مسأله 24: «لا يبطل التيمم الذي هو بدل عن الغسل من جنابة أو غيرها بالحدث الأصغرفما دام عذره عن الغسل باقيا تيممه بمنزلته فإن كان عنده ماء بقدر الوضوء توضأ و إلا تيمم بدلا عنه و إذا ارتفع عذره عن الغسل اغتسل فإن كان عن جنابة لا حاجة معه إلى الوضوء و إلا توضأ أيضا هذا و لكن الأحوط إعادة التيمم أيضا فإن كان عنده من الماء بقدر الوضوء تيمم بدلا عن الغسل و توضأ و إن لم يكن تيمم مرتين مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء هذا إن كان غير غسل الجنابة و إلا يكفيه مع عدم الماء للوضوء تيمم واحد بقصد ما في الذمة».[1]
آن مسألهای که سابقاً اجمالاً بحث شده بود و گفتیم صاحب العروه تفصیلاً بحث خواهد کرد این مسأله 24 است.
صاحب العروه میفرماید: اگر شخصى محدث بالاكبر بود. اعم از اينكه حدث اكبرش جنابت بود يا حدث آخر بود كمسّ الميت يا حدث الحيض و نحوها، اين شخص در ما نحن فيه چونكه آب نداشت براى غسل كردن و از غسل كردن معذور بود تيمم كرده بود بدل الغسل، و بعد از اين شخصى كه تيمم كرده بود بدل از غسل جنابت يا غير غسل جنابت بعد از حدث اصغر حدث اصغر از او صادر شد. مىفرمايد آن تيممى كه عوض غسل كرده بود. آن تيمم باطل نمىشود. آن يتمم به قوّت خودش باقى است، و اين مكلف كه حدث اصغر از او صادر شده است نگاه مىكند اگر آبى دارد براى وضوء گرفتن بايد وضوء بگيرد. چونكه حدث اصغر وضوء مىخواهد، و اگر آبى ندارد براى وضوء گرفتن بايد تيمم ديگر بكند، بدلا عن الوضوء، وضوء را هم كه متمكن نيست تيمم مىكند بدلا عن الوضوء.
اين شخص كه تيمم كرده است مىفرمايد ولكن احتياط اين است. بعد از اينكه حدث اصغر از او صادر شد، (احتياط را مىگويد، احتياط مستحب) چونكه فتوا داد كه تيمم غسلى به حدث اصغر باطل نمىشود و بايد وضوء بگيرد يا وضوء نمىتواند تيمم بدل از وضوء بكند. و الاحوط احتياط استحبابى مىشود. احتياط اين است كه تيمم بدل از غسل را اعاده كند. يعنى احتمال بطلان او را رعايت كند. تيمم را اعاده كند بدل از غسل. اگر آب دارد براى وضوء. وضوء هم بگيرد و اگر آب ندارد تيممى هم بدل از وضوء بكند. مىفرمايد هذا فى غير غسل الجنابة، و اما شخصى كه جنب بود و براى جنابت تيمم كرده بود بعد حدث اصغر از او صادر شد و متمكن از وضوء نباشد بعد از حدوث حدث اصغر اين شخص جنب يك تيمم مىكند، به قصد ما فى الذمه كه اگر غسلم باطل شده است اين بدل از غسل است اگر غسلم باطل نشده است و وظيفهام وضوء گرفتن است، چونكه حدث اصغر صادر شده است بدل از وضوء است، به قصد ما فى الذمه يك تيمم مىگيرد، يقينا صلاتش صحيح است، چونكه اگر تيمم جنابتى باطل شده بود با تيمم جنابتى تنها مىشود نماز خواند، جنب وقتى كه نتوانست غسل بكند، تيمم بدل از غسل كرد ديگر وضوء مشروع نيست در حق او، با آن تيمم نماز مىخواند، و اما اگر آن تيمم در قوّت خودش باقى است، اين حدث اصغر فقط حدث اصغر آورده است كه وظيفهاش وضوء بود، اين تيممش بدل از وضوء حساب مىشود، به يك تيمم واحد به قصد ما فى الذمه اتيان مىكند.
چونكه اين مسأله، مسأله مهمهاى است و محل ابتلا هم هست عين متنش را مىخوانم كه اينجور مىفرمايد، مىگويد: «لا يبطل تيمم الذى هو بدل عن الغسل من جنابة او غيرها بالحدث الاصغر» به حدث اصغر آن تيمم باطل نمىشود، مادامى كه عذرش باقى است. «فمادام عذره عن الغسل باقيا» مادامى كه از غسل معذور است «تيممه بمنزلته»، تيممش به منزله غسل است. آن ارباب مىفهمد كه ايشان چه مىگويد، با اين كلمهاى كه «تيممه بمنزلته»، به منزله غسل است. «فان كان»، بعد از اين حدث اصغر «فان كان عنده ماء بقدر الوضوء توضأ» چونكه حدث اصغر صادر شده است. مثل آن كسى كه غسل جنابتش را كرده بود، قبل از اينكه نماز بخواند رفت حدثى از او صادر شد، بايد وضوء بگيرد. چونكه حدث اصغر صادر شده است. اين هم مثل او. «فان كان ماء بقدر الوضوء توضأ والا تيمم بدلا عن و اذا ارتفع عذره»، وقتى كه عذرش از غسل مرتفع شد آب پيدا كرد در اين صورت «و اذا ارتفع عذره عن الغسل اغتسل»، آن وقت غسل جنابت مىكند. «فان كان عن جنابة» آن غسل را كه كرد، غسلش غسل جنابت بود «لا حاجة معه الاّ الوضوء»، چونكه غسل كرده است با آن غسل نماز مىخواند والاّ توضأ ايضا غسل ميت بود بايد وضوء هم بگيرد. چونكه هر دو امر واجب است بر بنا مسلك ايشان. غسل مغنى از وضوء نيست. هذا ولكن الاحوط در جايى كه حدث صادر بشود، ولكن الاحوط اعادة التيمم ايضا. اين احوط مال اول است كه حدث اصغر صادر شده است تيمم غسلى را هم اعاده بكند. «فان كان عنده من الماء بقدر الوضوء»، تيمم بدلا عن الغسل، يك تيمم بدل از غسل مىكند. اعاده مىكند. و توضأ به آن آب هم وضوء مىگيرد «و إلا تيمم بدلا عنه» ، اگر غسلش از جنابت نباشد «و ان لم يكن» آب نباشد، يتمم «و إن لم يكن تيمم مرتين مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء» ، اگر آب نباشد دو دفعه تيمم مىكند، عن الغسل مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء، هذا اذا كان غير غسل الجنابة، دو تا تيمم كردن آن وقتى كه مسّ ميت كرده باشد، حائض بوده باشد، والاّ يكفيه مع عدم ماء للوضوء تيمم واحد به قصد ما فى الذمه، به قصد ما فى الذمه اتيان مىكند، اين فتواى ايشان است، دليل اين فتوا را هم در عين متن گفت، آن كسى كه اهلش است پيدا مىكند.
چونكه در روايات وارد شده است، در صحيحه حماد ابن عثمان است، امام عليه السلام فرمود بر اينكه تيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، يعنى تيمم به منزله وضوء است، تيمم از غسل به منزله غسل است، تنزيل هم اقتضاء مىكند، تنزيل در تمام جهات را، خوب كسى كه جنب بود، غسل جنابت كرده بود بعد رفت فرض كنيد به قضاء حاجت يا خوابيد، بعد از خوابيدن كه بلند مىشود براى نمازش چه اتيان مىكند؟ غسلش كه باطل نمىشود، چونكه محدث بالاصغر است وضوء مىگيرد، وقتى كه تيمم به منزلة الماء شد، بعد از تيمم بدل از غسل جنابت وقتى كه كرد بعد رفت خوابيد. اين تيمم به منزله غسل است، غسل كه باطل نمىشد، اين تيمم هم باطل نيست، خوابيد آخر، چكار كند؟ آب دارد وضوء بگيرد، ندارد تيمم بكند. چونكه محدث است، مثل آن شخص جنب نماز بخواند. در صحيحه حماد وارد شده است كه التيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، در ساير اغسال هم همين جور است، زنى كه حائض بود، نقاء از دم پيدا كرده بود رفت غسل حيضش را كرد، وقتى كه غسل حيضش را كرد، وظيفهاش اين است كه با آن غسل وضوء هم بگيرد، نگرفت، وضوء نماز نخواند، خوابيد. بعد از خواب كه بيدار مىشود غسلش باطل نمىشود، غسل حيض را كرده است قبل از خوابيدن، يك وضوء مىگيرد، بدان جهت تيمم بدل از غسل الحيض هم مثل حكم غسل را دارد، باطل نمىشود، بدان جهت فرمود در اول عبارت لا يبطل التيمم الذى بدل عن الغسل من جنابة او غيرها بالحدث الاصغر فمادامه عن الغسل باقى تيممه بمنزلة، تيمم به منزله آن طهارت مائيه است، يعنى به منزله غسل است، اين اشاره به آن غسل است كه مىگويد التيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، يعنى غسل است كه در ما نحن فيه كلام ما اين است كه وظيفه غسل بود، اين اطلاق تنزيل مقتضايش اين است كه اينجور بوده باشد، بعضىها اين حرف را در ساير الاغسال قبول كردهاند كه در ساير الاغسال آنى كه ايشان مىفرمايد درست است ولكن در غسل جنابت درست نيست، شخصى اگر در جنب فرض بفرماييد جنب بود، نتوانست غسل بكند، تيمم كرد و نماز نخواند با آن تيمم خوابيد، وقتى كه بعد از خواب بلند شد، نماز بخواند بايد همان تيمم غسلى را اعاده بكند، در ساير اغسال وضوء مىگيرد، لزوم اينكه نشد، تيمم آخر در بدل از وضوء مىكند، اما در غسل جنابت اينجور نيست، در غسل جنابت وقتى كه خوابيد تيممش باطل مىشود، چرا اين حرف را گفتهاند؟ چرا اين فرمايش را ملتزم شدهاند؟
اين صاحب اين قول مىفرمايد خداوند متعال آنهايى كه مىخواهند صلاة اتيان بكنند، خود آنها را دو قسمت تقسيم كرده است، تقسيم كرده است آنها را به جنب و غير جنب، اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم بعد الى المرافق تا فرموده است و ان كنتم جنبا فاطهروا؛ يعنى غسل كنيد، چونكه جنب را مىگويد غسل بكند. پس آن امر به وضوء مال شخصى است كه جنب نبوده باشد، وظيفه شخصى كه جنب است، وظيفهاش اين است كه در ما نحن فيه موقعى كه نماز مىخواند غسل كند، غسل وظيفهاش است. اگر نتوانست غسل بكند فلم تجدوا ماء كه در ذيل آيه است «فتيمموا صعيدا طيبا» وظيفهاش تيمم است، جنب اگر مىتواند غسل كند بايد غسل بكند بر نمازش، وضوء هم ندارد. چونكه تقسيم كرد، وضوء مال كسى است كه جنب نباشد، آن جنب بايد بر نمازش غسل كند، غسل اگر متمكن نشد بايد تيمم بكند، اين قائل اينجور فرموده است. فرموده است جنب وقتى كه تيمم كرد وقتى كه نتوانست غسل بكند، تيمم كرد، تيمم جنابتش را رفع نمىكند، جنب باز جنب است، فقط حدث جنابتى رفع مىشود، جنبى است كه حدث ندارد، مىتواند نماز بخواند، طهارت دارد. وقتى كه جنب است كه طهارت دارد. تيمم كرد اگر فرض بفرماييد اين بعد از اين تيمم حدث اصغر از او صادر شد. اين داخل آيه مىشود. «اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ان كنتم جنبا فاطهروا»، اين شخصى كه جنب بود، طهارتش هم رفت، الان بايد طهارت تحصيل كند، خداوند متعال مىفرمايد بر اينكه اين شخص بايد تيمم بكند، و مىدانيد هم با اطلاق كتاب مجيد، اطلاق روايت به درد نمىخورد. اينكه در روايت دارد بر اينكه «التيمم بمنزلة الماء» به اطلاق دلالت مىكند كه تيمم باقى است حتى در جنابت، ولكن آيه شريفه دلالت مىكند وقتى كه شخصى جنب شد محدث شد كه باشد طهارت تحصيل كند، طهارتش غسل است اگر بتواند غسل كند، نتواند تيمم است. بدان جهت اين قائل عظيم الشأن ملتزم شده است كه اگر در غسل جنابتى، بعد حدث اصغر صادر شد، آن تيمم بدل از غسل باطل مىشود، اين تيمم مثل غسل نيست، غسل اگر انسان مىخوابيد بعد از غسل جنابت، غسلش باطل نمىشد، فقط محدث مىشد به حدث اصغر، تيمم به منزله او نيست، چرا؟ چونكه كتاب مجيد دلالت كرده است بر خلاف اين، كتاب المجيد دلالت كرده است شخص جنب وقتى كه طهارت نداشت بايد غسل كند اگر غسل نتوانست بكند، بايد تيمم بكند، خوب اين فرمايش محتاج بر اين است كه اثبات بشود كه تيمم جنابت را رفع نمىكند، جنابت مىماند، طهارت فقط مىآورد كه از اين فقها مشهور تعبير كردهاند به مبيح لصلاة، كه جنب جنابتش مىماند ولكن نماز مىتواند بعد التيمم بخواند، و اما اگر گفتيم تيمم جنابتش را برداشت. وقتى كه جنابتش را برداشت آن روايت مىگويد كه اين تيمم به منزلة الماء است. جنابت را برداشته است. وقتى كه جنابت را برداشت به اين آيه نمىشود تمسك كرد. چونكه اين شخصى كه جنابت كرده است به منزله غسل است، جنب نيست. اين تمسك به اين آيه موقوف بر اين است كه ملتزم بشويم تيمم جنابت را برنمىدارد، سابقا گفتهام بعضى رواياتى است كه در بعضى آن روايات استفاده مىشود بر اينكه متيمم بعد از تيمم هم جنب است، مثلا در باب بيست و چهار از ابواب التيمم، روايت دومى است و باسناده صدوق عن محمد ابن حمران و جميل ابن درّاج انّهما سألا ابا عبد الله عليه السلام عن امام قوم، اصابته جنابة فى السفر، جنابت به او رسيد در سفر و ليس معه من الماء ما يكفيه، آبى ندارد كه اين غسل بكند اين امام الجماعه، اى يتوضأ آيا وضوء بگيرد كه آب كم است، وضوء بگيرد و يصلى بهم؟ امام الجماعة بشود، فقال لا، ولكن يتمم الجنب، جنب تيمم مىكند و يصلى بهم با آنها نماز مىخواند، يعنى جنب با آنها با تيمم نماز مىخواند، جنب است، تيمم كرده است، با آنها امام الجماعه مىشود، از اين صحيحه استفاده فرمودهاند كه يكى از اين صحيحه است، استفاده كردهاند كه اين شخصى كه جنب است، تيمم است با آنها نماز مىخوانند، در موثقه عبد الله ابن بكير در اينكه شخصى كه جنب است و متيمم است مىتواند امام الجماعه بشود در آن باب است، ديگر نياوردهاند اينجا، جلد پنجم وسائل مىشود، (وسائل قديم)، آنجا دارد كه عن امام امّ قوما و هو جنب، امام شده است به قومى كه اين امامى كه هست جنب است و هم على طهر، آنها على طهر هستند كه سابقا هم اشارهاى به اين روايت كردم، اين فرموده است كه امام در حال امامت جنب است، اين دليل ايشان است، اين سه تا روايت كه اينجور است دليل ايشان است ولو فرموده است اگر كسى تطبع بكند بيشتر از اينها پيدا مىكند.
عرض كرديم اگر سابقا يادتان باشد، چه جورى كه غسل جنابت را برمىدارد تيمم هم جنابت را برمىدارد، التيمم بمنزلة الماء، اين فرقى در اين جهت ندارد و اين رواياتى كه از اينها استظهار فرمودهاند، جنب بعد از تيمم باز جنب است، اين درست نيست. چرا؟ چونكه در بعضى از اينها سائل فرموده است كه امام جنب است، غسل نكرده است، تيمم كرده است، سائل كه نظرش، در نظر سائل غايت امر اين بود كه متيمم جنب است، خوب جنب باشد، امام در جواب فرموده است عيبى ندارد، امام جماعه بشود، چونكه جايز است، چونكه جنابتش رفع شده است، بر امام هم لازم نيست كه بگويد تو بد ذكر كردى، بعد از تيمم جنب نمىشود، اين رواياتى كه دارد جنب يتيمم اين مثل اين است كه الجنب يغتسل، چه جور جنابت قطع نظر از غسل است، جنابت هم قطع نظر از تيمم است، الجنب يتيمم كه در اين روايت هم هست، در اين روايت هم فرمود ولكن يتيمم الجنب مثل اين است كه ولكن يغتسل الجنب، اگر آب بود اينجور فرمود، معنايش اين نيست كه بعد از تيمم جنب است، بعد از غسل جنب است، يتيمم الجنب يعنى آنى كه قطع نظر از تيمم جنب است بايد تيمم بكند، اين يا اين روايات دلالتى ندارند، مثل اينكه در كلام امام است يتيمم الجنب، يا اگر دلالتى داشته باشد در كلام سائل است، نظر سائل كه به ما حجت نيست، سائل اينجور خيال كرده است، امام نه، حكمش را فرموده است كه بخواند نماز، چونكه جنب نيست تا مادامى كه آب پيدا نكرده است.
روى اين اساس گفتيم جنابت امر اعتبارى است، كسى كه ادخال حشفه شد يا انزال كرد، شارع او را اعتبار كرده است جنب ما لم يغتسل، غسل برمىدارد جنب را، تيمم كه جاى او است، برمىدارد جنابت را، فقط فرقشان اين است كه غسل اين جنابت را مطلقا برمىدارد ولكن تيمم موقتا برمىدارد، چونكه امر اعتبارى است، رفع موقت امر اعتبارى است، مثل حكومتى كه قانون جعل مىكند مىگويد تا سه روز موقتا اين قانون را برداشتيم، تا سه روز، اين امر اعتبارى است، چيز ديگرى نيست، شارع به تيمم اين جنابت را موقتا برداشته است، آنهايى كه مىگويند جنابت باقى مانده است، دليل آنها اين است، اگر تيمم برداشته است بعد كه آب پيدا كرد، چرا غسل كند؟ چونكه موجب جنابت ديگر پيدا نشده است، دخولى نشده است، انزالى نكرده است بعد، آب پيدا كرده است، آب پيدا كردن كه موجب جنابت نمىشود، والاّ همه شهر جنب مىشود، چونكه آب دارند، اين حرفشان است، آقا اين تكوين نيست، اين اعتبار است، شارع مىتواند رفع موقت را اعتبار بكند، روى اين اساسى كه هست اين تفصیلى كه فرمودهاند در ما نحن فيه به نظر قاصر ما درست نيست، براى اينكه آيه شريفه موضوع در او جنب است و شخصى كه متيمم است اين تيمم به منزله غسل است و جنابتش برداشته شده است، ولكن ما اين حرف را در مقابل فرمايش ايشان عرض مىكنيم.
سؤال ...؟ اينها هم كه گفتهاند جنابت باقى مىماند از فحول فقها بودهاند، ولكن نظر فقيه كه ما مدرك را مىخوانيم.
سؤال ...؟ لزومى ندارد، بر امام آنى كه لازم است اين است كه طرف را، سائل را به خلاف واقع نياندازد، حكم واقعى سؤال مىكند آنى كه سؤال مىكند از او جواب بدهد، اين سؤال نكرد كه يابن رسول الله جنب بعد از تيمم جنابتش مىماند يا مىرود موقتا، سؤال از اين نكرد، سوال از اين كرد كه اين امام الجنابة كه تيمم كرده است امام مىتواند بشود يا نه؟ امام فرمود مىشود، اين حرفها را نگه بداريد، اينها در فقه لازم است، سائل از چه سؤال مىكرد، بر امام چه واجب است بر جوابش بگويد، بله سائل اگر به خطا رفته است كه خلاف شرع مىكند امام بايد تنبيه كند به او ولكن اينكه جنابت رفته است يا نرفته است، اين دخلى در مسأله ندارد.
سؤال ...؟ اگر اين را ملتزم مىشويد خيلى اشتباه بزرگى مىكنيد. چرا؟ حكم ظاهر عند الجهل بالواقع مىشود، اصول را منقح كنيد. حكم ظاهرى در موارد جهل بواقع متصور مىشود. در موارد اضطرار ترك به واقع حكم اضطرارى مىشود. اين را در اصول منقح كنيد. نگوييد ما ملتزم مىشويم. اين ارتفاع، ارتفاع واقعى است موقتا، چونكه ارتفاع واقعى موقتا است، تكليف، تكليف اضطرارى است نه اختياری.
سؤال ...؟ موقتا برداشته شده است جنابت برمىگردد. مثل اينكه من اين خانه را از پدرم ارث بردهام، اين خانه را فروختم به مشترى. مشترى خريد به صد ميليون، بعد از چند روز مشترى آمد گفت من مغبون شدهام اين صد ميليون كجا، سر من كلاه گذاشتهاى، فسخ كرد، اين خانه به ملك كه برمىگردد؟ به ملك بايعش، به چه چيز؟ به سبب سابق به همان ارث سابقى، چونكه ارث بود، چون رافع آن سبب سابقى ناقلش بيع بود، بيع وقتى كه به هوا رفت و فسخ شد به همان سبب سابقى برمىگردد، اينجا هم جنابت بيع امر اعتبارى است، ملكليت امر اعتبارى است، اينجا هم همين جور است، جنابت امر اعتبارى است، مادامى كه آب پيدا نكرده است رفع شده بود، مادامى كه حدث اصغر صادر نشده بود، رفع شده بود، الان كه آب پيدا كرد، آب پيدا كردن جنابت نمىآورد، فسخ كردن خانه را ملك من نمىكند، اين فسخ كردن بيع خانه را ملك من نمىكند، ملكيت من اين خانه را به آن عقد سابقى است، اينجا هم كه جنابت برگشته است به سبب سابقى است محذورى ندارد.
سؤال ...؟ اين حرف در مقابل اين قائل عظيم الشأن بود، كه فرق گذاشته بود ما بين جنابت و ساير الاغسال، ما يك حرفى در مقابل صاحب عروه و آنهايى كه مسلك صاحب عروه دارند داريم و آن اين است كه مىگوييم به حدث الاصغر هر غسلى بوده باشد، جنابت يا غير جنابت به حدث الاصغر تيمم بعد از غسل باطل مىشود، تيمم بدل از غسل به حدث الاصغر فى كل موردى باطل مىشود، كانّ اين شخص تيمم به بدل از غسل ندارد، بدان جهت جنب است، بايد تيمم بدل از غسل بكند، غير جنب است بايد تيمم از ساير اغسال بكند، منتهى آن تيمم مجزى از وضوء باشد، ديگر وضوء و تيمم ديگر لازم نيست مجزى نباشد وضوء يا تيمم ديگر لازم است در ساير الاغسال، تيمم بايد اعاده بشود، حرف ما اين است، چرا؟ مىگوييم اين روايتى كه مىگويد تيمم به منزلة الماء است اولا اين تنزيل به جهت در مقابل عامه است، عامه گفتهاند كه با تيمم يك نماز مىشود خواند، ولو حدث صادر نشده است، آب هم پيدا نكرده است، ولكن با آن تيمم يك نماز مىشود با نافلهاش خواند، امام در مقام جواب و در مقام ردّ بر اين حرف مىفرمايد منزلة الماء است. يعنى مادامى كه تيمم باقى است مىشود نماز خواند با او.
روايت در باب بيستم، روايت سومى[2] است:
«وَ عَنْهُ (محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد)، عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ لَا يَجِدُ الْمَاءَ- أَ يَتَيَمَّمُ لِكُلِّ صَلَاةٍ فَقَالَ لَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ» ، ماء پيدا نمىكند، يتيمم لكل صلاة؟ براى هر صلاة تيمم كند كه عامه مىگويند؟ قال لا، هو بمنزلة الماء، اين به منزله غسل است، اين تنزيل در ناحيه اين است كه چه جور با يك غسل مىشود ده تا نماز خواند، تيمم هم همين جور است، فرقى نمىكند، چه جورى كه با يك وضوء مىشود ده تا پانزده تا، بيست تا نماز خواند با تيمم بدل از وضوء هم مىشود همين كار را كرد، اين تنزيل هم به لحاظ اين است، و ثانيا قبول كرديم كه اين تنزيل مطلق است كه تيمم در هر جهت به منزله غسل است، خوب اين اطلاق آن وقتى به او تمسك مىشود كه مقيّد نداشته باشد، صحيحه زراره كه گفت المتيمم يصلى با آن تيمم صلوات كلها را نهار و ليل را هم فرمود ما لم يصب ماء او يحدث، ما لم يحدث او يصب ماء، مادامى كه حدث صادر نشده است اين تيمم باقى است، اين در غايت تيمم است، كه امام عليه السلام در صحيحه زراره مىگويد غايت تيمم حدوث حدث است، نفرمود كه كدام حدث، مطلق الحدث، نفرمود كدام تيمم؟ مطلق التيمم، مطلق التيمم به مطلق الحدث منتقض مىشود ولو حدث، حدث اصغر بوده باشد.
عرض مىكنم حدث يكى جنابت است، يكى حدث اصغر است، يك حدث اكبر مسّ الميت است حدث الحيض است، حدث النفاس است، اينها حدث هستند، امام عليه السلام چه جورى كه در باب وضوء ملتزم شدهايم، امام فرمود كه لا ينقض الوضوء، سؤال كرد از امام عليه السلام اينقض النوم الوضوء؟ نوم وضوء را نقض مىكند يا نه؟ چونكه عامه مىگويند كه نوم بنفسه ناقض نيست، چونكه نائم از او باد و اينها خارج مىشود در اثناء نوم، آنها ناقض هستند، از امام عليه السلام مىپرسد يابن رسول الله اينقض النوم عن وضوء؟ امام در جواب فرمود كه نعم، النوم حدث، از آن كلمه حدث استفاده كرديم كه هر حدثى ناقض وضوء است، مسّ ميت كرد، وضوئش منتقض مىشود، هر حدث ناقض الوضوء است، يعنى هر چيزى كه احتياج دارد به غسل يا به وضوء، وضوء را نقل مىكند، عين آن حرف را اينجا اعاده مىكنيم، مطلق كلام امام عليه السلام اين است كه مطلق الحدثى كه صادر شد تيمم تمام مىشود، چه جور به اصابة الماء امد تيمم طهارت تمام مىشود؟ امام عليه السلام حدوث الحدث را عدل قرار داده است، آنجايى كه اصابة الماء باطل مىكند حدوث الحدث هم در عدل او است، اگر اصابه ماء نبوده باشد، حدث بوده باشد تيمم تمام مىشود و آن كه در صحيحه زراره ذيل دارد، در ذيلش دو تا مسأله ديگر مىپرسد زراره، در آن مسأله دارد بر اينكه تيمم وقتى كه قبل از ركوع آب پيدا كرد، برمىگردد وضوء مىگيرد آن وضوء قرينه نمىشود كه در صدرش هم تيمم، تيمم وضوئى بود، آن در ذيل است، و چونكه غالبا تيممها، تيمم وضوئى مىشود او را ذكر مىكند، او مقيّد اطلاق صدر نمىشود، صدر مطلق است، آن مطلق فرد غالب و غير غالب را مىگيرد.
سؤال ...؟ من مىخوانم خدمت شما، صحيحه زراره[3] است. « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يُصَلِّي الرَّجُلُ- بِوُضُوءٍ وَاحِدٍ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ كُلَّهَا- قَالَ نَعَمْ مَا لَمْ يُحْدِثْ- قُلْتُ فَيُصَلِّي بِتَيَمُّمٍ وَاحِدٍ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- قَالَ نَعَمْ كُلَّهَا مَا لَمْ يُحْدِثْ- أَوْ يُصِبْ »، اين به تيمم واحد در هر رجلى بوده باشد، بعد كه فرض كرده است، شخصى متيمم بود، آبى پيدا كرد، امام فرمود برگردد وضوء بگيرد و نمازش را بخواند قبل از ركوع اين مقيّد نمىشود، چونكه غالبا متيمم تيممش بدل از وضوء است اين را مىفرمايد.
سؤال ...؟ غايت تيمم است، غسل نيست. اين امور منزله را تقييد مىكند. امور منزله به اطلاق مىگفت در همه جهات مثل غسل است، غايت تيمم را مىگويد.
عرض مىكنم بر اينكه اين روايت كه التيمم به منزلة الماء به اطلاق دلالت مىكرد كه غسل حتى در بقاء چه جور است، مادامى كه حدث اكبر نيامده است باقى است، اين هم مادام به اطلاق مىگفت كه تيمم هم مادامى كه حدث اكبر نيامده است باقى است، والاّ حدث اصغر مىشود بعد از تيمم، ولكن اين روايت در غايت تيمم است كه اين روايت در خصوص بيان غايت تيمم است كه تيمم در جايى كه شخصى مىكند رجلى كه تيمم مىكند اين تيممش تا كى مىماند؟ امام عليه السلام مىفرمايد مادامى كه آب پيدا نكرده است و مادامى كه حدث صادر نشده است، يصلى ارشاد است، نه وجوب نفسى است.
سؤال ...؟ حدث را مىگويد يعنى اگر نمىتواند محدث شده است. آن تيممش ديگر باقى نيست، مثل اصابة الماء است. اصابة الماء چه جورى كه تيمم را باطل مىكند. اين عدل او است، كسى اگر تيمم كرده بود بدل الغسل الان به آب رسيد، تيممش باقى است يا نه؟ اين عدل او است، اين معنايش اين است كه اين حدث عدل آن وجدان الماء است، اين مطلق الحدث را مىگويد ما لم يحدث، بدان جهت در ما نحن فيه آنى را كه صاحب عروه احتياط استحبابى قرار داده است او متعيّن است به ميزان فقهىاش چونكه اطلاق در صحيحه زراره هست و اين اطلاق را هم قبول دارند، ما فقط نمىگوييم اين اطلاق را قبول دارند جماعتى ملتزم شدهاند كه صحيحه صدرش اطلاق دارد، وقتى كه اينجور شد مقتضاى اطلاق اين است كه عمر تيمم تمام شد، چه جورى كه به وجدان الماء عمرش تمام مىشود، به وجدان آب عمر آن تيمم، به حدوث الحدث هم تمام مىشود، بدان جهت اگر جنب باشد تيمم بدل از جنابت، غسل جنابت مىكند، غير جنب بوده باشد، تيمم بدل از غسل مسّ ميت مىكند، منتهى اگر گفتيم كه اين تيمم جاى غسل مىنشيند، چونكه دليلش را گفتيم، چونكه تيمم جاى طهارت مىنشيند، اگر غسل مىكرد بعد از غسل ديگر طاهر بود، مىتوانست نماز بخواند، تيمم به منزله آن غسل است در طهارت، بدان جهت با اين طهارت مىتواند نماز بخواند، اگر اين را كسى اشكال كرده كه خلاف مشهور است، بلكه بعضىها فرمودهاند كه كسى پيدا نشده است، ملتزم بشود كه يك تيمم در ساير اغسال كافى است. دعوا كرده است درست باشد، احتياط مىشود كه تيمم ديگر بكند يا وضوء ديگر بگيرد اگر آب داشته باشد.
و الحمد الله رب العالمين.