكال است. رجائا مى‏تواند تيمم بكند. ولكن اين مشروعيتش محرز نيست. اگر فرض كرديم شخصى محدث بالاصغر است، و مى‏تواند وضوء بگيرد، ولكن اگر غسل مى‏كرد، غسلش مجزى از وضوء بود، مثل غسل الجمعة كه بنينا كه اغسال مستحبه يا اغسال واجبه مثل غسل مسح الميت، حتّى گفتيم غسل الحيض اينها مغنی از وضوء هستند، با اين اغسال واجبه يا مندوبه مشروعه محدث بالاصغر اگر غسل كرد، با او مى‏تواند نماز بخواند. شخصى محدث به حدث الاصغر بود، ولكن آب براى وضوء گرفتن دارد، ولكن نمى‏تواند غسل كند. از غسل كردن معذور است. يا آب كم است، يا اين كه غسل ضرر دارد به بدنش، ولكن وضوء مى‏تواند بگيرد، و روز جمعه هم هست، محدث بالاصغر است، متمكن از وضوء نيست، و متمكن از غسل هم نيست، اين وظيفه‏اش چيست؟ مى‏گوييم وظيفه‏اش تيمم بدل از وضوء است. چرا؟ چون كه آيه مباركه اين جور فرمود: «اذا قمتم الی الصّلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق»، بعد فرمود: «و ان كنتم جنباً فالطّهروا و يغتسلوا»، غسل بكنيد، بعد هم فرمود: «وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً» ، اين فلم تجدوا ماءً مكلّف را تقسيم كرد به جنب و غير جنب، فرمود غير جنب وضوء بگيرد و جنب غسل بكند. بعد فرمود اگر متمكن از اين غسل و وضوء نشديد تيمم بكنيد، يعنى تيمم طهارت است. مفروض اين است كه اين شخص در ما نحن فيه جنب نيست، روز جمعه جنب نيست، غسل جمعه مى‏خواست اتيان بكند، جنب نيست، ولكن محدث بالاصغر است، و متمكن نيست از وضوء گرفتن، چون كه متمكن نيست آيه شريفه مى‏گويد تيمم از وضوء بگيرد، فلم تجدوا ماءً فتيمموا غير جنب وظيفه‏اش تيمم از وضوء است.

بدان جهت در ما نحن فيه اين تيمم قائم مقام اغسال مندوبه بشود، در آن صورتى كه انسان متمكن از غسل مندوب نيست، رجائا عيبى ندارد، ولكن با او نمى‏تواند نماز بخواند، بايد وضوء بگيرد در آن صورتى كه واجد الماء است براى وضوء، فاقد الماء است براى وضوء تيمم بگيرد، تيمم آخر بدلاً عن غسل رجائا مانعى ندارد بدلاً عن غسل جمعه، اين هذا كلّه در اين مسأله بود كه صاحب عروه يك ضیقى در آيات داده بود كه فرموده بود تيمم للتهیأ صلاة در وقتى كه متمكن از وضوء للتهیأ للصّلاة نيست مشروع است وضوء ولكن تيمم مشروع نيست، اين را حذف كرديم، گفتيم تيمم هم مشروع است، ديگرى مى‏گفت بر اين كه در آن مواردى كه شخص وضوء مى‏گرفت للكون على الطّهاره متمكن از وضوء نشود تيمم بگيرد محلّ اشكال است، گفتيم محلّ اشكال نيست، و امّا آن دو موردى كه فتوا داد، گفت تيمم از وضويى كه طهور نيست، مشروع است عند فقد الماء و تيمم از غسلى كه طهور نيست، مشروع است يعنى غسل مستحبى مشروع است عند فقد الماء، گفتيم نه اينها ثابت نشده است.

تيمم بدل از غسل جنابت به مانند خود آن است عدم نياز به وضوء

مسأله 11: «التيمم الذي هو بدل عن غسل الجنابة حاله كحاله في الإغناء عن الوضوء‌كما أن ما هو بدل عن سائر الأغسال يحتاج إلى الوضوء أو التيمم بدله مثلها فلو تمكن من الوضوء توضأ مع التيمم بدلها و إن لم يتمكن تيمم تيممين أحدهما بدل عن الغسل و الآخر عن الوضوء».[2]

بعد ايشان مسأله ديگرى را شروع مى‏كند كه اين مسأله هم مسأله مهمّه‏اى است در باب تيمم، ايشان مى‏فرمايد كسى كه جنب است و فاقد الماء است وظيفه‏اش غسل جنابت كردن است براى صلاة و طواف و اينها، اگر معذور بوده باشد از غسل كردن، عذرى داشته باشد از غسل كردن، مريض است، مجروح است بدنش، يا فرض كنيد اصلاً آبى ندارد، در اين موارد كه تيمم مى‏كند، با آن تيمم مى‏تواند نماز بخواند، حكم اين تيمم حكم غسل جنابت است، چه جورى كه غسل جنابت بعد از او يا قبل از او وضويى نيست بلكه مشروعيّت ندارد كما تقدّم يعنى استحباب هم ندارد در باب غسل الجنابت گذشت، تيممش هم همين جور است، وقتى كه جنب فاقد الماء بود براى اغسال، وقتى كه اين جور بود تيمم مى‏كند بدلاً عن الغسل، اگر متمكن از وضوء است نه وضويش مشروع نيست، اگر متمكن از وضوء نيست، يك تيمم آخر بدلاً عن الوضوء مشروع نيست، چه جورى كه غسل جنابت وضوء ندارد، تيمم بدل از غسل جنابت هم وضوء ندارد، چه جورى كه غسل الجنابه به مجرّده كافى است در دخول در صلاة و نحو الصّلاة، تيمم بدل از غسل هم كافى است، اين جهت جاى شبهه و كلامى نيست، چون كه آيه مباركه دلالت مى‏كند بر اين كه و ان كنتم جنباً فاطّهروا، بعد هم مى‏فرمايد فلم تجدوا ماءً فتيمموا، كه گفتيم كه بدليت عنوان قصدى است در تيمم، سابقاً بحثش گذشت، در جايى كه مكلّف به وضوء است نمى‏تواند وضوء بگيرد، تيمم بدل از وضوء مى‏شود، در جايى كه مكلّف به غسل است، مثل الجنب نمى‏تواند غسل بگيرد، تيمم بدل از غسل مى‏كند، اين بدليت عنوان قصدى است، بدان جهت در روايات فرمود تيممى كه بدل از غسل است و تييمى كه بدل از وضوء است دو تا تيمم شمرد اين را، دوئيتش به عنوان قصدى است، آيه شريفه مى‏گويد وقتى كه آب پيدا نكرد شخص جنب، تيمم مى‏كند بدل از غسل ديگر، يك تيمم مى‏خواهد.

علاوه بر اين روايات متعدده‏اى داريم كه آن روايات متعدده دلالت مى‏كند بر اين كه تيمم تنها مثل الغسل در وقتى كه متمكن از غسل نيست، تيمم تنها كافى است، در باب 24 از ابواب التّيمم، روايت 4 [3]است:

صحيحه محمد بن مسلم

 «و باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد» از كتاب حسين ابن سعيد اهوازى نقل مى‏كند. «عن فضالة ابن ايّوب عن العلاء ابن رزين عن محمد ابن مسلم، عن احدهما(ع)»، روايت از آن صحيحه‏هاى عالى است. «فى رجلٍ اجنب فى سفرٍ»، مردى جنب شده است در سفرى «و معه قدر ما يتوضأ به»، آن قدر آب دارد كه مى‏تواند وضوء بگيرد. «قال يتيمم و لا يتوضأ»، تيمم بكند آب ندارد، بدل از غسل جنابه و وضوء هم نگيرد، يتيمم و لا يتوضأ، اگر با غسل جنابت در صورتى كه انسان نمى‏تواند غسل جنابت را اتيان كند، با تيمم وضوء لازم بود عند عدم تمكن من الوضوء تيمم ديگر بدل از وضوء واجب بود، در اين روايات تيمم اشاره مى‏شد تنبيه مى‏شد به اين، نه اين كه امام مى‏فرمود يتيمم و لا يتوضأ، وضوء نگيرد، يعنى با آن تيمم نمازش را بخواند. و هكذا در صحيحه عبيد الله ابن على حلبى روايت اولى[4] است:

صحيحه عبيدالله بن علی حلبی

 محمد ابن على ابن الحسين كه صدوق است، باسناده عن عبيد الله على الحلبى سند صدوق كما اين كه در مشيخه فقيه است به عبيد الله على الحلبى صحيح است، روايات كثيره‏اى هم دارد صدوق عليه الرّحمه از اين عبيد الله على حلبى، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ» آن مردى جنب مى‏شود. «وَ مَعَهُ قَدْرُ مَا يَكْفِيهِ مِنَ الْمَاءِ لِوُضُوءِ الصَّلَاةِ» به مقدارى است كه آب دارد للوضوء «أَ يَتَوَضَّأُ بِالْمَاءِ أَوْ يَتَيَمَّمُ قَالَ لَا بَلْ يَتَيَمَّمُ- أَ لَا تَرَى أَنَّهُ إِنَّمَا جُعِلَ عَلَيْهِ نِصْفُ الْوُضُوءِ» بايد تيمم بكند، يعنى وضوء به دردش نمى‏خورد، اگر وضوء واجب بود مى‏فرمود يتوضأ و يتيمم، پس اين معنا اين جهت در مقام در مسأله محلّ بحث نيست، عمده نيست، از واضحات فقه است.

و كلام در جهت ثانيه است، جهاتى را بحث خواهيم كرد، جهت ثانيه اين است كه بر مكلّف در صلاتش واجب است هم وضوء و هم غسل، در مكلّف واجب است در صلاتش هم بايد بر صلاة طهور صلاتى وضوء بگيرد، و هم غسل كند، مثل فرض كنيد زن مستحاضه متوسّطه كه مشهور كثيره را هم همين جور مى‏گويند، ولكن ما در متوسّطه ملتزم شديم كه هم بايد غسل كند براى فرجش و هم وضوء بگيرد، هر دو تا را بايد اتيان كند، و به قول صاحب عروه و اكثر الاصحاب در ساير موجبات غسل كه جنابت نيست او، مثل مسح الميت، مثل حدث الحيض و نفاس و امثال ذلك، كه در آن اغسال واجبه صاحب عروه و جماعتى ملتزم شد فقط با غسل تنها نمى‏شود نماز را خواند در ساير الاغسال، بايد با ساير الاغسال وضوء هم بگيرد، بناءً على مسلك انّ الغسل لا يغنى عن الوضوء، بنا بر اين مسلك كه مسلك صاحب عروه و جماعت كثيره‏اى از فقها است، كه ساير الاغسال با غسل وضوء مى‏خواهد، الان اين شخص آمديم نمى‏تواند ساير الغسل را موجود كند، زنى است كه نمى‏تواند غسل بكند در ما نحن فيه نمى‏تواند غسل بكند، ايشان مى‏فرمايد در عروه بدل از غسل تيمم مى‏كند، اگر متمكن از وضوء است، وضوء مى‏گيرد، چون كه متمكن از وضوء است، وظيفه‏اش دو شى‏ء بود، يكى غسل، يكى وضوء، غسل را نمى‏تواند تيمم مى‏كند، وضوء را مى‏تواند، وضوء را اتيان مى‏كند، اگر از وضوء هم متمكن نيست، تيمم ديگر مى‏كند، يك تيمم بدل از وضوء، يك تيمم بدل از غسل، وظيفه‏اش دو تا تيمم مى‏شود.

اين حرفى است كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف در ما نحن فيه ذكر كرده است. خب كلام در اين است كه چرا دو تا تيمم بگيرد؟ يك تيمم بگيرد بدل از غسل و بدل از وضوء، چرا دو تا تيمم بگيرد؟ فرمود اگر مى‏تواند وضوء بگيرد، بايد با آن تيمم غسلى وضوء بگيرد، و امّا اگر نمى‏تواند يك تيمم ديگر بكند، خب اين جا جاى سؤال است كه خب يك تيمم مى‏كند، هم بدل از وضوء و هم بدل از غسل، چرا نتواند اين را بكند؟ در صورتى كه انسان موجب الغسل داشته باشد، موجب الغسل موجب مى‏شود كه غسل واجب بشود، و بما اين كه اين موجب الغسل جنابت نيست، موجب مى‏شود برايش وضوء هم لازم بشود، هر كدام منتقل به بدلش مى‏شود، آن موجب الغسل موجب مى‏شود كه اگر غسل را نتواند تيمم بدل از او بكند و آن موجب مى‏شود اگر متمكن نشد از وضوء، تيمم بدل از وضوء بكند، اين بحث داخل بحثى است كه در اصول منقّح است كه تداخل در امتثال خلاف القاعده است، شارع در صلاة مستحاضه متوسّطه دو چيز را قيد قرار داده است، غسل و الوضوء، بنا بر اين كه ساير الاغسال مغنی از وضوء نباشد دو شى‏ء را قيد قرار داده است، صلاتى كه حائض بعد النقاء عن الدّم مكلّف است او را اتيان بكند، مقيّد است به غسل و هكذا به وضوء، دو تا قيد دارد، و شارع براى هر دو قيد بدل تعيين كرده است كه تيمم بدل از غسل در صورتى كه نتواند غسل بكند، و تيمم بدل از وضوء در صورتى كه نتواند براى صلاتش وضوء بگيرد، اين جا دو تا قيد را شارع قرار داده است. اين دو تا قيد را به يك امتثال مى‏شود موجود كرد. اين احتياج به دليل دارد. ما آن مقدارى كه از ادلّه فهميديم. يك تيممى داريم بدل از غسل و يك تيممى داريم بدل از وضوء، بدان جهت يك تيممى كه مجمع العنوانين بشود، اين در ادلّه نبود، اين را مى‏گويند تداخل در مقام امتثال، در مثل اغسال كه شخص هم جنب است و هم مسح ميت كرده است. هم زن حائض بوده است و حيضش تمام شده است، بايد غسل بكند، آن جا گفتيم صحيحه زراره «اذا اجتمع حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد»، و امّا در ما نحن فيه در تيمم صحيحه زراره يا غير صحيحه زراره تيمم ندارد. چون كه ندارد، خصوصاً در وضوء آن جا اغسال بود، اين جا يكى وضوء و يكى غسل است، و هر كدام يك بدل مستقل دارد. تداخل احتياج به دليل دارد. چون كه دليلى بر ما نحن فيه نيست. بدان جهت در ما نحن فيه بايد دو تا تيمم بكند، اين جهت ثانيه اين قسمتش واضح است.

انّما الكلام در صورتى است كه بنا گذاشتيم كه اغسال واجبه غير از غسل مستحاضه متوسّطه ساير اغسال واجبه آنها مغنی از وضوء هستند. آن روايت صحيحه كه بود اىّ غسلٍ انقی من الوضوء گفتيم او حكومت دارد، مى‏گويد بر اين كه هر جا كه غسل مشروع شد و اتيان كردنش بر مكلّف واجب شد يا راجح مستحب شد، احتياجى به وضوء ندارد، اىّ وضوء انقی من الغسل، رواياتى هم داشتيم اگر يادتان بوده باشد، كلّ غسلٍ معه وضوء قبله او بعده در بعضى روايات بود، در بعضى روايات قبله بود، گفتيم مقتضاى جمع عرفى چه مى‏شود؟ حمل امر به وضوء را به استحباب كرديم، بدان جهت گفتيم ساير اغسال مثل غسل جنابت نيست، در غسل جنابت وضوء غير مشروع است از شخصى كه بايد غسل جنابت بكند، امّا در ساير اغسال به او وضوء مشروع است، مستحب است، قبله او بعده، ولكن مغنی است غسلش از وضوء مغنی است، احتياجى به وضوء ندارد، مستحب است، كلام اين است كه كسى اين مسلك را ملتزم شد كه ما ملتزم شده‏ايم، در اين صورت اين شخص مسح ميت كرده بود، آب نمى‏توانست، از غسل معذور بود، تيمم كرد از غسل مسح ميت، آيا اين تيممش هم حكم غسلش را دارد؟ چه جورى كه غسل مى‏كرد مغنی از وضوء بود، الان هم كه تيمم بدل از غسل كرد، اين هم مغنی از وضوء است؟ چون كه تيمم بدل آن غسل است يا اين مغنی از وضوء نيست، مغنی از وضوء نباشد چه مى‏شود؟ معنايش اين است كه اگر آب دارد كه از غسل معذور است، آب دارد بر وضوء از وضوء معذور نيست، وضوء مى‏گيرد، با اين تيمم بدل از غسل مسح ميت، اگر نه آب هم ندارد بر وضوء يك تيمم ديگر مى‏گيرد، اين غسل است كه مغنی است، ولكن تيمم بدل از غسل اين غسل مجزى نيست از وضوء، بعضى اصحابنا و بعضى از اصحاب ما قدس الله اسرارهم اختيار كرده‏اند كه تيمم مجزى نيست، غسلى كه مغنی بود، تيممش مغنی نيست، با تيمم بايد وضوء بگيرد يا اگر متمكن نيست از وضوء، تيمم بكند، چرا؟ فرموده‏اند اينها آنى كه در روايت در خطاب شرعى موضوع انقی از وضوء است، آن غسل است، اىّ غسلٍ انقی من الوضوء، اىّ وضوء انقی من الغسل، غسل را فرموده است كه انقی از وضوء است، و لزومى نيست كه انقی طهارت بياورد مثل بيشتر از غسل، يعنى وقتى كه غسل كرد اين مجزى است، اين انقی مترتّب بر غسل شده است و سابقاً گفتيم فرق است ما بين غسل و تيمم، غسل رفع حدث مى‏كند مطلقا، جنب وقتى كه غسل كرد، جنابتش مرتفع مى‏شود مطلقاً، مگر اين كه موجب ديگرى بعد موجود بشود، اگر فرض كنيد حايض بعد النقاء غسل كرد، اين غسلش موجب مى‏شود حدث حيض مرتفع مى‏شود الاّ ان يحدث بعد ذلك حيضاً آخر، و هكذا و هكذا، مسح ميت كه كرد، غسل كرد، حدث مسح الميتى مرتفع مى‏شود الاّ ان يمسح ميتاً آخر، اين جور است ديگر، رافعيّت غسل، رافعيّت مطلقه است، به خلاف رافعيّت تيمم، رافعيّت تيمم حدث جنابت را، يا حدث مسح ميت را يا حدث الحيض را مادام است، ما لم يحدث او يجد ماءً، مادامى كه متمكن نشده است از آب رافع شده است، ولكن مطلقه نيست، و چون كه امام(ع) در خطاب شرعى اين انقی را بر غسل بار كرده است نه در طهارت مائيه، اين را بر عنوان غسل كرده است، احتمال خصوصيت در ما نحن فيه هست كه اين خصوصيت را كه اشاره كردم رافعيتش مطلقه است اين موجب بشود كه شارع حكم به انقی كرده است.

روى اين اساس در تيمم فقيه لنگ مى‏ماند، مى‏گويد نه مقتضى القاعده‏اى كه بايد به او عمل بشود، مقتضى القاعده عبارت از اين است كه اگر محدث بالحدث اصغر بود بايد وضوء بگيرد، با اين تيمم يا تيمم آخر بكند اگر وضوء نمى‏تواند بگيرد، و اگر حدث اصغرى نداشته باشد، گفته‏اند يك تيمم كافى است بدل از غسل، چون كه محدث به حدث اصغر نيست، اين كلامى است كه جمله‏اى از فحول از اصحاب ما ملتزم شده‏اند و اين جور گفته‏اند كه تيمم مجزى نيست، لنا در ما نحن فيه مناقشه‏اى است شايد قبول بشود اين مناقشه به نظر فاتر ما رسيده است، مى‏گوييم كه آقا اگر اين شخص كه مسح ميت كرده است، غسل مى‏كرد، آن وضويى كه بعد از غسل مى‏كرد، وضوء مستحبى بود ديگر، وضوء مستحبى بود، رافع حدث بود؟ رافع حدث كه نبود، غسل برده بود حدث را، اين شخصى كه بنا بر مسلك انقی است، بنا بر مسلك انقی كسى كه غسل مى‏كرد، حدثش را غسل برمى‏داشت، وضويى كه بعد مى‏گيرد، وضوء رافع حدث نبود، مثل الوضوء اعاده وضوء تجديدى بود كه نور بود يا مثل غسل مستحبى از متطهر من الحدثين بود كه مجرّد استحباب را داشت، وقتى كه اين شخص تيمم كرد، بدل از غسل بايد چه كار بكند؟ تيمم ثانى را بدل از وضوء بايد بگيرد ديگر، وقتى كه تيمم ثانى را بدل از وضوء مى‏گيرد، مبدل وضوء طهور است كه تيمم هم طهارت بياورد يا مبدل وضوء غير طهور است؟ مثل وضوء تجديدى است؟ لابد بايد جواب بفرمايند كه مثل وضوء تجديدى است، وجوبى ندارد، خب مى‏گوييم وقتى كه اين جور شد، اين جور تيمم مشروعيتش ثابت نشده است، مشروعيت تيمم از وضوء طهورى ثابت شده است، و اين وضوء در ما نحن فيه بنا بر مسلك انقی وضوء طهورى نيست، خب شما بفرماييد كه وضوء قبل از غسل، وضوء قبل از غسل انسان در ساير الاغسال قبل از اين كه ميت را غسل مسح ميت بكند وضوء بگيرد، مستحب است ديگر، مى‏گويند آن وضوء چه چيز را برمى‏دارد؟ حدث اصغر را برمى‏دارد، آن وقتى كه بعد غسل كرد، آن هم حدث اكبر را كه مسح ميت است برمى‏دارد، مى‏گوييم اين حرف درست نيست، سابقاً گفتيم، چون كه مسلك ما اين شد، از روايات نواقض الوضوء استفاده كرديم كه هر حدثى وضوء را باطل مى‏كند، چون كه امام(ع) در آن صحيحه بود يا موثّقه سماعه بود كه در آن جا پرسيد از امام(ع) كه نوم چه جور است؟ وضوء را باطل مى‏كند يا نه؟ امام فرمود كه وضوء را باطل مى‏كند فانّ النّوم حدثٌ، او دلالت كرد كه هر حدثى مبطل وضوء است، مسح الميت حدث است ديگر، بدان جهت غسل مى‏كنند، احتياج به رافع دارد، متسالمٌ عليه عند الكل است، اين وضوء را باطل مى‏كند، اين را مى‏دانيد، اين وضوء گرفتن در حالى كه انسان ناقض الوضوء موجود است، آن وضوء صحيح نمى‏شود، يعنى آن وقتى كه نشسته است بول مى‏كند، هم بول مى‏كند و هم وضوء مى‏گيرد، آن وضوء باطل است، چون كه در حال وضوء حدث است، وضوء بايد بعد الحدث واقع بشود، اگر غسل نكند قبلاً كه وضوء مى‏گيرد آن وضوء رافع حدث نيست، چون كه حدث مسح ميت باقى است، آن وضوء رافع حدث نمى‏تواند بشود، آن وضوء مى‏شود مستحب، مثل آن وضوء زن حايض مى‏شود كه در حال حيض وضوء گرفتنش مستحب است، و بدان جهت به نظر قاصر فاتر ما قبل از غسل هم تيمم بكند، اين تيمم رافع حدث اصغر نمى‏شود، چون كه وضويش رافع حدث اصغر نبود، اين هم رافع نمى‏شود، پس اين مى‏شود وضوء مجرّد مستحب، بدان جهت تيمم هم قائم مقام اين نمى‏شود، و اصحاب هم نگفته‏اند كه در وقتى كه تيمم مى‏كند بدل از وضوء قبل از غسل آن تيمم را بكند، اين را كسى هم نگفته است.

سرّش هم واضح است كه گفتم، حدث را رفع نمى‏كند اين وضوء، وضوء مستحب است، با غسل ديگر، امتياز دارد اغسال ديگر با غسل جنابت كه آن جا مشروع نيست، استحباب ندارد، در اينها مستحب است، بدان جهت به نظر قاصر فاتر ما مقتضا اين بيان اين است كه تيممى كه هست در ما نحن فيه بدل از غسل كافى است، چه جورى كه خود غسلش كافى بود و احتياج به وضوء نداشت، تيممش هم بدل از او كافى است، ولكن احتياط همين جور است، ما هم رفع يد نكرديم، چون كه لازم نيست انسان جايى كه ديگران فرموده‏اند مطابق احتياط بوده باشد تغيير بدهد.

سؤال ...؟ وجه احتياط اين است كه خب حكم تعبّدى است، شايد بگويد شارع،

سؤال ...؟ دليل اگر بخواهد فتوا مى‏شود، احتياط احتمال است كه احتمال اين كه در واقع اين جور بوده باشد، مسلك ما هم همين جور است، آن جاهايى كه فتوايى كه ديگران فرموده‏اند اشخاص اجلاء فرموده‏اند مطابق با احتياط بشود، نوعاً عوض نمى‏كنيم، همين جور مى‏گذاريم او را، چرا؟ چون كه بر فقيه فتوا دادن واجب نيست، مردم را به خلاف واقع انداخت جايز نيست، وقتى كه فتواى او مطابق با احتياط است، مى‏گذاريم همين جور مى‏ماند، در بعضى جاها، در بعضى جاها تغيير مى‏دهيم به حسب خصوصياتى كه مانده است.

سؤال ...؟ نه، حدثى كه در اثناء وضوء بوده است، چون كه خب رافع نيامده است ديگر، حدث موجود است، رافع غسل است، مسح الحدث مسح ميت، بدان جهت مثل اين كه زن وضوء مى‏گيرد، يا غسل مى‏كند، در حال غسلش هم حيضش هم مى‏آيد، غسل حيض مى‏كند، گفتيم غسلش باطل است ديگر، چون كه حدث دارد، در ما نحن فيه هم همين جور است، بدان جهت در ما نحن فيه اين مطابق با احتياط است، و ترك نشود، ولكن ميزان علمى‏اش اين بود كه ذكر كرديم.

آن وقت مى‏ماند كلام در يك جهت ديگرى كه آن جهت ديگر هم مهم است مثل جهت ثانيه، و آن جهت ديگر اين است كه مكلّف به او اغسال متعدده واجب است، مثلاً فرض كنيد كه زنى است كه هم از حيض خلاص شده است، هم غسل جنابت دارد، هم مسح ميتى كرده است، سه تا غسل بر گردنش هست، غسل الجنابه و غسل الحيض و غسل مسح ميت، آب ندارد غسل بكند، چند تا تيمم بكند؟ سه تا تيمم بكند يكى بدل از غسل جنابه، يكى بدل از غسل الحيض، يكى بدل از غسل مسح ميت يا يك تيمم كافى است مثل اغسال است؟ چه جور اگر يك غسل مى‏كرد، همه‏اش كافى بود، اين جا هم يك تيمم بكند كافى است، اين جور فرموده‏اند، بيشتر از آنهايى كه بهتر از ماها بودند، فرموده‏اند در اين كه در اغسال دو تا مسلك است كه سابقاً گفته بوديم، يك مسلك اين است كه موجبات غسل مثل موجبات وضوء است، چه جورى كه بول خروج ريح يا فرض كنيد نوم اينها متعدد هستند ولكن مسببشان شى‏ء واحد است، وضوء حقيقت واحده دارد، فرموده‏اند اگر ملتزم شديم كه در غسل هم در اغسال هم همين جور است، مس ميت يا جنابت يا فرض كنيد حدث حيض اينها موجب هستند غسل يك طبيعت دارد مثل الوضوء، چه جورى كه در وضوء لازم نيست انسان هم بول كرده است، هم ريح خارج شده است و هم خوابيده است، لازم نيست سه تا وضوء بكند، يك وضوء كافى است، چون كه يك وضوء بيشتر نمى‏خواهد، وضوء يك حقيقت دارد، اگر گفتيم اين اغسال هم يك حقيقت دارد، اين جور گفتيم پس با اين سه تا فرض كه هم جنب است، هم حدث حيض دارد، هم مسح ميت كرده است يك غسل واجب مى‏شود، مثل يك وضوء واجب شدن كه اسمش را تداخل در اسباب مى‏گويند در اصول كه در ما نحن فيه هر كدام موضوع هستند براى صرف الوجود، اينها موضوع هستند، بول موجب مى‏شود صرف وجود وضوء واجب بشود، بدان جهت بعد بخوابد، خوابيدن بعدى اثر ندارد، بخوابد يا نخوابد، وضوء واجب شده است صرف الوجودش، يك وضوء هم كافى است، در غسل هم اگر گفتيم كه اين جور است كه سابقاً در اوايل بحث الطّهاره اختيار كرده بوديم اين را، يك تيمم كافى است، چون كه يك غسل بيشتر واجب نيست، اينها مثل موجبات وضوء هستند، الان يك غسل را نمى‏تواند يك تيمم مى‏كند.

و امّا اگر گفتيم آنى را كه در اخير بنا گذاشتيم و از آن مبناى اوليه‏اى كرديم، گفتيم اغسال انواع هستند و اين غسل الحيض غير غسل الجنابت است، غسل مس الميت غير غسل جنابت است، اينها انواع هستند، و سابقاً هم گفتيم در جايى كه چند فعل در كيفيت يكى بشود و آنها را شارع چند فعل حساب بكند، لازمه‏اش اين است كه تعدد آنها بالقصد مى‏شود، صلاة النّافلهء فجر با خود صلاة صبح هر دو دو ركعت است، كم و زيادى ندارد، يكى را شارع صلاة الفجر اعتبار كرده است، يكى را نافلة الفجر، در روايتى كه دارد من قدّم نافلة على فريضةٍ بايد اينها دو حقيقت بشود كه يكى مقدم بشود، گفتيم در اين موارد تعدد به قصد عنوانى مى‏شود، به عنوان اين كه من صلاة صبح مى‏خوانم اين مى‏شود صلاة صبح، به عنوان اين كه صلاة نافله صبح مى‏خوانم مى‏شود صلاة نافله، اين جا هم تمام اغسال در صورت يكى هستند در كيفيت، اين غسل حيض مى‏شود به قصد غسل الحيض، آن غسل استحاضه مى‏شود به قصد غسل استحاضه، آن غسل مس ميت مى‏شود به قصد غسل مس ميت، تعددشان معنا به اين مى‏شود، اگر اين مسلك را اختيار كرديم كما اين كه همين جور است، ما اختيار كرديم اخيراً، چرا اين را اختيار كرديم و از مسلك سابقى رفع يد كرديم. عمده‏اش موثقه عمار بود، در موثقه عمار از امام(ع) سؤال كرد زنى كه جنب است و مى‏خواهد غسل جنابت بكند، در همان مغتسل كه مى‏خواست غسل جنابت بكند، حيضش آمد، مى‏تواند غسل جنابتش را بكند، امام فرمود بله مى‏تواند، از او استفاده كرديم كه اينها يك حقيقت نيستند، و الاّ اگر مثل وضوء مى‏شوند انسان موقع بول كردن وضوء بگيرد، آن وضوء اثرى ندارد، اگر بنا بود مثل الوضوء بود، امام نمى‏فرمود كه غسل جنابتش را عيبى ندارد، تمام بكند، از آن استفاده كرديم كه اينها حقايق است، در صحيحه زراره هم اذا اجتمع عليك حقوقٌ، حقوق را جمع آورده است، حقّ شرعى عنوان اغسال است، اينها اگر جمع شدند در تو يجزيك غسلٌ واحد، آن وقت يك غسل كافى مى‏شود، الان نمى‏تواند غسل بكند، تداخل در مسببات است باب اغسال، باب وضوء تداخل در اسباب است، باب غسل تداخل در مسببات است، بنا بر اين كه حقايق هستند، در غسل اگر تداخل دليل دارد، امّا در تيممش هم تداخل است، مى‏شود اين را ملتزم شد؟ انشاء الله فردا.



[1] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص503.

[2] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص504.

[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي رَجُلٍ أَجْنَبَ فِي سَفَرٍ وَ مَعَهُ مَاءٌ قَدْرَ مَا يَتَوَضَّأُ بِهِ- قَالَ يَتَيَمَّمُ وَ لَا يَتَوَضَّأُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص387.

[4] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص386.