درس هزار و صد و سی و هشتم

احکام تيمّم

مسأله 24: «لا يبطل التيمم الذي هو بدل عن الغسل من جنابة أو غيرها بالحدث الأصغر‌فما دام عذره عن الغسل باقيا تيممه بمنزلته فإن كان عنده ماء بقدر الوضوء توضأ و إلا تيمم بدلا عنه و إذا ارتفع عذره عن الغسل اغتسل فإن كان عن جنابة لا حاجة معه إلى الوضوء و إلا‌ ‌توضأ أيضا هذا و لكن الأحوط إعادة التيمم أيضا فإن كان عنده من الماء بقدر الوضوء تيمم بدلا عن الغسل و توضأ و إن لم يكن تيمم مرتين مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء هذا إن كان غير غسل الجنابة و إلا يكفيه مع عدم الماء للوضوء تيمم واحد بقصد ما في الذمة‌».[1]

عدم بطلان تيمّم بدل از غسل به حدث اصغر

آن مسأله‌ای که سابقاً اجمالاً بحث شده بود و گفتیم صاحب العروه تفصیلاً بحث خواهد کرد این مسأله 24 است.

صاحب العروه می‌فرماید: اگر شخصى محدث بالاكبر بود. اعم از اينكه حدث اكبرش جنابت بود يا حدث آخر بود كمسّ الميت يا حدث الحيض و نحوها، اين شخص در ما نحن فيه چونكه آب نداشت براى غسل كردن و از غسل كردن معذور بود تيمم كرده بود بدل الغسل، و بعد از اين شخصى كه تيمم كرده بود بدل از غسل جنابت يا غير غسل جنابت بعد از حدث اصغر حدث اصغر از او صادر شد. مى‏فرمايد آن تيممى كه عوض غسل كرده بود. آن تيمم باطل نمى‏شود. آن يتمم به قوّت خودش باقى است، و اين مكلف كه حدث اصغر از او صادر شده است نگاه مى‏كند اگر آبى دارد براى وضوء گرفتن بايد وضوء بگيرد. چونكه حدث اصغر وضوء مى‏خواهد، و اگر آبى ندارد براى وضوء گرفتن بايد تيمم ديگر بكند، بدلا عن الوضوء، وضوء را هم كه متمكن نيست تيمم مى‏كند بدلا عن الوضوء.

اين شخص كه تيمم كرده است مى‏فرمايد ولكن احتياط اين است. بعد از اينكه حدث اصغر از او صادر شد، (احتياط را مى‏گويد، احتياط مستحب) چونكه فتوا داد كه تيمم غسلى به حدث اصغر باطل نمى‏شود و بايد وضوء بگيرد يا وضوء نمى‏تواند تيمم بدل از وضوء بكند. و الاحوط احتياط استحبابى مى‏شود. احتياط اين است كه تيمم بدل از غسل را اعاده كند. يعنى احتمال بطلان او را رعايت كند. تيمم را اعاده كند بدل از غسل. اگر آب دارد براى وضوء. وضوء هم بگيرد و اگر آب ندارد تيممى هم بدل از وضوء بكند. مى‏فرمايد هذا فى غير غسل الجنابة، و اما شخصى كه جنب بود و براى جنابت تيمم كرده بود بعد حدث اصغر از او صادر شد و متمكن از وضوء نباشد بعد از حدوث حدث اصغر اين شخص جنب يك تيمم مى‏كند، به قصد ما فى الذمه كه اگر غسلم باطل شده است اين بدل از غسل است اگر غسلم باطل نشده است و وظيفه‏ام وضوء گرفتن است، چونكه حدث اصغر صادر شده است بدل از وضوء است، به قصد ما فى الذمه يك تيمم مى‏گيرد، يقينا صلاتش صحيح است، چونكه اگر تيمم جنابتى باطل شده بود با تيمم جنابتى تنها مى‏شود نماز خواند، جنب وقتى كه نتوانست غسل بكند، تيمم بدل از غسل كرد ديگر وضوء مشروع نيست در حق او، با آن تيمم نماز مى‏خواند، و اما اگر آن تيمم در قوّت خودش باقى است، اين حدث اصغر فقط حدث اصغر آورده است كه وظيفه‏اش وضوء بود، اين تيممش بدل از وضوء حساب مى‏شود، به يك تيمم واحد به قصد ما فى الذمه اتيان مى‏كند.

چونكه اين مسأله، مسأله مهمه‏اى است و محل ابتلا هم هست عين متنش را مى‏خوانم كه اينجور مى‏فرمايد، مى‏گويد: «لا يبطل تيمم الذى هو بدل عن الغسل من جنابة او غيرها بالحدث الاصغر» به حدث اصغر آن تيمم باطل نمى‏شود، مادامى كه عذرش باقى است. «فمادام عذره عن الغسل باقيا» مادامى كه از غسل معذور است «تيممه بمنزلته»، تيممش به منزله غسل است. آن ارباب مى‏فهمد كه ايشان چه مى‏گويد، با اين كلمه‏اى كه «تيممه بمنزلته»، به منزله غسل است. «فان كان»، بعد از اين حدث اصغر «فان كان عنده ماء بقدر الوضوء توضأ» چونكه حدث اصغر صادر شده است. مثل آن كسى كه غسل جنابتش را كرده بود، قبل از اينكه نماز بخواند رفت حدثى از او صادر شد، بايد وضوء بگيرد. چونكه حدث اصغر صادر شده است. اين هم مثل او. «فان كان ماء بقدر الوضوء توضأ والا تيمم بدلا عن و اذا ارتفع عذره»، وقتى كه عذرش از غسل مرتفع شد آب پيدا كرد در اين صورت «و اذا ارتفع عذره عن الغسل اغتسل»، آن‏ وقت غسل جنابت مى‏كند. «فان كان عن جنابة» آن غسل را كه كرد، غسلش غسل جنابت بود «لا حاجة معه الاّ الوضوء»، چونكه غسل كرده است با آن غسل نماز مى‏خواند والاّ توضأ ايضا غسل ميت بود بايد وضوء هم بگيرد. چونكه هر دو امر واجب است بر بنا مسلك ايشان. غسل مغنى از وضوء نيست. هذا ولكن الاحوط در جايى كه حدث صادر بشود، ولكن الاحوط اعادة التيمم ايضا. اين احوط مال اول است كه حدث اصغر صادر شده است تيمم غسلى را هم اعاده بكند. «فان كان عنده من الماء بقدر الوضوء»، تيمم بدلا عن الغسل، يك تيمم بدل از غسل مى‏كند. اعاده مى‏كند. و توضأ به آن آب هم وضوء مى‏گيرد «و إلا تيمم بدلا عنه» ، اگر غسلش از جنابت نباشد «و ان لم يكن» آب نباشد، يتمم «و إن لم يكن تيمم مرتين مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء» ، اگر آب نباشد دو دفعه تيمم مى‏كند، عن الغسل مرة عن الغسل و مرة عن الوضوء، هذا اذا كان غير غسل الجنابة، دو تا تيمم كردن آن وقتى كه مسّ ميت كرده باشد، حائض بوده باشد، والاّ يكفيه مع عدم ماء للوضوء تيمم واحد به قصد ما فى الذمه، به قصد ما فى الذمه اتيان مى‏كند، اين فتواى ايشان است، دليل اين فتوا را هم در عين متن گفت، آن كسى كه اهلش است پيدا مى‏كند.

چونكه در روايات وارد شده است، در صحيحه حماد ابن عثمان است، امام عليه السلام فرمود بر اينكه تيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، يعنى تيمم به منزله وضوء است، تيمم از غسل به منزله غسل است، تنزيل هم اقتضاء مى‏كند، تنزيل در تمام جهات را، خوب كسى كه جنب بود، غسل جنابت كرده بود بعد رفت فرض كنيد به قضاء حاجت يا خوابيد، بعد از خوابيدن كه بلند مى‏شود براى نمازش چه اتيان مى‏كند؟ غسلش كه باطل نمى‏شود، چونكه محدث بالاصغر است وضوء مى‏گيرد، وقتى كه تيمم به منزلة الماء شد، بعد از تيمم بدل از غسل جنابت وقتى كه كرد بعد رفت خوابيد. اين تيمم به منزله غسل است، غسل كه باطل نمى‏شد، اين تيمم هم باطل نيست، خوابيد آخر، چكار كند؟ آب دارد وضوء بگيرد، ندارد تيمم بكند. چونكه محدث است، مثل آن شخص جنب نماز بخواند. در صحيحه حماد وارد شده است كه التيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، در ساير اغسال هم همين جور است، زنى كه حائض بود، نقاء از دم پيدا كرده بود رفت غسل حيضش را كرد، وقتى كه غسل حيضش را كرد، وظيفه‏اش اين است كه با آن غسل وضوء هم بگيرد، نگرفت، وضوء نماز نخواند، خوابيد. بعد از خواب كه بيدار مى‏شود غسلش باطل نمى‏شود، غسل حيض را كرده است قبل از خوابيدن، يك وضوء مى‏گيرد، بدان جهت تيمم بدل از غسل الحيض هم مثل حكم غسل را دارد، باطل نمى‏شود، بدان جهت فرمود در اول عبارت لا يبطل التيمم الذى بدل عن الغسل من جنابة او غيرها بالحدث الاصغر فمادامه عن الغسل باقى تيممه بمنزلة، تيمم به منزله آن طهارت مائيه است، يعنى به منزله غسل است، اين اشاره به آن غسل است كه مى‏گويد التيمم بمنزلة الماء، تيمم به منزله ماء است، يعنى غسل است كه در ما نحن فيه كلام ما اين است كه وظيفه غسل بود، اين اطلاق تنزيل مقتضايش اين است كه اينجور بوده باشد، بعضى‏ها اين حرف را در ساير الاغسال قبول كرده‏اند كه در ساير الاغسال آنى كه ايشان مى‏فرمايد درست است ولكن در غسل جنابت درست نيست، شخصى اگر در جنب فرض بفرماييد جنب بود، نتوانست غسل بكند، تيمم كرد و نماز نخواند با آن تيمم خوابيد، وقتى كه بعد از خواب بلند شد، نماز بخواند بايد همان تيمم غسلى را اعاده بكند، در ساير اغسال وضوء مى‏گيرد، لزوم اينكه نشد، تيمم آخر در بدل از وضوء مى‏كند، اما در غسل جنابت اينجور نيست، در غسل جنابت وقتى كه خوابيد تيممش باطل مى‏شود، چرا اين حرف را گفته‏اند؟ چرا اين فرمايش را ملتزم شده‏اند؟

اين صاحب اين قول مى‏فرمايد خداوند متعال آنهايى كه مى‏خواهند صلاة اتيان بكنند، خود آنها را دو قسمت تقسيم كرده است، تقسيم كرده است آنها را به جنب و غير جنب، اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم بعد الى المرافق تا فرموده است و ان كنتم جنبا فاطهروا؛ يعنى غسل كنيد، چونكه جنب را مى‏گويد غسل بكند. پس آن امر به وضوء مال شخصى است كه جنب نبوده باشد، وظيفه شخصى كه جنب است، وظيفه‏اش اين است كه در ما نحن فيه‏ موقعى كه نماز مى‏خواند غسل كند، غسل وظيفه‏اش است. اگر نتوانست غسل بكند فلم تجدوا ماء كه در ذيل آيه است «فتيمموا صعيدا طيبا» وظيفه‏اش تيمم است، جنب اگر مى‏تواند غسل كند بايد غسل بكند بر نمازش، وضوء هم ندارد. چونكه تقسيم كرد، وضوء مال كسى است كه جنب نباشد، آن جنب بايد بر نمازش غسل كند، غسل اگر متمكن نشد بايد تيمم بكند، اين قائل اينجور فرموده است. فرموده است جنب وقتى كه تيمم كرد وقتى كه نتوانست غسل بكند، تيمم كرد، تيمم جنابتش را رفع نمى‏كند، جنب باز جنب است، فقط حدث جنابتى رفع مى‏شود، جنبى است كه حدث ندارد، مى‏تواند نماز بخواند، طهارت دارد. وقتى كه جنب است كه طهارت دارد. تيمم كرد اگر فرض بفرماييد اين بعد از اين تيمم حدث اصغر از او صادر شد. اين داخل آيه مى‏شود. «اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ان كنتم جنبا فاطهروا»، اين شخصى كه جنب بود، طهارتش هم رفت، الان بايد طهارت تحصيل كند، خداوند متعال مى‏فرمايد بر اينكه اين شخص بايد تيمم بكند، و مى‏دانيد هم با اطلاق كتاب مجيد، اطلاق روايت به درد نمى‏خورد. اينكه در روايت دارد بر اينكه «التيمم بمنزلة الماء» به اطلاق دلالت مى‏كند كه تيمم باقى است حتى در جنابت، ولكن آيه شريفه دلالت مى‏كند وقتى كه شخصى جنب شد محدث شد كه باشد طهارت تحصيل كند، طهارتش غسل است اگر بتواند غسل كند، نتواند تيمم است. بدان جهت اين قائل عظيم الشأن ملتزم شده است كه اگر در غسل جنابتى، بعد حدث اصغر صادر شد، آن تيمم بدل از غسل باطل مى‏شود، اين تيمم مثل غسل نيست، غسل اگر انسان مى‏خوابيد بعد از غسل جنابت، غسلش باطل نمى‏شد، فقط محدث مى‏شد به حدث اصغر، تيمم به منزله او نيست، چرا؟ چونكه كتاب مجيد دلالت كرده است بر خلاف اين، كتاب المجيد دلالت كرده است شخص جنب وقتى كه طهارت نداشت بايد غسل كند اگر غسل نتوانست بكند، بايد تيمم بكند، خوب اين فرمايش محتاج بر اين است كه اثبات بشود كه تيمم جنابت را رفع نمى‏كند، جنابت مى‏ماند، طهارت فقط مى‏آورد كه از اين فقها مشهور تعبير كرده‏اند به مبيح لصلاة، كه جنب جنابتش مى‏ماند ولكن نماز مى‏تواند بعد التيمم بخواند، و اما اگر گفتيم تيمم جنابتش را برداشت. وقتى كه جنابتش را برداشت آن روايت مى‏گويد كه اين تيمم به منزلة الماء است. جنابت را برداشته است. وقتى كه جنابت را برداشت به اين آيه نمى‏شود تمسك كرد. چونكه اين شخصى كه جنابت كرده است به منزله غسل است، جنب نيست. اين تمسك به اين آيه موقوف بر اين است كه ملتزم بشويم تيمم جنابت را برنمى‏دارد، سابقا گفته‏ام بعضى رواياتى است كه در بعضى آن روايات استفاده مى‏شود بر اينكه متيمم بعد از تيمم هم جنب است، مثلا در باب بيست و چهار از ابواب التيمم، روايت دومى است و باسناده صدوق عن محمد ابن حمران و جميل ابن درّاج انّهما سألا ابا عبد الله عليه السلام عن امام قوم، اصابته جنابة فى السفر، جنابت به او رسيد در سفر و ليس معه من الماء ما يكفيه، آبى ندارد كه اين غسل بكند اين امام الجماعه، اى يتوضأ آيا وضوء بگيرد كه آب كم است، وضوء بگيرد و يصلى بهم؟ امام الجماعة بشود، فقال لا، ولكن يتمم الجنب، جنب تيمم مى‏كند و يصلى بهم با آنها نماز مى‏خواند، يعنى جنب با آنها با تيمم نماز مى‏خواند، جنب است، تيمم كرده است، با آنها امام الجماعه مى‏شود، از اين صحيحه استفاده فرموده‏اند كه يكى از اين صحيحه است، استفاده كرده‏اند كه اين شخصى كه جنب است، تيمم است با آنها نماز مى‏خوانند، در موثقه عبد الله ابن بكير در اينكه شخصى كه جنب است و متيمم است مى‏تواند امام الجماعه بشود در آن باب است، ديگر نياورده‏اند اينجا، جلد پنجم وسائل مى‏شود، (وسائل قديم)، آنجا دارد كه عن امام امّ قوما و هو جنب، امام شده است به قومى كه اين امامى كه هست جنب است و هم على طهر، آنها على طهر هستند كه سابقا هم اشاره‏اى به اين روايت كردم، اين فرموده است كه امام در حال امامت جنب است، اين دليل ايشان است، اين سه تا روايت كه اينجور است دليل ايشان است ولو فرموده است اگر كسى تطبع بكند بيشتر از اينها پيدا مى‏كند.

عرض كرديم اگر سابقا يادتان باشد، چه جورى كه غسل جنابت را برمى‏دارد تيمم هم جنابت را برمى‏دارد، التيمم‏ بمنزلة الماء، اين فرقى در اين جهت ندارد و اين رواياتى كه از اينها استظهار فرموده‏اند، جنب بعد از تيمم باز جنب است، اين درست نيست. چرا؟ چونكه در بعضى از اينها سائل فرموده است كه امام جنب است، غسل نكرده است، تيمم كرده است، سائل كه نظرش، در نظر سائل غايت امر اين بود كه متيمم جنب است، خوب جنب باشد، امام در جواب فرموده است عيبى ندارد، امام جماعه بشود، چونكه جايز است، چونكه جنابتش رفع شده است، بر امام هم لازم نيست كه بگويد تو بد ذكر كردى، بعد از تيمم جنب نمى‏شود، اين رواياتى كه دارد جنب يتيمم اين مثل اين است كه الجنب يغتسل، چه جور جنابت قطع نظر از غسل است، جنابت هم قطع نظر از تيمم است، الجنب يتيمم كه در اين روايت هم هست، در اين روايت هم فرمود ولكن يتيمم الجنب مثل اين است كه ولكن يغتسل الجنب، اگر آب بود اينجور فرمود، معنايش اين نيست كه بعد از تيمم جنب است، بعد از غسل جنب است، يتيمم الجنب يعنى آنى كه قطع نظر از تيمم جنب است بايد تيمم بكند، اين يا اين روايات دلالتى ندارند، مثل اينكه در كلام امام است يتيمم الجنب، يا اگر دلالتى داشته باشد در كلام سائل است، نظر سائل كه به ما حجت نيست، سائل اينجور خيال كرده است، امام نه، حكمش را فرموده است كه بخواند نماز، چونكه جنب نيست تا مادامى كه آب پيدا نكرده است.

روى اين اساس گفتيم جنابت امر اعتبارى است، كسى كه ادخال حشفه شد يا انزال كرد، شارع او را اعتبار كرده است جنب ما لم يغتسل، غسل برمى‏دارد جنب را، تيمم كه جاى او است، برمى‏دارد جنابت را، فقط فرقشان اين است كه غسل اين جنابت را مطلقا برمى‏دارد ولكن تيمم موقتا برمى‏دارد، چونكه امر اعتبارى است، رفع موقت امر اعتبارى است، مثل حكومتى كه قانون جعل مى‏كند مى‏گويد تا سه روز موقتا اين قانون را برداشتيم، تا سه روز، اين امر اعتبارى است، چيز ديگرى نيست، شارع به تيمم اين جنابت را موقتا برداشته است، آنهايى كه مى‏گويند جنابت باقى مانده است، دليل آنها اين است، اگر تيمم برداشته است بعد كه آب پيدا كرد، چرا غسل كند؟ چونكه موجب جنابت ديگر پيدا نشده است، دخولى نشده است، انزالى نكرده است بعد، آب پيدا كرده است، آب پيدا كردن كه موجب جنابت نمى‏شود، والاّ همه شهر جنب مى‏شود، چونكه آب دارند، اين حرفشان است، آقا اين تكوين نيست، اين اعتبار است، شارع مى‏تواند رفع موقت را اعتبار بكند، روى اين اساسى كه هست اين تفصیلى كه فرموده‏اند در ما نحن فيه به نظر قاصر ما درست نيست، براى اينكه آيه شريفه موضوع در او جنب است و شخصى كه متيمم است اين تيمم به منزله غسل است و جنابتش برداشته شده است، ولكن ما اين حرف را در مقابل فرمايش ايشان عرض مى‏كنيم.

سؤال ...؟ اينها هم كه گفته‏اند جنابت باقى مى‏ماند از فحول فقها بوده‏اند، ولكن نظر فقيه كه ما مدرك را مى‏خوانيم.

سؤال ...؟ لزومى ندارد، بر امام آنى كه لازم است اين است كه طرف را، سائل را به خلاف واقع نياندازد، حكم واقعى سؤال مى‏كند آنى كه سؤال مى‏كند از او جواب بدهد، اين سؤال نكرد كه يابن رسول الله جنب بعد از تيمم جنابتش مى‏ماند يا مى‏رود موقتا، سؤال از اين نكرد، سوال از اين كرد كه اين امام الجنابة كه تيمم كرده است امام مى‏تواند بشود يا نه؟ امام فرمود مى‏شود، اين حرفها را نگه بداريد، اينها در فقه لازم است، سائل از چه سؤال مى‏كرد، بر امام چه واجب است بر جوابش بگويد، بله سائل اگر به خطا رفته است كه خلاف شرع مى‏كند امام بايد تنبيه كند به او ولكن اينكه جنابت رفته است يا نرفته است، اين دخلى در مسأله ندارد.

سؤال ...؟ اگر اين را ملتزم مى‏شويد خيلى اشتباه بزرگى مى‏كنيد. چرا؟ حكم ظاهر عند الجهل بالواقع مى‏شود، اصول را منقح كنيد. حكم ظاهرى در موارد جهل بواقع متصور مى‏شود. در موارد اضطرار ترك به واقع حكم اضطرارى مى‏شود. اين را در اصول منقح كنيد. نگوييد ما ملتزم مى‏شويم. اين ارتفاع، ارتفاع واقعى است موقتا، چونكه ارتفاع واقعى موقتا است، تكليف، تكليف اضطرارى است  نه اختياری.

سؤال ...؟ موقتا برداشته شده است جنابت برمى‏گردد. مثل اينكه من اين خانه را از پدرم ارث برده‏ام، اين خانه را فروختم به مشترى. مشترى خريد به صد ميليون، بعد از چند روز مشترى آمد گفت من مغبون شده‏ام اين صد ميليون كجا، سر من كلاه گذاشته‏اى، فسخ كرد، اين خانه به ملك كه برمى‏گردد؟ به ملك بايعش، به چه چيز؟ به سبب سابق به همان ارث سابقى، چونكه ارث بود، چون رافع آن سبب سابقى ناقلش بيع بود، بيع وقتى كه به هوا رفت و فسخ شد به همان سبب سابقى برمى‏گردد، اينجا هم جنابت بيع امر اعتبارى است، ملكليت امر اعتبارى است، اينجا هم همين جور است، جنابت امر اعتبارى است، مادامى كه آب پيدا نكرده است رفع شده بود، مادامى كه حدث اصغر صادر نشده بود، رفع شده بود، الان كه آب پيدا كرد، آب پيدا كردن جنابت نمى‏آورد، فسخ كردن خانه را ملك من نمى‏كند، اين فسخ كردن بيع خانه را ملك من نمى‏كند، ملكيت من اين خانه را به آن عقد سابقى است، اينجا هم كه جنابت برگشته است به سبب سابقى است محذورى ندارد.

سؤال ...؟ اين حرف در مقابل اين قائل عظيم الشأن بود، كه فرق گذاشته بود ما بين جنابت و ساير الاغسال، ما يك حرفى در مقابل صاحب عروه و آن‏هايى كه مسلك صاحب عروه دارند داريم و آن اين است كه مى‏گوييم به حدث الاصغر هر غسلى بوده باشد، جنابت يا غير جنابت به حدث الاصغر تيمم بعد از غسل باطل مى‏شود، تيمم بدل از غسل به حدث الاصغر فى كل موردى باطل مى‏شود، كانّ اين شخص تيمم به بدل از غسل ندارد، بدان جهت جنب است، بايد تيمم بدل از غسل بكند، غير جنب است بايد تيمم از ساير اغسال بكند، منتهى آن تيمم مجزى از وضوء باشد، ديگر وضوء و تيمم ديگر لازم نيست مجزى نباشد وضوء يا تيمم ديگر لازم است در ساير الاغسال، تيمم بايد اعاده بشود، حرف ما اين است، چرا؟ مى‏گوييم اين روايتى كه مى‏گويد تيمم به منزلة الماء است اولا اين تنزيل به جهت در مقابل عامه است، عامه گفته‏اند كه با تيمم يك نماز مى‏شود خواند، ولو حدث صادر نشده است، آب هم پيدا نكرده است، ولكن با آن تيمم يك نماز مى‏شود با نافله‏اش خواند، امام در مقام جواب و در مقام ردّ بر اين حرف مى‏فرمايد منزلة الماء است. يعنى مادامى كه تيمم باقى است مى‏شود نماز خواند با او.

صحيحه حماد بن عثمان

روايت در باب بيستم، روايت سومى[2] است:

 «وَ عَنْهُ (محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد)، عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ لَا يَجِدُ الْمَاءَ- أَ يَتَيَمَّمُ لِكُلِّ صَلَاةٍ فَقَالَ لَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ» ، ماء پيدا نمى‏كند، يتيمم لكل صلاة؟ براى هر صلاة تيمم كند كه عامه مى‏گويند؟ قال لا، هو بمنزلة الماء، اين به منزله غسل است، اين تنزيل در ناحيه اين است كه چه جور با يك غسل مى‏شود ده تا نماز خواند، تيمم هم همين جور است، فرقى نمى‏كند، چه جورى كه با يك وضوء مى‏شود ده تا پانزده تا، بيست تا نماز خواند با تيمم بدل از وضوء هم مى‏شود همين كار را كرد، اين تنزيل هم به لحاظ اين است، و ثانيا قبول كرديم كه اين تنزيل مطلق است كه تيمم در هر جهت به منزله غسل است، خوب اين اطلاق آن وقتى به او تمسك مى‏شود كه مقيّد نداشته باشد، صحيحه زراره كه گفت المتيمم يصلى با آن تيمم صلوات كلها را نهار و ليل را هم فرمود ما لم يصب ماء او يحدث، ما لم يحدث او يصب ماء، مادامى كه حدث صادر نشده است اين تيمم باقى است، اين در غايت تيمم است، كه امام عليه السلام در صحيحه زراره مى‏گويد غايت تيمم حدوث حدث است، نفرمود كه كدام حدث، مطلق الحدث، نفرمود كدام تيمم؟ مطلق التيمم، مطلق التيمم به مطلق الحدث منتقض مى‏شود ولو حدث، حدث اصغر بوده باشد.

عرض مى‏كنم حدث يكى جنابت است، يكى حدث اصغر است، يك حدث اكبر مسّ الميت است حدث الحيض است، حدث النفاس است، اينها حدث هستند، امام عليه السلام چه جورى كه در باب وضوء ملتزم شده‏ايم، امام فرمود كه لا ينقض الوضوء، سؤال كرد از امام عليه السلام اينقض النوم الوضوء؟ نوم وضوء را نقض مى‏كند يا نه؟ چونكه عامه مى‏گويند كه نوم بنفسه ناقض نيست، چونكه نائم از او باد و اينها خارج مى‏شود در اثناء نوم، آنها ناقض هستند، از امام عليه السلام مى‏پرسد يابن رسول الله اينقض النوم عن وضوء؟ امام در جواب فرمود كه نعم، النوم حدث، از آن كلمه‏ حدث استفاده كرديم كه هر حدثى ناقض وضوء است، مسّ ميت كرد، وضوئش منتقض مى‏شود، هر حدث ناقض الوضوء است، يعنى هر چيزى كه احتياج دارد به غسل يا به وضوء، وضوء را نقل مى‏كند، عين آن حرف را اينجا اعاده مى‏كنيم، مطلق كلام امام عليه السلام اين است كه مطلق الحدثى كه صادر شد تيمم تمام مى‏شود، چه جور به اصابة الماء امد تيمم طهارت تمام مى‏شود؟ امام عليه السلام حدوث الحدث را عدل قرار داده است، آنجايى كه اصابة الماء باطل مى‏كند حدوث الحدث هم در عدل او است، اگر اصابه ماء نبوده باشد، حدث بوده باشد تيمم تمام مى‏شود و آن كه در صحيحه زراره ذيل دارد، در ذيلش دو تا مسأله ديگر مى‏پرسد زراره، در آن مسأله دارد بر اينكه تيمم وقتى كه قبل از ركوع آب پيدا كرد، برمى‏گردد وضوء مى‏گيرد آن وضوء قرينه نمى‏شود كه در صدرش هم تيمم، تيمم وضوئى بود، آن در ذيل است، و چونكه غالبا تيمم‏ها، تيمم وضوئى مى‏شود او را ذكر مى‏كند، او مقيّد اطلاق صدر نمى‏شود، صدر مطلق است، آن مطلق فرد غالب و غير غالب را مى‏گيرد.

سؤال ...؟ من مى‏خوانم خدمت شما، صحيحه زراره[3] است. « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يُصَلِّي الرَّجُلُ- بِوُضُوءٍ وَاحِدٍ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ كُلَّهَا- قَالَ نَعَمْ مَا لَمْ يُحْدِثْ- قُلْتُ فَيُصَلِّي بِتَيَمُّمٍ وَاحِدٍ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ- قَالَ نَعَمْ كُلَّهَا مَا لَمْ يُحْدِثْ- أَوْ يُصِبْ »، اين به تيمم واحد در هر رجلى بوده باشد، بعد كه فرض كرده است، شخصى متيمم بود، آبى پيدا كرد، امام فرمود برگردد وضوء بگيرد و نمازش را بخواند قبل از ركوع اين مقيّد نمى‏شود، چونكه غالبا متيمم تيممش بدل از وضوء است اين را مى‏فرمايد.

سؤال ...؟ غايت تيمم است، غسل نيست. اين امور منزله را تقييد مى‏كند. امور منزله به اطلاق مى‏گفت در همه جهات مثل غسل است، غايت تيمم را مى‏گويد.

عرض مى‏كنم بر اينكه اين روايت كه التيمم به منزلة الماء به اطلاق دلالت مى‏كرد كه غسل حتى در بقاء چه جور است، مادامى كه حدث اكبر نيامده است باقى است، اين هم مادام به اطلاق مى‏گفت كه تيمم هم مادامى كه حدث اكبر نيامده است باقى است، والاّ حدث اصغر مى‏شود بعد از تيمم، ولكن اين روايت در غايت تيمم است كه اين روايت در خصوص بيان غايت تيمم است كه تيمم در جايى كه شخصى مى‏كند رجلى كه تيمم مى‏كند اين تيممش تا كى مى‏ماند؟ امام عليه السلام مى‏فرمايد مادامى كه آب پيدا نكرده است و مادامى كه حدث صادر نشده است، يصلى ارشاد است، نه وجوب نفسى است.

سؤال ...؟ حدث را مى‏گويد يعنى اگر نمى‏تواند محدث شده است. آن تيممش ديگر باقى نيست، مثل اصابة الماء است. اصابة الماء چه جورى كه تيمم را باطل مى‏كند. اين عدل او است، كسى اگر تيمم كرده بود بدل الغسل الان به آب رسيد، تيممش باقى است يا نه؟ اين عدل او است، اين معنايش اين است كه اين حدث عدل آن وجدان الماء است، اين مطلق الحدث را مى‏گويد ما لم يحدث، بدان جهت در ما نحن فيه آنى را كه صاحب عروه احتياط استحبابى قرار داده است او متعيّن است به ميزان فقهى‏اش چونكه اطلاق در صحيحه زراره هست و اين اطلاق را هم قبول دارند، ما فقط نمى‏گوييم اين اطلاق را قبول دارند جماعتى ملتزم شده‏اند كه صحيحه صدرش اطلاق دارد، وقتى كه اينجور شد مقتضاى اطلاق اين است كه عمر تيمم تمام شد، چه جورى كه به وجدان الماء عمرش تمام مى‏شود، به وجدان آب عمر آن تيمم، به حدوث الحدث هم تمام مى‏شود، بدان جهت اگر جنب باشد تيمم بدل از جنابت، غسل جنابت مى‏كند، غير جنب بوده باشد، تيمم بدل از غسل مسّ ميت مى‏كند، منتهى اگر گفتيم كه اين تيمم جاى غسل مى‏نشيند، چونكه دليلش را گفتيم، چونكه تيمم جاى طهارت مى‏نشيند، اگر غسل مى‏كرد بعد از غسل ديگر طاهر بود، مى‏توانست نماز بخواند، تيمم به منزله آن غسل است در طهارت، بدان جهت با اين طهارت مى‏تواند نماز بخواند، اگر اين را كسى اشكال كرده كه خلاف مشهور است، بلكه بعضى‏ها فرموده‏اند كه كسى پيدا نشده است، ملتزم بشود كه يك تيمم در ساير اغسال كافى است. دعوا كرده است درست باشد، احتياط مى‏شود كه تيمم ديگر بكند يا وضوء ديگر بگيرد اگر آب داشته باشد.

و الحمد الله رب العالمين.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص507.

[2] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص379.

[3] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص375.